فروشگاه بزرگ الماس

این فروشگاه اینترنتی آمادگی خود را جهت ارائه انواع فایل های الکترونیک، پروژه های مختلف دانشجویی و صنعتی، کتاب ها و جزوات و دانشگاهی اعلام کرده و در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است

فروشگاه بزرگ الماس

این فروشگاه اینترنتی آمادگی خود را جهت ارائه انواع فایل های الکترونیک، پروژه های مختلف دانشجویی و صنعتی، کتاب ها و جزوات و دانشگاهی اعلام کرده و در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارت ابراز وجود

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارت ابراز وجود
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 123 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 65
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارت ابراز وجود

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مهارت ابراز وجود

ابراز وجود کردن، پروریی کردن نیست، حق دیگران را ضایع کردن نیست، پرخاشگری و زورگویی هم نیست بلکه عبارت است از: ابراز عقیده‌ها، احساسات، وافکار، به صورت شایسته به گونه‌ای که به هیچ کس بی احترامی روا نداریم وحق کسی را نیز ضایع نکنیم. به عنوان پایه آموزش مهارت‌های جرات ورزی و ابراز وجود باید این فرض را در ذهنتان داشته باشید که تمام انسان‌ها از حقوق یکسان و برابر برخودارند و باید ضمن حفظ ادب و رعایت حقوق دیگران، نظر خود را ابراز کنند و به حقوق خود دست یابند. (بهرامی، 1389).

2-2-1- مداخلات روانشناختی (جرات ورزی)

ذات زندگی اجتماعی، زیستن در کنار دیگران و معاشرت با مردم است. آنچه زندگی آدمی را شکل می‌دهد روابط میان انسان‌ها است؛ روابط میان من وشما با آن‌ها که می‌شناسیم یا نمی‌شناسیم. از اعضای یک خانواده کوچک بگیرید تا اعضای جامعۀ جهانی. در روابط بین فرد، نوعی داد وستد روانی مستمر شکل می‌گیرد. در اداره ای به انتظار ورود به اتاق رئیس هستید. مدتی را صرف کرده‌اید تا نوبت شما شده است. یک نفر از راه می‌رسد و بامنشی رئیس احوالپرسی گرمی می‌کند و منشی او را به داخل اتاق رئیس راهنمایی می‌کند شما دلتان می‌خواهد اعتراض کنید و بگویید نوبت شماست و شما یک ساعت منتظر مانده‌اید اما همچنان ساکت می‌مانید. چرا؟ آیا جواب این سوال آن است که شما فردی هستید مبادی آداب یا آدمی هستید صبور؟ با شخصیت؟ موقر؟ بی قید؟ کدام یک؟ آیا این سکوت را به حساب مناعت طبع خود می‌گذارید یا برعکس، از این سکوت خود بیزارید ولی نمی‌دانید چه بکنید؟ ابراز وجود کردن یا جرات مندی یکی از خصیصه‌های مهم برای هر انسانی باشخصیت سالم است. لازم نیست و نباید نوبت دیگران را غصب کنید ولی قطعاً لازم است از نوبت خود دفاع کنید. اهمیت دادن به خود و افزایش اعتماد به نفس: اساس اهمیت دادن به خود یک آرزوست – آرزوی بهبود رفتارتان باخود؛ کاهش استرس زندگی‌تان؛ وتقویت شخصیتتان. ممکن است احساس کنید که این نیاز شدیدی است که از اعماق وجودتان برمی خیزد ممکن هم هست از گوش فرا دادن به آرزوهایتان و تصمیم به اهمیت دادن به خود، ترس داشته باشید؛ زیرا تبدیل آن به بخشی از زندگی‌تان مستلزم تغییر است. هنگامی که از آرزویتان در مورد اهمیت دادن به خود، واقف شدید، هرگز بازنگردید. در ابتدا انکار کننده سعی دردفن آن داشته باشد. آرزویتان باقی خواهد ماند و تا زمانی که به آن گوش ندهید، به سر و صداهای خود ادامه خواهد داد. بخشی از وجودتان (آن بخش معتبر وجودتان) می‌داند که اهمیت دادن به خود منفعت‌هایی فراتر از احساس سلامت؛ داشتن انرژی بیش تر؛ و دنبال کردن یک زندگی پر معنا دارد. هنگامی که به خود اهمیت بیش تری می دهیدوطبعاً طرز برخوردتان تغییر پیدا می‌کند، روابطتان بهبود می‌یابند وکم تر احساس تنهایی می‌کنید؛ در ضمن استرستان کاهش می‌یابد و مسائل پیش پا افتاده، کم تر خاطرتان را آزرده می‌کند. به علاوه در زندگی‌تان از وفور نعمت بهرمند خواهید شد. اگر واقعاً خواهان افزایش اعتماد به نفس و تقویت شخصیت خویش هستید، پذیرفتن مسئله ای اهمیت دادن به خود به عنوان یک تکلیف بایسته است. نتیجه‌ی کلی این است که جهت حفظ منافعی که با افزایش اعتماد به نفستان کسب کرده‌اید، باید رفتاری در پیش گیرید که نشان می‌دهد به خود اهمیت می‌دهید. روش برخورد ما با مسائل، حاصل عقاید درونی و نظام ارزیابی ماست. برخوردی که بیانگر اهمیتی است که به خود می‌دهید، اعتقادی است حاکی از این که اهمیت دادن به خود باید در طول آن چه از زندگی‌تان باقی است، به عنوان یک اصل اساسی در نظر گرفته شود_ با این مزیت که زندگی‌تان با آسودگی بیش تری پیش می‌رود. شما با گذشت روزها تنها به زندگی خود ادامه نمی‌دهید؛ بلکه روز به روز شدن پیدا می‌کنید. درک اعتقاداتتان در رابطه بامسئله ی اهمیت دادن به خود به تشخیص موانعی که ممکن است برسر راه رسیدن به این نوع برخورد قرار گیرند، به شما کمک خواهد کرد.

2-2-2- یادگیری مهارت اهمیت دادن به خود

در عقاید مربوط به مقوله اهمیت دادن به خود، شما را با هرگونه موانعی که ممکن است در راه به دست آوردن دائمی این ویژگی با آن روبه رو شوید، آشنا می‌کند. اهمیت دادن به خود از این حقیقت دورنی سرچشمه می‌گیرد که تمایل دارید که بیش تری برای خود انجام دهید. این میل نوعی انرژی است؛ شعورتان هم منبع این اطلاعات است. شعورتان به شما می‌گوید که زندگی‌تان عنصری حیاتی کم دارد. جهت تقویت اعتماد به نفس، این امر مسلم که چیزی کم است، باید پذیرفته و درک شود و مورد استفاده قرار گیرد. اگر چنین اتفاقی روی ندهد، مدام لنگری را به دوش خواهید کشید که رشد فردی‌تان را کاهش می‌دهد و یادگیری‌تان را در طول سفر زندگی تاخیر می‌اندازد؛ ولی این که ترجیح دهید به خود اهمیت دهید، پایه‌ی لازم را جهت رسیدن به بهداشت روانی مداوم و نه فقط برای پشت سر گذاشتن مواقع بحرانی پدید می‌آورد. گام بعدی متعهد کردن خود است. لحظه ای که شروع به بهره بردن از تمامی خواسته‌ها و اراده‌ی خویش به نفع خود می‌کنید، لحظه‌ی پر قدرتی است! به عنوان یک خواسته، خود را متعهد به انجام این ذهنیت می‌کنید که می‌گوید، اهمیت دادن به خود یک بخش معمول زندگی‌تان است. آن گاه نیروی اراده‌ی خویش را جهت اطمینان یافتن از داشتن این برخورد، مورد استفاده قرار می‌دهید. فرایند یادگیری مهارت اهمیت دادن به خود، شبیه یک مارپیچ است. شما نیاز به ایجاد تغییر ر ا احساس می‌کنید؛ به تدریج راه حل‌های بهتری را در زندگی‌تان برگزینید و اثرات فواید آنرا تجربه می‌نمایید و با تمایل بیش تری به خود اهمیت می‌دهید. هم چنین از خواسته‌ی خود جهت تبدیل مسئله اهمیت دادن به قدرت اراده‌ی خویش را در به انجام رساندن این ماموریت مورد استفاده قرار می‌دهید. این کار اعتماد به نفستان را افزایش می‌دهد. تمایلتان جهت ارجحیت دادن به خود در زندگی قوی تر می‌گردد تا زمانی که در سبک زندگی‌تان جای گیرد. حال برخوردی که نشان دهنده‌ی اهمیتان نسبت به خود باشد، در اعماق وجودتان رسوخ کرده و پایه گذاری شده است.

2-2-3- سازگاری شخصی یا حفظ سلامت روان

سلامت روان در حقیقت مشکل فردی است، زیرا فرداست که دارای مشکل می‌باشد و هم اوست که باید مشکل خویش را حل کند. هر فردی باید برای خود بیاموزد که چگونه به سازگاری رضایت بخش نائل شود و در آن ابقاء گردد. کلینیک‌های روانی، مشاوران، درمانگران روانی، دوستان و حتی کتب وادبیات، همه می‌توانند به فرد در کمک به خویش کمک کنند. آشنائی با نشانه‌های اختلالات روانی و احتمالاً راههای مقابله با آن‌ها به تنهایی کافی نخواهد بود بلکه باید با اصول و ویژگیهای سلامت روان مطلوب و شخصیت خوب سازگار یافته، نیز آشنا شد.

اصل واقعیت: شاید کلی‌ترین ویپگی فرد سازگار آن است که نسبت به خود واقع بین است؛ بدین معنی که درباره انگیز هایش خود را فریب نمی‌دهد؛ هدف‌های قابل دسترس برای خود طرح می‌کند، واز تعارضات غیر لازم پرهیز می‌نماید. او با مشکلات شخصی‌اش به طور غیر عینی برخورد می‌کند، درست مانند زمانی که به حل یک مسئله ریاضی یا تنظیم تعادل دوچرخه و یاساختن میز می‌پردازد، خود را با حقایق لازم و مربوط آشنا می‌سازد و اطمینان میابد که مشکل شناخته است، آنگاه برای حل آن برنامه ریزی می‌کند.

خود شناسی: شخص ناسازگار نوعاً کسی است که در باره انگیزه‌های واقعی خویش، خود را فریب می‌دهد. او عادتاً به کمک مکانیزمهای دفاعی، خود فریبی را اعمال می‌کند، تا خود را از اضطراب‌های ناشی از تعارض و ناکامی برهاند.

اگراین تصویر را از فرد ناسازگار بپذیریم، فرد سازگار درست نقطه مقابل او و دارای ویژگیهای زیر خواهد بود

الف). پذیرش اضطراب: لازمه سازگاری مطلوب پذیرش و نه انکار اضطراب است. اضطراب را که حاصل طبیعی تجارت موقعیت‌های ترس آوراست هرگز نمی‌توان به طور کامل از بین برد. در مواجهه با این موقعیت‌ها، گاه صرف پذیرش اضطراب، از شدت آن می‌کاهد. تفاوت بین پذیرش و انکار اضطراب را می‌توان به تفاوت بین سرباز شجاع و سرباز ترسو در جبهه تشبیه کرد.

ب). رهائی از مکانیزمهای دفاعی: شخص سازگار به علت آنکه پاره ای از اضطراب‌ها را می‌پذیرد، از استفاده زائد از مکانیزمهای دفاعی اجتناب می‌کند. این مکانیزمها بدواً در مقابل اضطراب که خود از ویژگیهای افراد ناسازگار به شمار می‌آید. اگر بتوان اضطراب را پذیرفت و تحمل کرد، نیاز کمی به توسل به مکانیزمهای دفاعی وجود خواهد داشت. دانش آموزی که به علت گرفتن نمره بد معلم خود را سرزنش می‌کند، خوب می‌داند که او برای عدم شرکت خود در کلاس، یادداشت برنداشتن و نخواندن درس، به دلیل تراشی دست زده است؛ و با شخصی که وسوسه می‌شود تا احساس کند دوستانش از او برگشته‌اند، در حقیقت به فرافکنی ترس و نفرت خویش نسبت به دوستانش ظنین است، به هر حال استفاده آگاهانه از مکانیزمهای دفاعی، موجب می‌شود تا فرد به اندازه معقول آنان را بکاربرد.

ج). شناخت انگیزه‌ها: از آنجا که مکانیزمهای دفاعی هاله ای به دور انگیزه‌هاست، شناخت انگیزه‌ها نیز فرد را در موقعیت بهتری برای درک و پذیرش انگیزه‌ها خود قرار می‌دهد. دراین مورد فرد سازگار به مراتب بیش از ناسازگار توانایی عمل دارد، مثلاً هنگامی که دانش آموز معلم خود را برای نمره بدی که گرفته، سرزش می‌کند باید از خود بپرسد «راستی چه می‌خواهد؟»، «هدف‌ها وانگیزه های من کدامند؟» پاسخ صادقانه و حداقل پاسخ انسانی، احتمالاً آن است که او بدون زحمت در خواندن، نمره خوب می‌خواهد. باپذیرش این مطلب او متوجه خواهد شد که به این ترتیب به این هدف نخواهد رسید. آنگاه «بیشتر درس خواندن» و یا «درس کم خواندن و نمره کم گرفتن» ازجمله تصمیماتی است. که او بدون اضطراب و خصومت ناشی از سرزنش دیگری، اتخاذ خواهد کرد.

تغییر انگیزه‌ها وهدف ها: شخصی سازگار است که می‌تواند انگیزه‌ها وهدفهایش را تغییر دهد، بدون آنکه آن‌ها را بامکانیزمهای دفاعی تغییر شکل دهد. مثلاً فردی که پیوسته علیه مسئولان و قدرتمندان طغیان می‌کند و زیر بار قوانین زندگی نمی‌رود، اگر تشخیص دهد که طغیان او در واقع واکنشی است به پدر سختگیرش و با دیگران نیز همچون پدرش رفتار می‌کند، ممکن است به سرعت نگرش خود را تغییر دهد.

ایجاد تغییر در هدف، الزاماً همیشه به طور قاطع و سریع انجام نمی‌پذیرد؛ بلکه ممکن است تغییر در درجات مختلف صورت بگیرد.


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.