دسته بندی | اقتصاد |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 16 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 25 |
مقاله بررسی تجارت و مدیریت آن در 25 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه
در دنیای تجارت، پرداختن به موضوعات سخت افزاری (ماشین آلات، مواد و…) و نرم افزاری (روش کار، دانش فنی و…) تولید، به منظور استفاده از منابع (4M) به صورت امری بدیهی و روزمره رواج دارد. ضمن آنکه مدیران و کارشناسان و دیگر نیروهای انسانی نیز به عنوان نیروی مغز افزاری، بهره مندی از منابع را با فعالیت های تحقیقاتی و آزمایشگاهی خود و در واقع بکارگیری تکنولوژی، توسعه می دهند و امکان تسلط بیشتر انسان را بر روی منابع به وجود می آورند. در این راستا، آنها با ارائه راه حل های مختلف و تحلیل های چند جانبه بر فضای درون و برون سازمان نیز اثر می گذارند و سازمان ها را در جوامع بشری به شکل های مختلف از قبیل خصوصی، ملی، منطقه ای و بینالمللی و در انواع ساختارهای تشکیلاتی مختلف ایجاد می نمایند. اما نکته حائز اهمیت که شاید کمتر مورد توجه و تجزیه و تحلیل های کارشناسانه و مدیریتی قرار می گیرد و بحث اصلی کتاب حاضر نیز می باشد، پارامتر شخصیتی یک سازمان است که حاصل همان روح حاکم بر آن نیروی مغز افزاری و علت اصلی رفتارهای سازمانی است. شخصیتی که به واسطه آن سازمان اعمالی را از خود بروز می دهد و در ذهن مراجعین تصاویری معین می سازد. تصاویری که بیانگر تفکرات، نگرشی ها و رسالت سازمان بوده و تا زمان حیات سازمان با او باقی میماند.
امر بدیهی است که این شخصیت مانند دیگر شخصیت ها در خلاء مفهومی ندارد و صرفاً در ارتباط با دیگران (اشخاص حقیقی و حقوقی) ارتباط و معنی پیدا می کند. این ارتباط سازمانی که در نهایت همان ارتباط انسانی تلقی می شود مانند هر انسانی دارای سه سطح به شرح زیر می باشد:
1- ارتباط درونی: ارتباطی که هر انسان با درون خویش دارد (گفتگوی درونی) که برای سازمان ها ارتباط درون سازمانی تلقی می شود.
2- ارتباط با فرد مخاطب: انسان با یک نفر بیرون از خویش (فرزند، پدر، مادر، دوست و…) که برای سازمان ها ارتباط برون سازمانی تلقی می شود.
3- ارتباط با گروه: که هر انسان در غالب یک گروه رفتار می کند (خانواده، شرکت، ملی و…) که برای سازمان ها ارتباط صنفی سازمانی تلقی می شود.
هر یک از این نوع ارتباطات در جای خود قابل بحث و بررسی بیشتر می باشد. ضمن آنکه نکته حائز اهمیت بیشتر متوجه ارتباط سطح یک یا همان ارتباط درونی میباشد مه در خصوص یک انسان و یا سازمان تکیه گاه اصلی دو نوع ارتباط دیگر محسوب می شود.
بودا در سخنی گفته است “ما آن چیزی هستیم که می اندیشیم. هستی ما با افکارمان بلندی می گیرد و دنیایمان را با اندیشه هایمان می سازیم”.
چرا بعضی از سازمان ها در ما وابستگی، اعتماد و احترام ایجاد می کنند؟ چرا بعضی از سازمان ها در ارتباط برقرار کردن موفق هستند (دارای روابط عمومی موفق) و بعضی دیگر خیر؟… راز این معماها در چیست؟
آن را همانطور که پیشتر بیان شد می توان در یک کلام خلاصه کرد: شیوه تفکر سازمان. چرا که مردم همان چیزی را می بینند که ما در داخل سازمان خود می بینیم و با ما همانگونه برخورد می کنند که، با خود برخورد می کنیم. سازمانی که احساس میکند ارزش اجتماعی ندارد، واقعاً ندارد. از سوی دیگر سازمانی که عمیقاً معتقد است برای کاری با ارزش ایجاد گردیده است، برای همان کار ایجاد شده است و حتماً از عهده کار بر می آید. ریشه این تفکرات در تعریف دقیق همان مفاهیم اولیه سازمانی که در فوق ذکر شد می باشد.
چقدر موفق خواهیم بود اگر به مشتریانمان در همان جایگاه اصلی شان که همانا گرداننده اصلی چرخه اقتصادی سازمانمان می باشند، نگریسته و با راهنمایی ها و مشارکت های به موقع آنان، سازمان را از انحطاط باز داشته، به سوی پیشرفت رهنمون سازیم.
مشتری در جایگاه «شریک» یعنی نگرشی نو به مشتری، نگرشی بسیار فراتر و والاتر از رابطه ای که میان ارائه دهندگان خدمات یا فروشندگان کالا با مصرف کنندگان وجود دارد.
قبل از هر چیز باید بدانیم که مشارکت، نخست یک نگرش است. گرایشی است که با احترامی راسخ و عمیق و با توجهی شایان به مشتری شروع می شود و با روح همکاری به پیش می رود و با نشاط ناشی از انجام بهترین کار ممکن در جهت رفع نیاز دیگران به پایان می رسد.
ارزش عاطفی مشارکت با مشتری، بسیار مهم است. هرچند که در این روابط پاداشهای اقتصادی نیز وجود دارد.
هرچه دوران حمایت یک مشتری از شما طولانی تر گردد، پول بیشتری نزد شما هزینه می نماید. ارزش کارت اعتباری یک مشتری در سال اول سی دلار است در صورتی که همین کارت در سال پنجم پنجاه و پنج دلار اعتبار دارد. یک مشتری لباسشویی که در سال اول، یکصد و چهل و چهار دلار صرف هزینه شست و شو و اتوی لباس خود می نماید، در سال پنجم همین مبلغ به دویست و پنجاه و شش دلار می رسد. یک مشتری خدمات مکانیکی که در سال اول، بیست و پنج دلار در سال برای شرکت منفعت ایجاد می کند، در سال پنجم این سود را به هشتاد و هشت دلار می رساند.
نتیجه این است که اگر مشتریان شما از شما حمایت نمایند. به روش تصاعدی، پول بیشتری نیز در نزد شما هزینه می کنند. یکی از روشهای حفظ وفاداری مشتریان، جلب اعتماد و مشارکت با آنان است.
«عالی ترین سرنوشت برای هر فرد، آن است که خدمت کند، تا حکمرانی.»
رضایت مشتری به تنهایی تضمین کننده آن نیست که او مشتری دائمی شما شود. همه ما می توانیم مواردی را به خاطر بیاوریم که از فروشنده، تاجر و یا هر ارائه دهنده خدمتی، روی برگردانده و بی آنکه خطایی از آنها سر زده باشد، به فروشنده یا تاجر دیگری رجوع می کنیم. و علت آن فقط این بوده است که شخص دیگری را پیدا کردهایم که همان کار را مناسب تر و مسئولانه تر و ارزان تر و یا حتی فقط به گونهای متفاوت از آنها انجام می داده است. این در حالی است که از فروشندگان و تاجران پیشین هم هیچ گونه ناراحتی نداشته ایم و حتی از رفتارشان بسیار هم خرسند بودهایم. آنها سرجای خود هستند اما ما تغییر جهت داده ایم.
چه چیز باعث می شود که مشتری به یک محل، یک شخص و یا یک علامت وفادار بماند؟ بعضی وقتها چنین امری می تواند از طریق یک عمل خارق العاده انجام پذیر گردد. اعمال «ریچارد» که یک شریک حرفه ای است، واقعاً جالب است، رفتار «هیمی نامیس بیل» هم به همین گونه است. اما ادامه رابطه من با افرادی چون بیل تا وقتی پایدار می ماند که این اعمال جذب کننده از سوی آنها سربزند. با این حال، این خدمات شایان هرچند هم که بزرگ باشند، گاهی قابل تحمل نیستند. مثلاً اگر قرار بود که روابط ما در زندگی زناشویی، مادام همان گونه باشد که قبل از ازدواج بوده است، شاید هیچ ازدواجی بیش از خوش گذرانی ماه عسل دوام نمی یافت. تداوم دراز مدت، بستگی به نوع خاصی از رابطه یا همان مشارکت دارد.
مشارکت مشتری چه مفهومی دارد؟ اگر تعهدها، پیمانها و قراردادها را نادیده بگیریم، چه چیزی باقی می ماند؟ مشارکت مشتری، خود نمایش زنده ای از یک نگرش یا گرایش است.
مشتریان برای ارائه دهندگان خدمات که سعه صدر دارند، ارزش قائل می شوند. سازمانی که در موقع رسیدگی به حسابهای خود برای دستیابی به تعادل به فکر تک پنسی های مشتریان است، واضح است که با چنین فکری مشتریهای چندین دلاری خود را از دست می دهد.
وقتی از مشارکت به نیکی یاد می شود که همیشه سعی کنی چیزی بر آن بیفرایی، نه آنکه چیزی از آن بکاهی. مشارکت فروشنده و خریدار وقتی پایا و موثر است که ارائه دهندگان خدمات یا فروشندگان کالا به دلیل دستیابی به آرمانهای آتی از تنگ نظریهای آنی دست برداشته، و آنها را نادیده بگیرند. به ویژه مشتریها حساسیت ویژهای نسبت به آن دسته از ارائه دهندگان خدمات دارند، که همه چیز را به نفع خود می خواهند.
مشارکتهای موثر و با ارزش با مشتریان، توفیق آمیزند. چنین مشارکتهایی با بندهای آسایش و آرامش بسته بندی می شوند. در ذات مشارکتهای موفق، جذابیت و کشش آرام و مطبوعی وجود دارد که هم اعضا و هم بینندگان را دچار بهت و بیم می کند.
مشارکت یعنی تشریک مساعی در کاری خاص. روشهای موفق از مشتریان خود در مورد ابداع و نوآوری در نحوه ارائه خدمات نظرخواهی می نمایند. مشتریان در این مورد بینش گستردهتری از ارائه دهندگان خدمات دارند. هر اقدام شما بدون درک علت آن از دیدگاه مشتری، اقدامی بی ثمر خواهد بود. آنها خود بهتر می توانند حقایق را ببینند. تشکیل یک گروه از مشتریان همانند گروه راهنما می تواند بسیار در جاری ساختن، ساده نمودن و سرعت بخشیدن به امور، موثر واقع شده و مزیتی برای خدمات محسوب گردد.
امروزه مسئله «هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت» مطرح است. کسانی موفق هستند و برداشت خوبی دارند که خدمات خوبی کشت نموده اند. در نظرخواهیهای به عمل آمده، مشتریان اظهار نموده اند که در بیشتر صنایع وضع خدمات رو به بهبود است. امروزه خریداران اتومبیل همان قدر که به قیمت اتومبیل توجه دارند، به کیفیت و مطلوبیت کالا نیز می اندیشند.
بگذار مشتری متوجه شود که حتی در شرایطی مشکل، افتخار خدمت نمودن به او را داشته ای. سعی کن پلی برای انجام خدمات در آینده بسازی. «امیدواریم بازهم در آینده در خدمت شما باشیم. امیدوارم دفعه دیگر شرایط طوری باشد که بتوانیم به نحو مطلوبتری خدمت نماییم!» به خاطر داشته باش که آخرین برخوردت با مشتری، همان چیزی است که در خاطره ها باقی می ماند و برای دیگران بازگو می شود.
هرکسی در شرایط مطلوب قادر است خوب خدمت نماید. اما در شرایط نامطلوب، نادرند کسانی که بتوانند از پس این عمل برآیند. خدمت به افراد عصبانی، مشخصاً به آنها اعتماد می بخشد. وقتی که کار مشکل می شود، مشکل را به مدارا حل نمودن است که اعتماد به وجود می آورد و همین اعتماد است که مشارکت را باعث میشود، و خود این اعتماد مسبب توسعه و افزایش توان برای از میان بردن رنج و سختی است.
آزادی عمل به روشهای مختلف مانند اجازه دادن، تشویق نمودن وحمایت از انگیزه، از جانب رهبران به کارمندان واگذاری می گردد. این آزادی عمل به مفهوم مجوزی نامحدود نیست. بلکه بستگی به میزان تمایل رهبر در تسهیم کنترل امور با کارمندان دارد. این شناخت وجود دارد که تفویض اختیار (که در اینجا آنرا آزادی عمل نامیدهایم) یک هدیه نیست. هدف مدیریت، آزادسازی است، حذف همه موانع (نه هدف، نه حفاظت، نه مجوز، نه خبرگی) که کارمندان را از نمایش آزادی عمل مسئولانه باز دارد.
یکی از جنبه های مهم در رهبری و مدیریت، جنبه روحیه دادن و نشاط آفرینی در محیط کاری است که باعث شادابی و لذت در امور می گردد. نشاط و اعتماد کلید اطمینانی بر تداوم کار انسانی است. نشاط و اعتماد یعنی هدف کسی را جدی گرفتن نه خود او را جدی گرفتن، نشاط و اعتماد یعنی آمادگی برای تشکر و قدرشناسی و مدام در اندیشه پایان خوشی بودن. یعنی تشعشع شادی و نشاط در محیط، تا کارمندان را به سمت تداوم در حرکت سوق دهد. این کار به آنها استقامت می بخشد تا با مشکلات مواجه شوند، نه شانه خالی کنند.