دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 80 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 124 |
مقدمه
در زمینه بررسی اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان و رفع دشواریهای آنان، روانشناس و پزشک با مشکلاتی مواجه هستند که مربوط به سازش با محیط خانوادگی است.
کودک قسمت اول زندگی خود را که همه میدانند مهمترین قسمت از دوران زندگی است در خانواده خود میگذراند. نخستین تجربههای سازشی وی با پدر و مادر و خواهران و برادرانش تحقق مییابند: وقتی صحبت از تعارض است، با آنها در تعارض است. به قسمی که اختلالات روانزاد که در زمینه عاطفی یا عقلی بروز میکنند همواره یا با تعارضهای ادیپی و یا با تعارضهای رقابت با برادر و خواهر در ارتباطند.
این تعارضها همواره به وضوح با مصاحبهای که در خلال آن اختلالات را برای ما توصیف میکنند آشکار نمیگردند، چه آنچه خود را نشان میدهد نتیجه است و نه علت که عمیقتر و غالباً پنهان است.
این علت عمیق در واقع در بسیاری از موارد ناهشیار است. نه پدر و مادر از آن خبر دارند و نه خود کودک. به دلیل آنکه تربیت بر آن مهر سکوت میزند و آن را قلمرو ممنوع قسمتی از شخصیت اعلام مینماید و به نوعی جامه حفظ ظاهر به واقعیترین افکار و احساسات میپوشاند. پس با پرسیدن نیست که خواهیم توانست به کشف انگیزههای عمیقی اختلالات سازشی دست یابیم. به خصوص اگر تعارض شدیدی بین کودک و یکی از اعضای خانوادهاش وجود داشته باشد برای مبرهن ساختن آن باید کودک را به برونریزی عمیقترین احساساتش و شیوهای که در عمق وجود خویش در رابطه با شخص مورد نظر برگزیده است، هدایت کنیم.
به دیگر سخن، باید کودک بتواند آنچه در دل دارد آزادانه بیان کند و نقاشی دقیقاً وسیله این بیان آزاد است. نقاشی خانواده به خصوص به کودک اجازه میدهد که تمایلات سرکوفته در زمینه ناهشیار خود را فرافکنی یعنی برونریزی کند و از این راه است که او میتواند واقعیترین احساساتی را که نسبت به کسان خود دارد برای ما آشکار سازد.
مسلماً اگر به کودک دستورالعمل محدود کنندهای داده شود مثل موقعی که به او گفته میشود: «خانوادهات را نقاشی کن»، ممکن است گمان کند که مجبور است به طوری کاملاً عینی، با رعایت ترتیب قد و سن و خصوصیات واقعی هر یک از اعضا و حفظ ظاهر در روابط بین اعضای خانواده، عمل کند.
اما غالباً جنبه شخصی فائق میگردد مخصوصاً همان طور که بعداً خواهیم دید اگر دستورالعمل این باشد که: «خانوادهای را بکش که در خیال خود میتوانی به وجود آوری». در این صورت، روشی که کودک براساس آن خود را در بین کسان خویش قرار میدهد بسیار تحت تأثیر حالت عاطفی، احساسات، خواستهها، ترسها، کششها وفاصلهجوئیها یا انزجارهای اوست و ما از این راه نسبت به شخصیت و تعارضهای عمیق وی آگاه میشویم. پس نقاشی خانواده یک تست شخصیت است که میتوان بر مبنای قوانین فرافکنی به تفسیر آن پرداخت. باید افزود که این تست، تستی است که شیوه به کار بستن آن آسان است. در مراجعات بالینی باید همواره سریع و خوب عمل کرد و این دو خواسته را به سختی میتوان با هم آشتی داد. اما در تست نقاشی خانواده میتوان بر این مشکل فائق آمد. چون این تست را میتوان سریع اجرا و تفسیر کرد (تقریباً 30 دقیقه برای یک آزمونگر ورزیده). از سوی دیگر، همواره کودکان و نوجوانان به آزمایش شدن با این تست به خوبی تن در میدهند، از 6-5 سالگی به خوبی قابل اجراست و بالاخره جز به یک میز، یک ورق کاغذ و یک مداد، به لوازم دیگری نیاز ندارند.
ما شخصاً این تست را به صورت نظامدار در مرکز روانی-پزشکی خود به کار بستهایم و با تدوین روشی خاص برای گذراندن و تفسیر، آن را ثمر بخشتر ساختهایم.
در وهله نخست، به کودک نمیگوییم که: «خانوادهات را نقاشی کن» بلکه به او میگوییم: «:یک خانواده را نقاشی کن، خانوادهای که در فکرت به وجود میآوری». در واقع در بین این دو دستورالعمل، در حدی که در برداشت اول به نظرمیرسد، تفاوت وجود ندارد. کودک با ترسیم خانواده خود به برونریزی خویش میپردازد و در نتیجه، تقریباً جنبه فاعلی و شخصی خود را به همان اندازه که اگر بنا بود خانوادهای خیالی ترسیم کند، در آن بیان مینماید. معذلک به گمان ما، دستورالعملی که به کار میبندیم به دلیل آنکه توجه بچه را از خانواده خود منحرف میسازد و بدین ترتیب بیشک فرافکنی شخصیترین گرایشهای او را آسان میگرداند، قابل ترجیح است.
در وهله دوم، پس از اجرای نقاشی توسط کودک با او مصاحبهای به عمل میآوریم که در آن از وی خواسته میشود نقاشی خود را شرح دهد، اشخاص ترسیم شده را مشخص کند، نقش، جنس، سن و روابط متقابل آنها را معین نماید. سپس در این تست به کاربرد روش مخصوصی که برای تست فرافکن دیگری فراهم کردهایم و آن را روش ترجیحها-همسانسازیها نامیدهایم، میپردازیم. این روش عبارت است از آنکه از کودک میخواهیم ترجیحها و یا نفرتهای مختلف خود را نسبت به اشخاص مختلفی که در نقاشی آمدهاند ابراز نماید، آنگاه به همسانسازی بپردازد یعنی بگوید دلش میخواست کدامیک از اشخاص نقاشی باشد. این روش دارای این مزیت بزرگ است که تفسیر شخصی خود کودک از تست را، که بیش از هر شخص دیگری معنای نقاشی خود را میداند، جانشین تفسیر روانشناس میسازد تفسیری که باید همواره کم و بیش با احتیاط تلقی شود.
در این اثر ما بر نتایج آماری آزمایش 1200 کودک و نوجوان متکی هستیم: 800 نقاشی به پسران و 400 نقاشی به دختران تعلق دارد (برای گروههای سنی پسران 100 نفر و گروههای سنی دختران 50 نفر از 6 تا 14 سالگی). این نمونه مورد آزمایش مرکب است از موارد بهنجاری، اختلالات خفیف خلق و خو، عقب ماندگیهای ذهنی خفیف و حالات روانآزردگی. اینک تصور میکنیم که تعداد قابل ملاحظه تک بررسیها در این نمونه، ما را مجاز میدارد که نتایج خود را دارای قابلیت تمایز بین حالات معمولی و حالات خاص یا اختلالآمیز بدانیم.
از سوی دیگر براساس این نمونه، ما توانستهایم به صورتی عمقی به بررسی معنای سرمایهگذاری درباره تصویر یک شخص، به خصوص در رابطه با همسانسازی ناهشیار و روابط عاطفی با دیگری (روابط موضوعی)، بپردازیم. مثلاً از این دست است وقتی که ما در تفسیر سرمایهگذاری رجحان یافته تصویر خود، از مفهوم بازگشت به خوددوستداری، مفهومی که از نظر استنتاجها بسیار بارور است، سخن میگوییم. همچنین در این اثر ما بیش از پیش، عمل دفاع من علیه اضطراب را مورد تأکید قرار دادهایم چه، این مسئله به خصوص در نقاشی خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است. به همین دلیل است که ما رابطه با فاصله را به منزله یک مکانیزم دفاعی متمایز کردهایم.
این مفاهیم نو ما را به بازنگری عقده ادیپ هدایت کردهاند، مبحثی که نشان دهنده آن است که عقده ادیپ بیشتر از آنچه تصور میشود، نه تنها در قلمرو نورزها بلکه در بسیاری از اختلالات سازشی در سطح خانواده و مدرسه، به عنوان علت دست دارد.
فصل اول
نقاشی کودک به منزله نشانه هوش و بیان عواطف
توجه فزایندهای که چندین دهه پیش نسبت به تحول روانی و دوره کودکی ابراز شده طرز بیان در نخستین سالهای زندگی و از آن میان به خصوص بازی و نقاشی منتهی گردیده است.
اما باید گفت که در این فاصله، به ارزش فراوان نوعی از نقاشی یعنی نقاشی آزاد دست یافتهاند. این نوع نقاشی در مدارس سنتی آموخته نمیشد چه شاگردان را بیشتر به کشیدن از روی نمونهها یا الگوهایی وادار میکردند. امروزه میدانیم که در نقاشی بدون الگو یا مدل، کودک به یک آفرینش واقعی میپردازد و در نتیجه میتواند به گونهای غیر قابل مقایسه با نقاشی تقلیدی، آنچه را در درون او میگذرد بیان کند. وی با این عمل، بینش خاص خود را از جهانی که او را احاطه کرده است به دست میدهد و از این راه ما را درباره ویژگیهای شخصیت خود آگاه میسازد.
1-نقاشی به منزله تست هوش
میدانیم که وقتی یک ورق کاغذ و یک مداد در اختیار کودکی در سنین پایین قرار دهیم به کشیدن چیزهای مختلفی دست میزند و به خصوص پیش از آنکه به نقاشی اشیا بپردازد دوست دارد که «آدمکهایی» بکشد.
اما او این آدمکها را آنطور که میبیند نمیکشد، چه به هیچ وجه قادر به چنین کاری نیست، بلکه به گونهای که آنها را درک میکند یا دقیقتر بگوییم به گونهای که خود را درک میکند ب به نقاشی آنها میپردازد و این امر بستگی به درجه «رشد و رسیدگی»[1] روانی-حرکتی او دارد. پس بدین ترتیب مفهومی که کودک از آغاز از«طرح بدنی»[2] خود دارد تعیین کننده شکلبندی آدمک در هر سن خواهد بود. از اینجاست که توانستهاند وسیلهای برای ارزشیابی هوش استنتاج کنند:
به عنوان مثال، تست گودیناف[3] معروف به تست آدمک، طراز عقلی آزمودنی را بر حسب کامل بودن، وجود تعادل کلی و غنای جزئیات آدمک ترسیم شده، تعیین میکند، و تست فه[4] یا تستی که دستورالعمل آن این است که «خانمی را بکش که داره در زیر بارون گردش میکنه» و مستلزم ایجاد توحید پیشرفتهتر عناصر مختلف نقاشی است نیز امکان اندازهگیری طراز هوش را فراهم میسازد.
براساس نقاشی آزاد (که نشان دهنده اشخاص یا هر چیز دیگر است) نیز میتوان، علاوه بر تعیین طراز هوش، به ارزشیابی نحوه ادراک خاص فرد پرداخت. مثلاً مینکفسکا[5] دو نوع کودک را در مقابل هم قرار داده و برحسب تفاوت جنبه صوری نقاشی، آنها را حسی و تعقلی نامیده است:
در کودک حسی، طرز اجرای نقاشی کاملاً دقیق نیست اما جزئیات آن از راه یک پویائی آشکار به یکدیگر ربط داده شدهاند.
در کودک تعقلی به عکس، طرز اجرای نقاشی بسیار دقیق است: هر موجود یا هر شیء با استحکام و انسجام و غالباً با قرینهسازی نقاشی شده است، اما هر یک از آنها مجزا و بیحرکت است و با بقیه ارتباطی ندارد.
2-نقاشی به منزله تست شخصیت
نقاشی فقط دارای عناصر شکلی یا صوری نیست. در کنار شکل، محتوا قرار دارد و در این محتوا چیزی از تمامی شخصیت منعکس میگردد.
پس نقاشی ارتجالی یک کودک سوای طراز عقلی و نحوه ادراک او از واقعیت، نکات گوناگون دیگری را برای ما، آشکار میسازد و مخصوصاً پرده از روی عواطف وی برمیدارد. به نظر نمیرسد که گودیناف به هنگام تدارک تست آدمک خود، به امکان تأثیر تمایلات عاطفی بر نقاشی کودک توجه داشته است. معذلک او باید به این نکته توجه میکرد که در تعدادی از موارد مورد آزمایش، بین نتایج تست آدمک وی و تستهای متداول هوش مانند تست بینه-سیمون یا مقیاس وکسلر برای کودکان مطابقت وجود ندارد.
به عکس مک هوور[6] در 1949 به اهمیت مسئله پی برده بود و در عین تغییر دادن تست آدمک از راه دستورالعمل نقاشی متوالی دو جنس مخالف، مسئله محتوا را نیز با احاطه فراوان مطرح میساخت. به همین دلیل است که نخستین کتاب وی درباره «فرافکنی شخصیت در نقاشی یک شکل انسانی» است. باک[7] نیز با پیشنهاد تست خود به نام «تست خانه، درخت، شخص»[8] به خوبی درک کرده است که نقاشی آزاد وسیلهای عالی برای دست یافتن به شخصیت است. تست او دارای دو هنگام است: اولی غیر کلامی و خلاق، که با تحقق تصویری دستورالعمل «خانه-درخت-شخص» بیان میشود و دومی کلامی و تفسیری، که از کودک تعریف، توصیف و تفسیر اشیای نقاشی شده و محیط آنها و نیز ارائه تداعیهایی درباره آنها خواسته میشود.
بوتونیه[9] در کتاب خو زیر عنوان « نقاشیهای کودکان» نکات بسیار معقول و به جایی را درباره این موضوع خاطرنشان ساخته است. وی گفته است: « نقاشی کودک، جدا از هوش و طراز تحول ذهنی او، مبین چیز دیگری است که عبارتست از نوعی فرافکنی هستی خاص وی و هستی خاص دیگران یا بهتر بگوییم طریقهای که هستی خود و دیگران را حس میکند».
در جای دیگر چنین مینویسد: «بررسی نقاشیهای کودک، ما را به گونهای اجتناب ناپذیر به قلب مسائلی که برای او مطرح میشوند، تاریخچه زندگی وی و موقعیتهایی که در آن زندگی میکند، رهنمون میگردد».
3-فرافکنی[10] و رمزگرائی
همان طور که بوتونیه به درستی بیان کرده است، نقاشی آزاد یک فرافکنی است. بدین معنا که تمامی شخصیت در اینجا در جستجوی راهی برای بیان خویشتن است و مخصوصاً عناصر نیمه هشیار و ناهشیار به پاس آزادی عمل آزمودنی[11] به برون فکنده میشوند.
باید دانست که این فرافکنی عناصر ناهشیار شخصیت، در تعدادی از آزمونها به کار رفته است و به همین دلیل است که آنها را تستهای فرافکن مینامند.
نقاشی آزاد نمونه بارز یک آزمون فرافکن است. از این جهت که مخصوصاً بیان تمایلات ناهشیار را مسا= میسازد. پس باید در برابر نقاشیآزاد از خود پرسید که آشکار کننده چه سطحی از شخصیت است یا به عبارت دیگر سهم هشیار و ناهشیار در آن چیست؟
همان طور که میدانیم چنین پرسشی درباره سایر تستهای فرافکن مثلاً تست اندریافت موضوع موری[12] (T.A.T)نیز مطرح میگردد. داستانی که فرد در مقابل یک لوح بیان میکند گاهی شکل خالص و محض. باز پدیدآوری رویدادهای مختلف یا موقعیتی است که وی در آن زیسته است و در نتیجه به صورت تعقلی قابل تبیین است، و گاهی فرافکنی حالت یا تعارضی ناهشیار، به گونهای غیرتعقلی است که باید مورد تفسیر قرار گیرد.
4-روان تحلیلگری[13]
ناهشیاری در قلمرو روان تحلیلگری یعنی در قلمرو روشی قرار دارد که به بررسی اعماق ناشناخته روحیه آدمی میپردازد و توسط فروید پایهگذاری شده است.
اما روش تداعی لفظی آزاد که در روان تحلیلگری بزرگسالان به کار میرود در مورد کودکان قابل اعمال نیست. پس لازم بوده است که وسایلی که امکان بررسی پدیدآوریهای خود به خودی دوره خردسالی را فراهم میسازند یعنی بازی یا نقاشیهای آزاد را جانشین آن سازند.
مرگن اشترن[14] در 1928 برای نخستین بار، فکر کاربرد نقاشیهای ارتجالی یا خود به خودی یک کودک را به منظور تحلیل روانی او به کار بست.
از آن پس شماری از مؤلفان، روش تفسیر نقاشیهای آزاد را با هدف تشخیصی یا درمانی به کار بستهاند. از بین این مؤلفان باید مخصوصاً بودوئن[15]، برژ[16]، رامبر[17] و دولتو[18] مارت را نام برد.
5-خانوادهات را نقاشی کن
میتوان با دادن دستورالعملی به کودک، خلاقیت آزاد وی را تحت نظم معینی درآورد. به همین ترتیب است که در تست نقاشی خانواده عمل میکنند.
همان طور که گفتهایم جهان کودک، خانواده اوست و روابطی که با آن برقرار میسازد برای فهم شخصیت او از اهمیت قاطعی برخوردار است.
قالب سنتی این است که به کودک بگویند: «خانوادهات را نقاشی کن». این دستورالعملی است که مؤلفانی همچون مینکفسکا، پورو[19]، کان[20] و گومیلا[21] در فرانسه آپل[22] در آمریکا، بارسلوس[23] در برزیل، و فوکادا[24] در ژاپن به کار بستهاند.
وظیفه خود میدانیم که در این زمینه ذکر خاصی از پورو کرده باشیم چون بررسی وی حاوی نکات بسیار جالبی است. وی درباره تست نقاشی خانواده، به عنوان یک تست فرافکن، در آغاز چنین میگوید: «هیچکس تردیدی ندارد که یک تست وقتی خوب است که بتوان به کمک آن فرافکنی شخصیت کلی فرد را، اعم از هشیار و ناهشیار، به دست آورد. اما این کار را باید با وسیلهای انجام داد که نسبتاً کم سازمان یافته باشد تا مزاحمتی برای این فرافکنی فراهم نسازد. اما در عین حال آنقدر سازمان یافته باشد که تحلیل شخصیت را از راه مقایسه با نتایج تجربی دیگر افراد امکانپذیر گرداند. تست نقاشی خانواده دقیقاً به این خواستههای متناقض پاسخ میدهد».
سپس پورو مزایای این آزمون را چنین توصیف میکند:
«مشاهده ساده و بررسی جزئیات نقاشی، این امکان را فراهم میسازد که بتوان بدون آگاهی کودک، احساسات واقعی او را نسبت به کسانش شناخت و موقعیتی را که برای خود در خانواده قائل است دانست، و در یک کلمه، این نکته را دریافت که وی خانواده خود را چگونه مجسم میسازد و این نکتهای است که مهمتر از شناختن دقیق خانواده اوست».
پورو درباره ترکیب خانواده به گونهای که در نقاشی منعکس شده است، و درباره اهمیت این نکته که پارهای از اشخاص خانواده میتوانند به فراموشی سپرده شده باشند، پافشاری میکند. وی این نکته را برجسته میسازد که نخستین شخصی که نقاشی شده است تقریباً همواره مهمترین شخص از نظر کودک است. وی به نشانههای ارزندهسازی و ناچیز شمردن اشاره میکند. و بالاخره ما را متوجه این نکته میسازد که منزلتی را که فرد در گروه خانوادگی برای خود قائل است؛ منزلتی که آشکارکننده طریقهای است که خود را در نظر میگیرد، مورد ملاحظه قرار دهیم.
6-یک خانواده را نقاشی کن
ما دیدیم که علیرغم خصیصه محدود کننده دستورالعمل قبلی که به کودک تحمیل میکند خانواده خود را نقاشی کند، فرافکنی همواره در کار است تا واقعیت را در جهت اشتغالات عاطفی آزمودنی، دگرگون سازد.
در هر حال ما فکر کردهایم که این فرافکنی احساسات شخصی آسانتر میگردد اگر به کودک دستورالعمل مبهمتری بدهیم یعنی به او بگوییم: «یک خانواده را نقاشی کن، یک خانواده به فکر خودت». تا آنجا که ما اطلاع داریم از بین کسانی که در این راه بر ما مقدم بودهاند تنها برژ است که دستورالعمل خود را بدینگونه تدوین کرده است.
به این نکته اشاره کنیم که با اینکه از آزمودنیها، با این دستورالعمل گستردهتر، خواسته شده است به تخیل خود میدان دهند معذلک پارهای از آنها به شدت به واقعیت پایبندند و خانواده خود را نقاشی میکنند. ما تفسیر این نوع نقاشیها را بعداً خواهیم آورد.
اما برای اکثر آزمودنیها، این دستورالعمل جدید، آزادی کاملتری فراهم میسازد و از این راه، تمایلات ناهشیار با سهولت بیشتری بیان میشوند. و همان طور که خواهیم دید بدین ترتیب است که کودک خواهد توانست از واقعیت فاصله بیشتری بگیرد و مثلاً خانوادهای را نقاشی کند که خود در آن جائی ندارد یا در مواردی دیگر، خود را در اشخاص مختلف نقاشی فرافکنی کند.
فصل ششم
روابط با والدین و تعارضهای ادیپی
1-مرحله شکلگیری عقده ادیپی
بررسی تعارضهای ناشی از رقابت برادرانه به صورت مجزا، کاری بالنسبه تصنعی است. چون شدت این تعارضها و شیوههای ابراز آنها، به چگونگی روابط کود با والدین، وابستهاند.
باید به این نکته توجه شود که در حدود 6 یا 7 سالگی، یعنی سن آغاز تست ترسیم خانواده، از یکسو، کودک از لحاظ عقلی و بدنی نسبت به زندگی جنسی بیدار شده است و خواستار نوازشها و صمیمیت عاطفی است. و از سوی دیگر، نسبت به روابط زن و مرد، صمیمیت والدین، راز و رمز باروری و تولد نوزادان کنجکاوی نشان میدهد.
بدین ترتیب در این سنین، تعارضهای رقابت برادرانه به تعارضهای ادیپی وابستهاند و در نتیجه،حسادتی که از تولد یک برادر کوچکتر به وجود میآید فقط در ارتباط با او نیست بلکه والدین نیز هدف این حسادت هستند، چون کودک میخواهد جای آنها را بگیرد تا او هم فرزندی داشته باشد. در اینجا لازم است که دو مرحله تحول روانی-جنسی از یکدیگر متمایز شوند: مرحله پیش-ادیپی مرحله ادیپی.
در مرحله پیش-ادیپی، در نخستین سالهای زندگی، کودک رابطهای «خطی» (دو نفره) با والد دایه، که معمولاً مادر است، دارد. کودک پسر باشد یا دختر، در این والد، فقط موضوع عشق خود را میبیند و در این مرحله، مبنای رقابت برادرانه، امتناع از تقسیم مادر با برادر یا خواهر رقیب است.
در مرحله ادیپی، این رابطه خطی به صورت رابطه مثلثی در میآید و پدر و مادر برای کودک به منزله دو موجود متمایز با نقشهای عمدتاً متضاد، جلوهگر میشوند.
دسته بندی | روانپزشکی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 36 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 59 |
مقدمه:
فکر وسواسی[1] یک فکر، احساس[2]، یا حس[3] مزاحم و تکرارشونده است. عمل وسواس فکر با رفتار خودآگاه میزان شده تکراری نظیر شمارش، یا اجتناب است. فکر وسواس موجب افزایش اضطراب شخص
میگردد. در حالیکه انجام عمل وسواس اضطراب شخص را کاهش میدهد. معهذا، وقتی شخص در مقابل انجام عمل وسواس مقاومت میکند اضطراب زایش مییابد. (سید محمدی – 1384)
شخص مبتلا به اختلال وسواس – جبری معمولاً غیرمنطقی بودن افکار وسواسی خود را درک میکند. هم کار وسواسی و هم اعمال وسواسی برای بیمار خود[4] شناخته میشود. اختلال وسواس جبری میتواند اختلالی
ناتوانکننده باشد. چون افکار وسواسی میتوانند وقتگیر بوده و به طور قابل ملاحظه در برنامه معمول شخص، عملکرد حرفهای، فعالیتهای اجتماعی معمول، یا روابط با دوستان و اعضاء خانواده تداخل نماید. (همان منبع1384)
در چهارمین ویراست راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی (DSM- IV) اختلال وسواس جبری افکار وسواسی توصیف شده است که شدت آنها برای اتلاف وقت یا ایجاد ناراحتی بارز یا تخریب قابل ملاحظه کافی است. افراد مبتلا به این اختلال واقف هستند که واکنشهای آنها غیرمنطقی یا نامتناسب است. (kaplan – 1196)
درمان اختلال وسواسی – جبری نمونهای از اثرات مثبتی است که پژوهشهای امروز میتواند در زمان کوتاه روی یک اختلال داشته باشد. تا همین اواخر یعنی دهه 1980 اختلال وسواسی- جبری اختلال نه چندان شایع با پاسخ ضعیف نسبت درمان تلقی میشد. امروز، معلوم شده است که اختلال وسواس جبری شایعتر از آن است که تصور میشد و خیلی حساس به درمان است. (Kaplan- 1996)
بیان مسئله:
از آن جا که به نظر میرسد شیوع اختلالات وسواسی- جبری در طول عمر در جمعیت کلی 2 تا 3 درصد تخمین زده میشود بعضی از پژوهشگران تخمین زدهاند که بین بیماران سرپائی میزان شیوع این اختلال تا 10 درصد میرسد. این ارقام اختلال وسواسی- جبری را پس از فوبییا، اختلالات وابسته به مواد و اختلالات افسردگی در ردیف چهارم شایعترین تشخیصهای روانپزشکی قرار میدهد. مطالعات همهگیری شناسائی در اروپا و آسیا و آفریقا این نسبتها را تأیید کردهاند. بین بزرگسالان احتمال ابتلا مرد و زن یکسان است. معهذا بین نوجوانها، پسرها بیشتر از دخترها به اختلال وسواسی- جبری مبتلا میگردند. میانگین سن شروع حدود 20 سالگی است هرچند در مردها سن شروع کمی پائینتر از زنها است. از مجموع تقریباً در دو سوم بیماران، شروع علائم قبل از 25 سالگی است و در کمتر از 15 درصد موارد علائم پس از 35 سالگی شروع میشود. (Kaplan- 1996)
OCD یا اختلال وسواس- جبری شامل افکار و اعمال وسواسی میباشد که باعث ناراحتی و اتلاف وقت و تخریب قابل ملاحظه در عملکرد حرفهای در روابط بین فردی و شخص بیمار میشود.(همان منبع)
افکار وسواسی[5] یک فکر، احساس، عقیده، یا حس مزاحم و تکرارشونده است در مقابل عمل وسواس[6] رفتاری است خودآگاه، میزان شده و تکراری نظیر شمارش، اجتناب یا بازبینی[7]. (همان منبع)
به طور معمول فکر وسواس اضطراب شخص را افزایش میدهد در حالیکه انجام عمل وسواس اضطراب شخص را کاهش میدهد. معهذا، وقتی شخص در مقابل انجام آن مقاومت میکند اضطراب افزایش مییابد. هم افکار و هم اعمال وسواسی برای بیمار خود ناهمخوان[8] شناخته میشوند. این اختلالات میتواند بسیار وقتگیر بوده و به طور قابل ملاحظه در برنامه معمول و عملکرد شخص تداخل نماید از این رو OCD میتواند به یک اختلال ناتوانکننده تبدیل شود.
شیوع OCD در طول عمر د جمعیت کلی دو تا سه درصد تخمین زده میشود. اختلال پس از فوبیا، اختلالات وابسته به مواد و افسردگی اساسی چهارمین تشخیص شایع میباشد. بین بزرگسالان شیوع در بین زنان و مردان یکسان است ولی در بین نوجوانان میزان ابتلای پسرها بیشتر از دخترها است. میانگین سن شروع حدود 20 سالگی است هرچند در مردها، سن شروع کمتراز زنها است. OCD میتواند در نوجوانی و کودکی در موارد محدود حتی سن 2 سالگی آغاز شود. (Kaplan- 1996)
در دیدگاه شناختی- رفتاری روی الگوهای تفکر ناسازگارانه تأکید میکند و اعلام میدارد که این الگوها در ایجاد و ادامه نشانههای OCD دخالت دارند، افراد مبتلا به OCD گرایش دارند به رویدادهای اضطرابآور در محیطشان، واکنش افراطی نشان دهند. فرض شده است که این درمانجویان به وسیله افکار مرتبط با نیاز به کامل بودن، اعتقاد به اینکه آنها مسئول آزار و اذیت دیگران هستند، نگرانی از امکان وجود خطر، آشفته میشوند. آنها با تصورات
ناراحتکننده مرتبط با این افکار دست به گریباناند و سعی میکنند آنها را از طریق انجام دادن تشریفات وسواسی متوقف یا خنثی کنند. اما هر چه سعی میکنند این افکار را متوقف سازند، ناراحتی و ناتوانی آنها در متوقف کردن آنها بیشتر میشود. احتمال دیگری که دیدگاه شناختی مطرح میکند این است که افراد مبتلا به OCD کاستیهای حافظه دارند که باعث میشود آنها در یادآوری رفتارها، نظیر خاموش کردن اجاق گاز یا قفل کردن در، مشکل داشته باشند، تردید دایمی آنها و نیاز به وارسی کردن، با ناتوانی در یادآوری انجام دادن این اعمال، ارتباط دارد. حتی حافظه مربوط به رویدادهای گذشته در زندگی آنها میتواند به خاطر وجود افکار مزاحم صدمه ببینند، مخصوصاً اگر به افسردگی هم مبتلا باشند. (سیدمحمدی- 1384)
پرسش و پژوهش:
پس آیا شیوع وسواس در دانشآموزان ممتاز و ضعیف متفاوت وجود دارد؟
هدف و ضرورت تحقیق:
هدف از این پژوهش مقایسه شیوع OCD در دو گروه دانشآموزان دختر پانزده الی هجده ساله ممتاز و ضعیف دبیرستانهای منطقه شش تهران است. اهداف فرعی مشتمل بر تعیین فراوانی مطلق و نسبی OCD با توجه به متغیرهای سطح درآمد خانواده، فرزند چندم خانواده بودن، سابقه OCD در بستگان درجه اول و دوم است. روش گردآوری دادهها از طریقه پرسشنامه بوده است. پرسشنامه مادزلی حاوی 30 سؤال جهت بررسی افکار و اعمال وسواسی میباشد که جهت دانشآموزان تهیه و ارائه گردید.
فرضیه پژوهش:
شیوع وسواس در دانشآموزان ممتاز و ضعیف تفاوت دارد.
سؤال پژوهش:
آیا شیوع وسواس در دانشآموزان ممتاز و ضعیف تفاوت وجود دارد؟
تعریف عملیاتی:
وسواس: تمره آزمودنی از آزمون وسواس فکری و عملی حادزلی است و منظور از دانشآموزان ممتاز کسانی هستند که معدل آنها بالای 19 است و منظور از دانشآموزان ضعیف کسانی هستند که معدل آنها پائین 14 است.
تعریف مفهومی:
OCD شامل افکار و اعمال وسواسی میباشد که باعث ناراحتی و اتلاف وقت و تخریب قابل ملاحظه در عملکرد حرفهای در روابط بین فردی و شخص بیمار شود.
تاریخچه:
OCD یا اختلال وسواسی-جبری شامل افکار و اعمال وسواسی میباشد که باعث ناراحتی و اتلاف وقت و تخریب قابل ملاحظه در عملکرد حرفهای در روابط بین فردی و شخص بیمار شود.
افکار وسواسی[9] یک فکر، احساس، عقیده، یا حس مزاحم و تکرارشونده است در مقابل عمل وسواس[10] رفتاری است خودآگاه، میزان شده و تکراری نظیر شمارش، اجتناب یا بازبینی[11]. (سیدمحمدی- 1384)
به طور معمول فکر وسواس اضطراب شخص را افزایش میدهد در حالیکه انجام عمل وسواس اضطراب شخص را کاهش میدهد. معهذا، وقتی شخص در مقابل انجام آن مقاومت میکند اضطراب افزایش مییابد. هم افکار و هم اعمال وسواسی برای بیمار خود ناهمخوان شناخته میشوند. این اختلال میتواند بسیار وقتگیر بوده و به طور قابل ملاحظه در برنامه معمول و عملکرد شخص تداخل نماید از این رو OCD میتواند به یک اختلال ناتوانکننده تبدیل شود. شیوع OCD در طول عمر د جمعیت کلی دو تا سه درصد تخمین زده میشود. این اختلال پس از فوبیا، اختلالات وابسته به مواد و افسردگی اساسی چهارمین تشخیص شایع میباشد. در بین بزرگسالان شیوع در بین زنان و مردان یکسان است ولی در بین نوجوانان میزان ابتلای پسرها بیشتر از دخترها است. (همان منبع)
میانگین سن شروع حدود 20 سالگی است هرچند در بین مردها، سن شروع کمی پائینتر از زنها است. در مجموع تقریباً در دو سوم بیماران شروع و علائم قبل از 25 سالگی است و در کمتر از 15 درصد موارد علائم پس از 35 سالگی شروع میشود. OCD ممکن است در نوجوانی و کودکی و در مواردی حتی سن 2 سالگی آغاز شود. افراد مجرد بیشتر از افراد متأهل به OCD مبتلا میشوند. هرچند این یافته احتمالاً بازتاب مشکل بیماران در حفظ روابط است. سایر اختلالات همراه با OCD شامل Major depression با شیوع 67% و Social phobia با شیوع 25% و پس از آن اختلالات شایع توأم با OCD مشتملند بر اختلالات مصرف الکل، فوبی خاص Disorder panic و اختلالات خوردن. (انجمن روان شناسی آمریکا- 1994) که حدود 20 تا 30 درصد این بیماران، بهبود قابل ملاحظه و 40 تا 50 درصد بهبود نسبی و متوسط پیدا
میکنند.(همان منبع)
به طور کلی چهار الگوی شایع علایم وجود دارد که شامل موارد زیر است:
1)آلودگی[12]
2)تردید[13]
3)افکار مزاحم[14]
4)تقارن[15] (انجمن روان شناسی آمریکا- 1994)
سیر و پیشآگاهی:
در نیمی از بیماران مبتلا به اختلال وسواس-جبری شروع علائم به طور حاد است. در حدود 50 تا 70 درصد موارد شروع علائم در پی یک اتفاق استرسآمیز، مثل حاملگی، مسائل جنسی یا مرگ یکی از نزدیکان روی میدهد. چون بسیاری از بیماران علائم خود را پنهان میکنند، غالباً در مراجعه به
روانشناس 5 تا 10 سال تأخیر روی میدهد و سن متوسط برای بستری شدن 30 سالگی است. سیر اختلال معمولاً مزمن است و در بعضی از بیماران علائم سیر نوسانی داشته و در عدهای دیگر ثابت باقی میماند. حدود 20 تا 30 درصد این بیماران بهبود قابل ملاحظه، 40 تا 50 درصد نیز بهبود نسبی پیدا میکنند. گزارشهای گوناگونی هست مبنی براینکه 20 تا 40 درصد بیماران همچنان مبتلا مانده یا روز به روز بر شدت علائم آنها افزوده میشود. (سیدمحمدی- 1384)
تقریباً یک سوم این بیماران دچار افسردگی اساسی میشوند و خودکشی خطر مهمی در تمام این بیماران است. گزارشهایی وجود دارد مبنی براینکه بیماران وسواسی نسبت به اسکیزوفرنی کمی بیشتر از کل جمعیت آسیبپذیری دارند. پیشآگهی تاریکتر با تسلیم شدن به اعمال وسواسی (تا مقاومت در برابر آن) شروع در دوران کودکی، اعمال وسواسی غیرعادیتر، و نیاز به بستری شدن رابطه دارد. پیشآگهی خوب با تطابق شغلی و اجتماعی خوب، فقدان اعمال وسواسی وجود اتفاق آشکارکننده و ماهیت دورهای علائم مربوط است. محتوی فکر وسواسی ظاهراً ربطی با پیشآگهی ندارد. (همان منبع)
بررسی مقالات:
بر طریق آمار جهانی مطالعهای که در سال 2003 در کشور انگلستان بر روی 10483 کودک 15-5 ساله انجام شده است شیوع کلی OCD در این جمعیت 25% بوده است. شیوع OCD در این گروه به طور مشخص بعد از 13 سالگی افزایش قابل ملاحظه داشته و در بین کودکان زیر 8 سال تنها 1 مورد مبتلا وجود داشته است. همچنین این میزان در بین اقوام و نژادهای اقلیت واضحاً بیشتر بوده است. در این بررسی مشخص شده است که کودکانی که متعلق به خانوادههایی با سطح Socio- economic پائینتر بودهاند از نظر ابتلاء به OCD افزایش یافتهاند و همچنین در خانوادههای با جمعیت بالا شیوع OCD بیشتر بوده است. (انجمن روان شناس آمریکا- 1994).
همچنین در مطالعهای که در سال 2005 در پارتمان روانپزشکی دانشکده پزشکی میشیگان انجام شده بود 35 کودک مبتلا به OCD در مقایسه با 17 کودک گروه کنترل از نظر سابقه ابتلاء به OCD در بستگان درجه اول و دوم بررسی شدند که نتیجه مطالعات نشان داد در بستگان درجه اول کودکان مبتلا به شیوع این اختلال به مراتب بیشتر از بستگان درجه اول غیرمبتلاست. 5/22% در مقابل 6/4% اما این بررسی تفاوتی از نظر شیوع OCD در بستگان درجه دوم دو گروه را نشان نداد. (همان منبع- 1994).
مطالعاتی که در سال 2004 بر روی 3012 کودک 18-11 ساله در ترکیه انجام شده بود، شیوع OCD را در این جمعیت 3% گزارش کرده است. بررسیهای انجام شده تفاوتی را از نظر سطح تحصیلات، اشتغال و سطح درآمد خانواده بین مبتلایان به OCD نشان داد. بررسی از نظر تعداد فرزندان این طور است که در افراد تکفرزند بوده یا 1 خواهر و برادر داشتهاند و همچنین افرادیکه بیش از 7 فرزند بودهاند شیوع OCD بیشتر از افرادی بوده که بین 6-3 فرزند بودهاند.(همان منبع)
سببشناسی:
عوامل زیستشناختی:
ناقلهای عصبی: از مایش های بالینی بسیاری که با داروهای مختلف به عمل آمده تأیید کننده این فرضیه است که بینظمی (سیستم) سروتونین در پیدایش علائم افکار وسواسی و اعمال وسواسی در این اختلال در کار است. دادهها حاکی است که داروهای سروتونوژیک دوثرترانه داروهایی هستند که بر سایر سیستمهای نوروترانسمیتر مؤثر واقع میگردند. معهذا اینکه سروتونین در علت اختلال وسواسی-جبری هم دخیل است یا خیر اصلاً معلوم نیست. مطالعات بالینی غلظتهای متابولیتهای سرونین –مثلاً 5- هیدوکسی ایندول استیک اسید (AA- H-5)- را در مایع فلزی مغزی نخاع (csf) و میل ترکیبی و تعداد مکانهای وابستگی پلاکتی ایمیپرامین حاوی تریتیوم (که به مکانهای جذب مجدد سروتونین وابستگی پیدا میکند) را ارزیابی کرده و یافتههای متفاوتی از این بیماریها در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری گزارش کردهاند. به نظر بعضی از پژوهشگران سیستمهای ناقل عصبی کولینرژیک و دوپامنیرژیک در زمنیه پژوهشی آتی در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری است. (پورشریفی- 1384)
مطالعات تصویرگیری از مغز: انواعی از مطالعات فزنکسیونی تصویرگیری از مغز-مثلاً توپوگرافی با نشرپورتیرون (PET)- افزایش فعالیت (مثلاً متابولیسم و جریان خون) در لوبهای پیشانی، هستههای قاعدهای (به خصوص هستهدار) و سینگولوم بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری پیدا کردهاند درمان دارویی و رفتاری گفته میشود این نابهنجاریها را باز میگرداند؛ دادههای به دست آمده از مطالعات فونکیسونی تصویرگیری از مغز با دادههای حاصل از مطالعات ساختاری تصویرگیری از مغز هماهنگ هستند. هم مطالعات توپوگرافی فاپستوتری و هم تصویرسازی با دزونانس مغناطیسی (MRI) کاهش اندازه هستههای دمدار را در دو طرف در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری پیدا کردهاند. هم مطالعات فونکسیونی و هم ساختاری تصویرگیری از مغز در عین حال با این مشاهدات که روشهای نورولوژیک روی سینگولوم گاهی در میان بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری مؤثر است هماهنگ میباشند. یک مطالعه اخیر با (MRI) افزایش زمان Tirckaut را در قشر پیشانی گزارش کرده است. یافتهای که با مکان نابهنجاریهایی که در مطالعه با PET مشاهده شده است هماهنگی دارد. (همان منبع)
ژنتیک: دادههای ژنتیک در مورد اختلال وسواسی-جبری با این فرضیه هماهنگ است که وراثت این اختلال یک جزء ژنتیک قابل ملاحظه دارد. معهذا این دادهها هنوز تأثیر عوامل فرهنگی و رفتاری را در انتقال اختلال مشخص نکردهاند، مطالعات تطابقی در دوقلوها برای اختلال وسواسی-جبری به طور ثابت میزان تطابق بالاتر دوقلوهای یک تخمکی را در مقایسه با دو تخمکی نشان دادهاند.
مطالعات خانوادگی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری نشان داده است که 35 درصد بستگان درجه اول بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری دچار این اختلال هستند. (انجمن روان شناس آمریکا- 1994)
سایر داده های زیستشناختی:
از مطالعات الکتروفیزیولوژیک، مطالعات الکتروآنسنالوگرام خواب و مطالعات نوروآندوکرین دادههایی به دست آمده است که حاکی از وجود مشترکات بین اختلال وسواسی-جبری ناهنجاریهای بالاتر از حد معمولی در (EEg) مشاهده میشود. در مطالعات (EEg) خواب ناهنجاریهائی مثابه آنچه در اختلالات افسردگی دیده میشود.(کاپلان-1991)
مثل کاهش زمان نهفتگی (REM) مشاهده شده است. مطالعات عصبی-غددی نیز شباهتهائی با اختلالات افسردگی نشان دادهاند. مثل عدم فردنشینیی در آزمون فرد نشانی با دگزامتازون (DST) تقریباً در ثلث بیماران و کاهش ترشح هورمون رشد با افترزیون کلوئیدین (Catapres) (همان منبع)
عوامل رفتاری:
طبق نظریه یادگیری فکرهای وسواسی محرکهای شرطی هستند، یک محرک نسبتاً خنثی از طریق فرآیند شرطی شدن پاسخگو (respondent conditiouing) و با جفت شدن با رخدادهایی که طبیعتاًَ مضر و اضطراب برانگیز هستند با ترس و اضطراب پیوستگی پیدا میکند. به این ترتیب افکار و اشیاء سابقاً خنثی به محرکهای شرطی قادر به برانگیختن اضطراب و ناراحتی تبدیل میگردند. (کاپلن - 2003)
عمل وسواس به گونهای متفاوت پدید میآید. شخص درمییابد که عمل خاصی موجب کاهش اضطراب وابسته به یک فکر وسواسی میگردد. رهائی و آرامش حاصل از رفع اضطراب که به عنوان سائفی منفی عمل میکند –در نتیجه وقوع عمل وسواس، موجب تقویت این عمل میشود. تدریجاً این عمل به علت مفید بودن در کاهش یک سائق دردناک ثانوی (اضطراب) به صورت یک الگوی رفتاری آموخته شده ثابت درمیآید، تئوری یادگیری مفاهیم مفیدی برای توضیح برخی از جنبههای پدیده وسواسی-جبری ارائه میکند. مثل قدرت اضطرابانگیزی افکاری که لزوماً ترسانده نیستند و برقراری الگوهای وسواسی رفتار. (همان منبع)
عوامل روانی-اجتماعی:
عوامل شخصیتی: اختلال وسواسی-جبری از اختلال شخصیت
وسواسی جبری متفاوت است. در اکثریت بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری علائم جبری پیش از بیماری ندارند. بنابراین چنین صفاتی برای پیدایش اختلال وسواسی-جبری نه لازم و نه کافی است. فقط حدود 15 تا 35 درصد این بیماران دارای صفات وسواسی قبل از بیماران بودهاند. (سیدمحمدی- 1384)
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 85 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 55 |
مقدمـه:
انسان موجودی است که در اجتماع بدنیا می آید و همین دنیا آمدن یعنی با چند نفر زیستن و اجتماعی شدن . او ارزشها ، ملاکها و رفتارها را یاد می گیرد و این روند برایش مزایایی دارد ، لیکن نکته مهم اینجاست که این روند همیشه ارمغان آور نیست . ارتباطات ، محیط ، فرهنگ ،خانواده و ... همه دست به دست هم داده و چرخه ای ایجاد می کند که بصورت اختلال در شخصیت[1] خودنمایی می کند ( کریمی ، 1372 ) . ویژگیهای شخصیت آدمی تحت تاثیر عوامل زیستی، ارثی و محیطی است . تجارب مشترک در یک فرهنگ ،خرده فرهنگ و تجارب مختص فرد در تعامل با آمادگیهای فرد ، شخصیت را شکل می دهند ( اتکینسون ، هیلگارد، 1369 ) . از دیدگاه شامبیاتی ( 1371 ) یکی از ابعاد شخصیت ، شخصیت ضد اجتماعی[2] است که نه تنها برای فرد معضل است که یکی از معیارهای بزرگ جامعه محسوب می شود . افرادی که دارای چنین شخصیتی هستند ، می توانند دچار انحراف اجتماعی[3] و بزهکاری[4] گردند .
بزهکاری قدمتی برابر حیات آدمی دارد و تنها به دنیای امروزی اختصاص ندارد بطوریکه در غارها و مقبره های مصری جملاتی مبنی بر عدم اطاعت فرزندان از والدین مشاهده شده است و جوامع بشری نیز از دیرباز رویای دست یافتن به جامعه ای آرمانی را در سر می پرورانده اند و در این راستا علوم مختلف ایجاد شد و زندانها ، ندامتگاهها و کانون های اصلاح و تربیت ساخته شد و اینچنین تلاش برای شناسایی شخصیت بزهکارانه ادامه یافت ( کواراسوس ، 1367 ) . شخصیت بزهکارانه که با انحراف اجتماعی خود را نشان می دهد می تواند یکی از روندهای شکل گیری غیر عادی یک شخصیت باشد و لزوما نیز با انحراف اجتماعی نیست و می تواند پنهان نیز باشد .
شولت مشکلات رفتاری بزه دیدگان را در دو گروه سندرم طبقه بندی می کند . اولین گروه آن دسته از رفتارهایی را شامل می شود که توسط دنیای بیرونی تعیین شده و به بزه دیدگانی تعلق دارد که نه به خاطر شخصیت بزهکارانه که بعلت شرایط خاص محیطی و بیشتر بصورت اتفاقی و یا درگیری قانونی ، بزهکار شناخته شده اند . دومین گروه شامل رفتارهایی می شود که توسط خود شخص و دنیای درونی او تعیین شده و به بزه دیدگانی تعلق دارد که بزهکاری در آنها نهادینه شده و در شکل گیری شخصیت آنها اختلال وجود داشته و بزهکاری برای آنها یک صفت است و منشا عمده رفتاری آنان درونی است نه بیرونی(رپوی لا،1992). آنچه که در این دو گروه برای نگارش مهم است ارزیابی گروه دوم است و جالب آنکه تفکیک بین این دو گروه در تمامی مراحل شناخت ، ارزیابی ، درمان و یا مراحل قضایی قانونی بسیار مهم است درحالیکه دیده می شود این دو گروه به یک عنوان بزهکار شناخته می شوند و تحقیقات نیز با انجام پرسشنامه هایی به کشف و توصیف علل می پردازند که شاید بتوان تمامی آنها را در دو عامل فردی (جسمی و ذاتی،اختلالات روانی،اختلاالت شخصیت و اکتسابی)و عامل عمومی(محیط اجتماعی ،جغرافیایی،اقتصادی و سیاسی) خلاصه نمود.لیکن کمتر به شناسایی ، تشخیص و جداسازی پرداخته شده است درحالیکه روند حمایت ، درمان ومسایل قضایی دو گروه پس از شناسایی کاملا متفاوت است .
هر علمی بطور کلی از یکسری مفاهیم یا سازه های نظری و رابطه ای بین این مفاهیم تشکیل می شود ، اما واقعیت آن است که تا وقتی که مفاهیم نظری قابل اندازه گیری یا کمی شدن نباشد ، کشف قوانین و روابط علمی بمنظور پیش بینی پدیده ها امکان پذیر نیست ( براهنی ، 1371 ) . شخصیت بزهکارانه و انحرافات اجتماعی ناشی از آن نیز نمی تواند خارج از این اصل مورد تفحص قرار گیرد . بنابراین اندازه گیری[5] و ارزیابی این نوع شخصیت گام اول تبیین علمی بزه دیدگان است . مرحوم براهنی (1371 ) از قول لرد کلوین می گوید :"اگر بتوانید آنچه را که درباره اش صحبت می کنید ، اندازه بگیریدو آنرا بصورت کمی بیان کنید ، میتوانید مدعی باشید که درباره آن چیزی می دانید “ .
جهت اندازه گیری شخصیت از آزمون های متفاوتی استفاده می شود که پر استفاده ترین آنها پرسشنامه شخصیتی است. در ایران نیز برای شناخت هرچه بیشتر شخصیت بزه دیدگان ، از آزمون های شخصیتی زیادی استفاده شده است که به وضوح در پایان نامه ها و تحقیقات انجام شده در این خصوص ملاحظه می شود . این آزمونهای استفاده شده یا از نوع خودساخته بوده و یا از پرسشنامه های شخصیتی کمک گرفته شده است . لیکن نکته مهم اینجاست که شخصیت بزهکارانه و انحرافات اجتماعی مربوطه متاثر از فرهنگ اجتماعی هر کشوری است ، بنابراین شخصیت بزه دیدگان ایرانی نیز با خصوصیات و شرایط فرهنگی – اجتماعی کشور ایران گره خورده است و بعلت همین ارتباط تنگاتنگ است که برای شناخت و ارزیابی شخصیت بزه دیده ایرانی باید از یک آزمون کاملا تخصصی بزهکاری و با نمرات هنجار ایرانی استفاده شود درحالیکه ابزارهای استفاده شده در اکثر تحقیقات مربوطه دارای نمرات هنجار ایرانی نبوده و یا اصلا عمومی بوده و بصورت تخصصی به بزه دیدگان اختصاص نداشته است .
دراین تحقیق تلاش گردیده که رابطه خودپنداره، بربزهکاری جوانان ونوجوانان کانون اصلاح وتربیت اهواز را با استفاده از تست خود پنداره راجرزکه در دوفرم (الف و ب) می باشد بررسی نماید.در این فصل موضوع تحقیق،بیان مسئله،اهمیت فایده تحقیق،هدف تحقیق،فرضیه ها و تعارف مفاهیم واژه ها عنوان میشود.
بیان مسئـله:
در پی جوابگویی به این سوال هستیم که آیارابطه خود پنداره بر بروز بزهکاری نرمال و طبیعی است یا اینکه خود پنداره آنها طبیعی و ضعیف است .البته این مقایسه با جوانان ونوجوانان بزهکارانجام می گیرد یعنی اینکه خود پنداره در جوانان ونوجوانان بزهکاربررسی می شود و اگر اختلاف معنی داری ملاحظه شود قضیه را دنبال می کنیم که آیا اختلاف ناشی ازخودپنداری یا متغیر دیگری است و اگر اختلاف معنی دار نبوده پس بزهکاری در خود پنداره تاثیری نداشته است در توضیح بیشتر خود پنداری به معنای نگرش ادراک و برداشتی است که شخص از خود دارد . محور اصلی این پندار عبارت است از نام شخص ، احساسش نسبت به اندام و بدن خود، تصور کل بدن ، جذبیت و من، در این تحقیق متغیری است که به وسیله مقیاس خود پنداری را جرز سنجیده می شود.
اهمیت و فایده تحقیق:
با توجه به شواهد و تحقیقات به عمل آمده و تجارب می بینیم که کودکان از لحاظ توانائیهای ذهنی یکسان نیستند و هر یک از آنان نیازمند روش و برنامه آموزشی خاص هستند در این تحقیق جوانان ونوجوانان بزهکاری که از نظر استعداد و توانائیهای ذهنی در سطح بالاتری هستند مد نظر قرار گرفته اند و از روشهای آموزشی که برای آنان به کار می برند. توجه شده است بدین ترتیب که جوانان ونوجوانان بزهکاری که استعداد بالائی دارند چگونه خودپنداره ای دارند.آیا خود پنداره نرمال دارند یا بر عکس خود پنداره ای غیر طبیعی و ضعیف دارند و اگر اثبات شود که خود پنداره ضعیف دارند به بیانی دیگر نسبت به توانائیهای خود با نظری منفی می نگرند. و تفکر آنان بین آنچه که هستند، و آنچه که باید باشند، خیلی فاصله باشد.پس در پی آن باشیم که روش مناسبی انتخاب کنیم .این هدف از آنجا منشاء می شود که عده ای معتقدند عوارض منفی از جمله ناسازگاریهای رفتاری واجتماعی ناشی خودپنداری فردنسبت به خوداست.واگراین عوارض منفی درواقع عوارض ناشی ازخودپنداری هستند. میخواهیم دریابیم،ومطمئن شویم، که ازخودپنداره غیر طبیعی وضعیف آنان منشاء می شود یا نه ؟
1- personality
2- Antisocial Personality
3- Social Deviation
4-Delinquency
5-Measuremen
دسته بندی | حقوق |
بازدید ها | 10 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 228 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 117 |
انواع گوناگون اختلالات روانی غیر از جنون از جمله مباحث مطرح در جرم شناسی است که می تواند تأثیر شایان توجهی بر مسئولیت کیفری مجرمان و مبتلایان به این اختلالات و به تبع آن بر حقوق کیفری داشته باشد. مجموعه اختلالات روانی که طیف گسترده ای از انواع بیماری های عصبی – روانی خفیف، متوسط و شدید را در بر می گیرد، معمولاً نتیجه تأثیر عوامل زیستی – روانی – اجتماعی هستند که محیط فردی و اجتماعی شخص را می سازند. ابتلا به این اختلالات از چشم اندازهای گوناگون قابل بررسی و مطالعه است؛ از جمله چشم انداز حقوقی و به ویژه حقوق کیفری. قانون گذار با علم به این مسئله و درک آن همواره در صدد وضع قواعدی متناسب با این پدیده نامیمون برآمده و تدابیری در این رهگذر اندیشیده است. در این راستا قانون گذار نخستین قام را در قانون مجازات عمومی مصوب 1304 برداشت برداشت و در آن با اشاره به دیگر اختلالات دماغی علاوه برجنون و با پذیرش اصل نسبی بودن مسئولیت کیفری این قبیل بیماران، احکامناظر بر عدم مسئولیت کیفری و بعضاً مسئولیت کیفری تقلیل یافته ی این دسته از بزهکاران را تبیین نمود. اما امروز قانون مجازات اسلامی با کشیدن خط بطلان بر قوانین پیشین صرفاً جنون (نه دیگر اختلالات روانی) را عامل رفع مسئولیت کیفری معرفی نموده است. این در حالی است که دستاوردهای علوم پزشکی به ویژه روان شناسی و روان پزشکی حاکی از آن است که پاره ای از اختلالات روانی به دلیل سلب قدرت تعلق، درک و اراده از بین برنده مسئولیت کیفری است، عده ای از اختلالات به دلیل تأثیر گذاری و اعمال فشار بر قدرت تعقل، درک و ارادهتقلیل دهنده مسئولیت کیفری و برخی نیز به دلیل عدم تأثیر بر درک و اراده فرد، اگر چه سلامت روان او را به مخاطره می اندازد ولی تأثیر بر مسئولیت کیفری او ندارد. لذا بررسی دقیق و همه جانبه قوانین کیفری ایران به ویژه قانون مجازات اسلامی و تطبیق آن با یافته ها و دستاوردهای نوین دانش های روز چون روان شناسی و روان پزشکی در راستای شناسایی مسئولیت کیفری بزهکاران مبتلا به انواع اختلالات روانی و شیوه های مناسب و کارا مواجه با این قبیل بزهکاران امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.
فهرست مطالب
مقدمه |
1 |
فصل اول: اختلالات روانی و جرم |
9 |
مبحث اول: مفهوم اختلال روانی |
11 |
مبحث دوم: گونه شناسی اختلالات روانی و ارتباط آن ها با جرایم |
15 |
گفتار اول: روان گسیختگی و جرم |
15 |
1- ماهیت روان گسیختگی |
15 |
2- رابطه روان گسیختگی و جرم |
21 |
گفتار دوم: اختلالات خلقی و جرم |
21 |
1- ماهیت اختلالات خلقی |
21 |
2- رابطه اختلالات خلقی و جرم |
24 |
گفتار سوم: روان دردمندی و جرم |
25 |
1- ماهیت روان دردمندی |
25 |
2- رابطه روان دردمندی و جرم |
31 |
گفتار چهارم: دیگر اختلالات روانی و جرم |
32 |
1- انواع اختلالات روانی |
32 |
2- رابطه این دسته از اختلالات و جرم |
41 |
مبحث سوم: رابطه بیماری صرع و عقب ماندگی ذهنی با جرم |
43 |
گفتار اول: رابطه بیماری صرع با جرم |
43 |
گفتار دوم: رابطه عقب ماندگی ذهنی با جرم |
44 |
مبحث چهارم: اختلال روانی عامل بزهکاری و بزهدیدگی |
47 |
گفتار اول: اختلال روانی عامل بزهکاری |
47 |
گفتار دوم: اختلال روانی عامل بزهدیدگی |
48 |
گفتار سوم: فراوانی انواع بزه های ارتکابی توسط بیماران مبتلا به اختلالات روانی |
49 |
فصل دوم: تأثیرات اختلالات روانی بزهکاران بر مسئولیت کیفری آن ها |
54 |
مبحث اول: مفهوم مسئولیت کیفری، ارکان و علل رافع آن ها |
56 |
گفتار اول: مفهوم مسئولیت کیفری |
56 |
گفتار دوم: ارکان مسئولیت کیفری |
57 |
گفتار سوم: علل و عوامل رافع مسئولیت کیفری |
59 |
گفتار چهارم: پذیرش مسئولیت کیفری نسبی و یا تخفیف مجازات به استناد کیفیات مخففه |
62 |
مبحث دوم: مسئولیت کیفری انواع بیماران مبتلا به اختلالات روانی |
65 |
گفتار اول: مسئولیت کیفری روان گسیختگان |
65 |
گفتار دوم: مسئولیت کیفری بیماران مبتلا به اختلالات خلقی |
69 |
گفتار سوم: مسئولیت کیفری روان دردمندان |
71 |
گفتار چهارم: مسئولیت کیفری مصروعان و عقب ماندگان ذهنی |
72 |
گفتار پنجم: مسئولیت کیفری بیماران مبتلا به دیگر اختلالات روانی |
76 |
الف) اختلالات روانی زائل کننده مسئولیت کیفری |
76 |
ب) اختلالات روانی کاهش (تقلیل) دهنده مسئولیت کیفری |
77 |
فصل سوم: تأثیرات اختلالات روانی بزهدیده بر مسئولیت کیفری بزهکار |
80 |
مبحث اول: نقش بزهدیده در وقوع جرم با نگاهی به یافته های جرم شناسی |
82 |
گفتار اول: سیر تحول نگرش به نقش بزهدیده در وقوع جرم |
82 |
گفتار دوم: انواع نقش بزهدیده در وقوع جرم و مؤلفه های مؤثر بر آن |
85 |
مبحث دوم: اختلالات روانی بزهدیده و تأثیر آن بر مسئولیت کیفری بزهکار در حقوق کیفری ایران |
91 |
گفتار اول: نقش اختلال روانی بزهدیده در کاهش مسئولیت کیفری بزهکار در حقوق کیفری ایران و مصادیق آن |
91 |
گفتار دوم: نقش اختلال روانی بزهدیده در افزایش مسئولیت کیفری بزهکار در حقوق کیفری ایران و مصادیق آن |
95 |
پیشنهادها (مطالب علمی پژوهش) |
99 |
نتیجه گیری |
101 |
فهرست منابع |
107 |
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 12 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 165 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 100 |
بررسی میزان شیوع اختلالات روانی در مدیران دبیرستانها
چکیده:
هدف تحقیق حاضر، بررسی میزان شیوع اختلالات روانی در مدیران دبیرستانهای دخترانه شهر تهران می باشد.
با توجه به موضوع پژوهش سوالاتی در این پژوهش تدوین گردیده است که به بررسی میزان شیوع اختلالات روانی در مدیران دبیرستانهای دخترانه شهر تهران بر حسب سه فاکتور (سن، میزان تحصیلات و سابقه کاری) می پردازد.
روش این تحقیق، روش توصیفی است که با روش زمینه یابی به اجرا در می آید و بهترین شیوه برای سنجش، آزمون MMPI بوده که هشت مقیاس (هیپوکندری، خودبیمار انگاری، هیستری، پسیکوپاتی، پارانویا، پسیکاستنی، اسکیزوفرنیا و هیپومانی) را مورد سنجش قرار می دهد.
جامعه آماری، شامل کلیه مدیران دبیرستانهای دخترانه شهر تهران می باشد.
نمونه آماری، شامل 50 نفر از مدیران دبیرستانهای دخترانه شهر تهران می باشد.
در مجموع نتایج این پژوهش نشان می دهد که بالاترین میزان شیوع اختلالات مشاهده شده مربوط به اختلال هیپوکندری با 6 درصد، اختلال هیستری با 18 درصد و اختلال پارانویا با 2 درصد می باشد و بیشترین میزان شیوع مربوط به مدیرانی است که در دامنه سنی 49-45 سال قرار دارند و دارای تحصیلات لیسانس می باشند و سابقه خدمت 24-20 سال دارند
فهرست مطالب
چکیده
فصل اول:
مقدمه بیان مسئله اهمیت و ضرورت پژوهش اهداف پژوهش تعاریف نظری تعاریف عملیاتی سوالات پژوهش فصل دوم:
نظام آموزش و پرورش تاریخچه مدیریت انواع مدیریت ویژگیهای مدیریت آموزشی بهداشت روانی پیشگیری از بیماریهای روانی اختلال روانی توصیف و طبقه بندی اختلالات روانی نوروز روان پریشی (پسیکوز) اختلال شخصیت معلولیت روانی اختلالات عاطفی تعاریف نظری اختلالات روانی
پارانوئید اسکیزوفرنی افسردگی هیپومانی هیستری هیپوکندری پسیکوپات پسیکاستنی ییشینه تحقیق
تاریخچه آزمونها آزمونهای روانی پرسشنامه های شخصیتی پرسشنامه شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا (MMPI) استاندارد جدید MMPI فرم کوتاه شده MMPI فرم کوتاه شده MMPI در ایران فصل سوم:
جامعه و نمونه آماری روش نمونه گیری ابزار اندازه گیری اعتبار و روایی روش گرد آوری داده ها روش تجزیه و تحلیل داده ها فصل چهارم:
داده های توصیفی فصل پنجم:
نتیجه گیری مقایسه داده های پژوهش حاضر با تحقیقات گذشته پیشنهادات محدودیتها