فروشگاه بزرگ الماس

این فروشگاه اینترنتی آمادگی خود را جهت ارائه انواع فایل های الکترونیک، پروژه های مختلف دانشجویی و صنعتی، کتاب ها و جزوات و دانشگاهی اعلام کرده و در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است

فروشگاه بزرگ الماس

این فروشگاه اینترنتی آمادگی خود را جهت ارائه انواع فایل های الکترونیک، پروژه های مختلف دانشجویی و صنعتی، کتاب ها و جزوات و دانشگاهی اعلام کرده و در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم اوقات فراغت

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم اوقات فراغت
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 132 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 54
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم اوقات فراغت

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مفهوم اوقات فراغت

واژه فراغت به معنی « Licere » است که از کلمه لاتین « Lei Sure » "اقتباس شده وبه معنی زمان آزاد است.همچنین فراغت در کلمه «scole» ریشه دارد که بیانگررابطه بین آموزش وتفریح است.

فراغت ترجمۀ معادل فرانسویLoidir وانگلیسیLeisure و با معادل آلمانی Freizeit یا Musse است که در زبان فارسی رایج گشته است، برداشت هایی که از دید گاه های مختلف علوم انسانی از اوقات فراغت می شود بسیار متنوع هستند و روی این اصل تا کنون تعاریف متفاوتی از جنبه های گوناگون برای اوقات فراغت ارائه شده است. (رضوانی،1379)

فراغت در لغت به معنای آسودگی و آسایش است. در فرهنگ معین فراغت این گونه معنی شده است:

1- پرداختن به­فراغت 2- آسایش،استراحت، آسودگی، آرامش 3- بی اعتنایی، وارستگی 4- فرصت، مجال.( معین،1373)

در لغت نامه علی اکبر دهخدا، اوقات فراغت چنین معنا شده است: وقت و مقدار زمانی که برای امری فرض شده، ساعت، فرصت، گاه، زمان و مدت که جمع آن اوقات به معنی زمان هاست. آسایش و استراحت، ضد گرفتاری از کار و مشغله و همچنین فراغت داشتن، یعنی غفلت داشتن و فراموش کردن.

فراغت در زبان عربی به معنای اضطراب و فراغ به معنای آسایش است و در زبان انگلیسی به معنای آسانی، سهولت و آسایش است.( دهخدا،1377)

کلمه"فراغ" یا"فراغت" در گفتگوهای معمولی به چند معنی به کار می رود. یکی به معنای کاری نداشتن و بیکاری است. معنی دیگر آن دست کشیدن از کار، به پایان رساندن امری، رها شدن و رهیدن از کاری و خلاص شدن از کوششی است و معنای دیگر آن آسودگی خاطر و آسایش است که در برابر رنج و سختی به کار برده می شود. بنابراین می توان اوقات فراغت را به طور ساده چنین معنی کرد: زمان آسودگی از کار یا زمان و آرامش و راحتی و در تعریفی کامل تر، اوقات فراغت زمانی است که ما با شوق و رغبت و اختیار به کار دلخواه خود می پردازیم. این فعالیت برای ما شادی آور و نشاط انگیز است.

گروه بین المللی جامعه شناسی، اوقات فراغت را این گونه تعریف می کند: اوقات فراغت عبارت است از مجموعه ای از اشتغالاتی که فرد کاملا و با رضایت خاطر برای استراحت و تفریح یا به منظور توسعه آگاهی ها یا فراگیری غیر انتفاعی مشارکت اجتماعی داوطلبانه بعد از رهایی از الزامات شغلی،خانوادگی، اجتماعی بدان می پردازد.(مظفری،1381،118)

بنابراین وقتی از اوقات فراغت صحبت می کنیم منظورمان اوقاتی است که:

اول : به اختیار خودمان و با آزادی فعالیتی را انجام می دهیم و زور و اجباری در کار نیست.

دوم: این فعالیت برای ما شادی آور است و سبب رضایتمندی درونی و انبساط خاطر می شود.

سوم: دارای اهداف سود جویانه، کسب درآمد، یا اهداف سیاسی و عقیدتی نیست.(شاهنده، 1383). از نظر جغرافیایی اوقات فراغت، عبارت است از آن زمان بیداری که انسان در طول آن از کار و اشتغال ووظایف اجتماعی روز مره فارغ گشته و می تواند به طور دلخواه آن را در نواحی مختلف صرف کند.

فراغت در پیش گرفتن راه و رسمی است و راه و رسم جاری و عادی کردن زندگی: در کوهپایه ای خفتن، با کسان تازه ای آشنا شدن و از اندیشه دغدغه ی زندگی روزانه دور ماندن. اوقات فراغت شرایطی است که در آن فعالیت ها صرفا به خاطر خودشان انجام می شود و غایت و هدف دیگری مورد نظر نیست و ما آن را هدف بدون شرط می نامیم(دیبایی،1371). به طور کلی مجموع اوقاتی که انسان در اختیار دارد به صورت زیر صرف می شود:

1- اوقاتی که صرف کار برای امرار معاش می شوند

2- اوقاتی که برای تعادل حیات صرف می شود.

3- اوقاتی که انسان در طی آن فارغ از کار و خواب بوده و می تواند آن را به دلخواه خودبگذراند. همانگونه که انسان از طریق کار یا خواب به نحوی وجود خود و نتایج منبعث از آن را در جامعه و محیط پیرامون خود عینیت می بخشد، به همین ترتیب می تواند از طریق گذران اوقات فراغت خود محیط پیرامون را دگرگون نماید. با بعد مکانی که گذران اوقات فراغت پیدامی کند دقیقا به حیطه عمل جغرافیا وارد می گردد و از همین جاست که اوقات فراغت مفهوم جغرافیایی نیز پیدا می کند.(رضوانی،1379)

2-3- اوقات فراغت و چند مفهوم دیگر

از اوقات فراغت برداشت های متفاوتی شده است و صاحب‏نظران مختلف این واژه را به شیوه‏های گوناگون تشریح کرده‏اند. برخی فراغت را زمان آزادی پس از کار می‏دانند و بعضی دیگر معتقدند زمانی که بعد از کار و رفت و آمد به محل کار و ارضاء احتیاجات بدنی مثل خوابیدن، تغذیه، استحمام باقی می‏ماند، زمان فراغت است. گروه دیگر عقیده دارند که موقعی که فرد از کار و انجام امور شخصی و فعالیت‏های بدنی که ذکر شد و نیز تعهدات اجتماعی خود فارغ شد زمانی که بعد از این ایام باقی می‏ماند وقتی است که فرد می‏تواند صرف چیزی کند که خود می‏خواهد و خود برمی‏گزیند و اگر عاملی بیرونی دخالت نکند به رغبت بگذراند و کارهایی مانند مطالعه و ورزش و تفریح انجام دهد. (احمدی، 1380)

در ادامه بحث به شکل گزینشی چند مفهوم که با اوقات فراغت همراهی دارند مورد بررسی قرار می‏گیرند.

2-3-1- اوقات فراغت و تفریح

تفریح، فعالیت یا فعالیت‏هایی خاص است که در زمان فراغت، به صورت گوناگون و فارغ از اهداف مادی، صرفاً جهت تفنن، استراحت و ارضاء خواست شخصی صورت پذیرد. (ساروخانی، 1375)

فعالیت‏های مذکور معمولاً به طور اختیاری و داوطلبانه، به خاطر خشنودی و لذتی که به دنبال دارد و یا به منظور برخی از ارزش های اجتماعی و شخصی که از آنها استنباط می‏شود، توسط شرکت کننده انتخاب می‏گردد. این فعالیت مخصوص اوقات بیکاری است و هیچ رابطه‏ای با کار اصلی شخص ندارد، معمولاً لذت بخش است و وقتی به عنوان قسمتی از خدمات اجتماعی انجام می‏گیرد دارای هدفهای مثبت و ثمربخشی برای افراد شرکت کننده، گروهها و جامعه بطور کلی است. (احمدی، 1380)

2-3-2- اوقات فراغت و بازی

بازی جنبه‏های وسیعی را در برمی‏گیرد و از این رو تعاریف زیادی از آن ارائه شده است. در فرهنگ «وبستر[1]» بازی به صورتهای زیر تعریف شده است:

الف- حرکت، جنبش و فعالیت

ب- آزادی یا محدوده‏ای برای حرکت

ج- فعالیت یا تمرین برای سرگرمی، تفریح یا ورزش

بازی نوعی فعالیت است که برای تفریح و خوشی انجام می‏شود و نتیجۀ نهایی و رسیدن به هدف خاصی، در آن مدنظر نیست. کودک و نوجوان داوطلبانه وارد فعالیت بازی می‏شود و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن وجود ندارد.(احمدوند، 1372)

الیزابت هارلوک[2] (1972) می‏گوید : دانش آموزان براساس شرایط خارجی، میان کار و بازی فرق می‏گذارند. برآن ها «کار» یعنی فعالیت‏های کلاس یا کارهایی که در منزل انجام می‏دهند و بازی برای آنها یعنی کارهای غیرکلاس و خانه. به عبارت دیگر، بازی یعنی انجام دادن هرکاری که دل شان می‏خواهد و کار یعنی فعالیتی که باید انجام دهند.(نقل از احمدوند، 1372)

2-3-3- اوقات فراغت و بیکاری

اوقات فراغت با بیکاری تفاوت دارد. بیکاری زمانی است که فرد شغل خود را (موقت یا دائم) از دست می‏دهد اما فراغت واژه‏ای است منسوب به افراد شاغل و آن هنگامی است که فرد شاغل مقداری از وقت خود را فارغ از کارهای الزامی دیگر به طور دلخواه می‏گذراند.(احمدی، 1380)

2-3-4- کارکردهای اوقات فراغت

انسان ها برای تجدید قوای جسمانی و تأمین سلامت روانی جهت بهره‏بردن از توانایی‏ها و فرصت‏های زندگی نیازمند اوقات فراغت هستند. بنابراین گسترۀ وظایف و عملکرد آن می‏تواند تبیین کنندۀ چگونگی استفاده از این اوقات واقع گردد.

در گذراندن اوقات فراغت نکات مشترک متعددی وجود دارد که بعضی از آنها عبارتند از :

- اوقات فراغت مخصوص قسمتی از اوقات فراغت آزاد فرد است، نه اوقات کار و درس. برای کسی که شغل مناسبی نداشته باشد و با اتلاف وقت به از دست دادن فرصت‏ها می‏پردازد، اوقات فراغت مفهوم روشنی ندارد.

- نحوه گذراندن این اوقات آزاد و انتخابی است.

- درنتیجه گذراندن‏اوقات‏فراغت نوعی‏رضایت‏خاطروآرامش‏ونیز رفع‏خستگی‏حاصل می‏شود.

ژوفردومازیه [3]1 (1968) برای شناخت مفهوم فراغت سه کارکرد برای آن بیان نموده است:

1- ایجاد استراحت که موجب رفع خستگی، جبران صدمات جسمی و روانی ناشی از هیجانات مداوم کار و انجام وظایف گوناگون می‏باشد.

2- تفریح که موجب رهانیدن انسان از کسالت ناشی از یکنواختی و انجام وظایف روزانه در محل کار، خانه و مدرسه است.

3- رشد شخصیت. دومازیه می‏گوید: فراغت انسان را از کارهای روزمره و قالب های زاییده خود کاری و یا تخصصی شدن امور روزانه می‏رهاند، استعدادهای بدنی و ذهنی فرد را پرورش می‏دهد که در شکل گیری شخصیت فرد مؤثر خواهد بود.

هاشمیان (1382) کارکردهای عمدۀ اوقات فراغت را چنین بیان می‏کند:

1- کارکرد اصلاحی و متعالی

کثرت فعالیت‏های ذهنی و عملی در زندگی روزانه، درگیری و اشتغال شدید، بدون بهره‏گیری از فرصت‏های آزاد برای بازنگری به عملکردها و نحوۀبرخورد با افراد در مواجه با پدیده‏های مختلف ممکن است به تدریج موجب پیدا شدن بعضی عادات یا رفتارهای نامطلوب در انسان شود. در این صورت اوقات فراغت را می‏توان به عنوان مناسبترین زمینه برای اصلاح از مشکلات رفتاری در نظر گرفت.

2- شکوفایی خلاقیت

مطالعات انجام شده در زمینۀ ویژگی‏های افراد خلاق نشان می‏دهد که آنان علاوه بر این که از هوش سرشار و روحیه انعطاف پذیری برخوردارند، از اوقات فراغت نیز حداکثر بهره را گرفته، با آزاد اندیشی و تفکر واگرا مسائل مختلف را بررسی می‏کنند و به راه حل‏های جدید دست می‏یابند.



[1] Webster

[2] Harlook

[3] Joffer Dumazdier


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم اهمالکاری

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم اهمالکاری
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 172 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 54
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم اهمالکاری

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مفهوم اهمال کاری

مانند بسیاری از اصطلاحات روانشناسی، تعریف اهمال کاری نیز به اندازه تعداد محققانی که در رابطه با این موضوع تحقیق کرده‌اند بسیار متنوع و متعدد می باشد. اهمال کاری یکی از مشکلات رفتاری است که شیوع بسیار زیادی دارد.

بالکیس و دورو (2007) اهمال کاری را پدیده‌ای تعریف می‌کنند که فرد از وظایف و مسؤولیت‌هایش در یک شکل و اندازه و زمان به موقع و در حد انتظار غفلت می‌کند، با وجود داشتن قدرت و توانایی مطلوب جهت انجام آن و آگاهی از پیامدهای ناخوشایند طفره رفتن و اینکه می‌تواند اجتناب‌پذیر باشد.

فراری وتیک[1] (2000) اهمال کاری را حالتی می داند که تأخیرهای مکرر در انجام تکلیف به عنوان شیوه زندگی فرد تلقی می گردد.کنوس (2000، به نقل از استیل،2007) اهمال کاری را تمایل به اجتناب از فعالیت‌‌ها و تکالیف و محول نمودن آن به آینده و توجیه تاخیر در انجام فعالیت تعریف کرده‌اند.

الکساندر و انوگبازی(2007) اهمال کاری ‌ را به عنوان نبود عملکرد خودتنظیمی و گرایش رفتاری در به تأخیرانداختن آنچه برای رسیدن به هدف ضروری است می‌دانند. البته این موضوع مبرهن است که تمام اصطلاحاتی که به نوعی به اهمال کاری ارتباط دارند بیانگر به تعویق انداختن، به تأخیر انداختن و به فردا موکول کردن کارها می‌باشد.

از سالها قبل در جهان غرب ارزش بررسی اهمال کاری ، شناخته شده بود، اما تاریخ نخستین مطالعه علمی اهمال کاری به اواسط دهه1980 باز میگردد (لای[2]، 1987).

اولین تحلیل تاریخی بر روی اهمال کاری توسط میلگرام[3] در سال (1992) نوشته شد که در آن اشاره به رشد اهمال کاری همراه با پیشرفت جوامع می‌شود و نخستین کتاب در زمینه اهمال کاری توسط فراری، جانسون و مک کوئن[4] (1995،به نقل از اکبرزده 1393) انتشار یافت. آنان در این کتاب عنوان می‌کنند که هزاران سال است که اهمال کاری وجود دارد اما معنی و مفهوم منفی خود را از زمان ظهور انقلاب صنعتی کسب کرده است. قبل از این اهمال کاری ‌ به عنوان امری کاملا طبیعی حتی گاهی اوقات در معنی مثبت بکار می‌رفت (استیل، 2007). از مطالعات انجام گرفته در خصوص خود گزارشی‌های اهمال کاران حدس زده می‌شود که میزان بروز اهمال کاری رو به افزایش است . با توجه به اینکه در عصر حاضر هنگامی‌که بیشتر مردم با تکالیف چندگانه و پیچیده‌ای روبرو می‌شوند که باید در محدوده زمانی کوتاهی انجام شود تعجب آور نیست که هم اکنون به این موضوع اهمیت داده شود (میلگرام ، میتال و لئوسن[5]، 1998).

انواع اهمال کاری

در پژوهش‌‌های مختلف اهمال کاری به شیوه‌‌های متعددی طبقه بندی شده است که اغلب بر مبنای مشاهدات بالینی پژوهشگران انجام شده است. بورکا و یان[6] (1983، به نقل از شهنی ییلاق و همکاران، 1385) طی مشاهدات بالینی خود سه نوع افراد اهمالکار را معرفی نمودند: مضطرب[7]، معتقد به شانس[8] و طغیانگرا[9]. برحسب صورت‌‌های سازگارانه و ناسازگارانه اهمال کاری آن را به دو دسته اهمال کاری فعال و اهمال کاری منفعلانه (چو و چوی[10]، 2005) و از حیث انگیزه تمایل به اهمال کاری به دو نوع اجتنابی و برانگیخته تقسیم می کنند (هرینگتون[11]، 2005).

درهمین راستا فراری (1994) بین اهمال کاری کارکردی و اهمال کاری غیر کارکردی تفاوت میگذارد.

اهمال کاری کارکردی: نوعی تاخیر در انجام کار است که می‌تواند احتمال موفقیت را افزایش دهد.

اهمال کاری غیرکارکردی: تاخیر در انجام کار یا تصمیم به صورت غیر عادی و وسواسی است که در این صورت، این تاخیر مانع موفقیت فرد می شود. درهمین مسیر دو نوع اهمال کاری غیرکارکردی را مشخص می کند:

1- اهمال کاری در تصمیم گیری: که به عنوان تاخیر عمدی در تصمیم گیری‌‌هایی که باید در یک چارچوب زمانی معین گرفته شوند، تعریف می شود .

2- اهمال کاری رفتاری مزمن: که به تاخیر در انجام عمل گفته می‌شود که با هدف حفظ عزت نفس در فرد انجام می‌شود. این نوع اهمال کاران معتقدند که ارزش ذاتی آنها فقط با توانایی در انجام کار تعیین می شود( فراری1992).

درهمین راستا میگرام و تنی[12] (2000) دو گونه اهمال کاری ‌ راگزارش می‌کنند:1-اهمال کاری رفتاری[13] یا اجتنابی که به معنای تأخیر در تکمیل تکالیف اصلی و مهم است.

که همانطور که گفته شد فراری (1992 ؛ فراری و ایمونز[14]، 1994) اهمال کاری اجتنابی را راهبردی جهت جلوگیری از تهدید عزت نفس در برابر شکست در تکالیف آزارنده می‌دانندکه با خود پنداره ضعیف ، وابستگی میان فردی و انجام تکانشگرانه تکالیف در دقیقه نود در ارتباط است.

2 - اهمال کاری ‌تصمیم‌گیری[15] : به معنای تأخیر آگاهانه در تصمیم‌گیری در چارچوب زمانی معین می‌باشد. اهمال کاری در تصمیم گیری در شرایط پر استرس می تواند الگوی رفتاری سازگارانه ای باشد. ولی در غیر این صورت با هویت آشفته ناتوانی در پردازش شناختی و رفتارهای خود تخریبی که مستقل از هوش است در ارتباط است (ایفرت[16] و فراری، 1989).

اهمال کاری ‌ با توجه به پیچیدگی و مؤلفه‌های شناختی، عاطفی و رفتاری آن تظاهرات گوناگونی دارد. با استناد به آزارندگی تکالیف و اجتناب از تصمیم‌گیری پنج نوع مختلف از اهمال کاری را مورد توجه قرار می‌دهند: از جمله اهمال کاری در تصمیم گیری، اهمال کاری روان رنجورانه، اهمال کاری وسواس- اجباری، اهمال کاری تحصیلی، اهمال کاری عمومی یا کلی.

1ـ اهمال کاری تحصیلی: به عنوان طفره رفتن از انجام تکالیف، آماده شدن برای امتحان و نوشتن مقاله‌‌ها در آخرین روزها و لحظات ترم تحصیلی.

2ـ اهمال کاری ‌ عمومی یا کلی: که همان طفره از انجام فعالیت‌های جریان عادی زندگی روزمره طبق برنامه زمان‌بندی شده و انجام آن در زمان تعیین شده می باشد.

3ـ اهمال کاری در تصمیم‌گیری: عدم توانایی اتخاذ تصمیم به موقع و فوری در رویارویی با بسیاری از شرایط و مشکلات زندگی.

4ـ اهمال کاری روان‌رنجورانه: تمایل در به تأخیر انداختن تصمیمات مهم زندگی (به علت اضطراب، نگرانی افسردگی یا بیماری و ناراحتی‌های روانی دیگر).

5ـ اهمال کاری وسواسی ـ اجباری (یا غیرعادی): بروز همزمان اهمال کاری در تصمیم‌گیری و اهمال کاری ‌ رفتاری در یک شخص می‌باشد. اما متداولترین شکل اهمال کاری ، در سنین نوجوانی و جوانی اهمال کاری تحصیلی است (کاگان ، کاکیب و کاندمیر [17]،2010)

علل اهمال کاری تحصیلی

با وجود این واقعیت که اهمال کاری در هرجایی از وظایف روزانه رخ ‌می‌‌دهد، اما در میان دانشجویان و در محیطهای تحصیلی بسیار مکرر است و مخل پیشرفت تحصیلی و موفقیت آنان ‌می‌‌تواند بشود. با وجود اینکه نوجوانان مقدار زیادی از وقت خود را باید درگیر در فعالیت‌‌های مدرسه باشند اما زمان محدودی را به انجام وظایفی مانند کار تحقیقات و مطالعه ‌می‌‌پردازند. به نظر ‌می‌‌رسد که اهمال کاری تحصیلی یک پدیده شایع برای حدود 70 درصد از دانشجویان است (دی، منسیک و اوسلیوان، 2002).

استیل،بروتن ، وامچ[18] (2001) با مطالعه بر روی 1930 دانش‌آموز سعی کرد تا علل اهمال کاری را در آنان مشخص کند او 4 عامل را در افزایش احتمال بروز آن مؤثر دانست که به صورت متقابل بر هم اثر می‌گذارند.1ـ اهمیت و ارزش تکالیف برای افراد 2ـ جذابیت تکالیف 3ـ آمادگی و تمایل فرد جهت اهمال کاری و طفره رفتن وظایف و تکالیف 4ـ زمان در دسترس فرد. استیل و همکاران (2001) بیان ‌می‌‌کند که در مواردی که تمایل شخص به اهمال کاری بالا و زمان در دسترس برای انجام تکالیف زیاد باشد هم چنین در مواردی که تکالیف کم ارزش و کم اهمیت و فاقد جذابیت تلقی شوند، احتمال بروز اهمال کاری در بالاترین حد است.

استیل(2007)اظهار می‌کند تمایل فرد به اهمال کاری ‌ از ارزش تکالیف مهم‌تر است. در این شرایط با وجود اینکه فرد اهمیت تکلیف و پیامدهای مثبت اجرایی آن را درک می‌کند ولی غلبه بر اهمال کاری ‌ را سخت می‌داند و در برابر آن ناکام می‌شود.


[1] . Ferrari &Tice

[2] . Lay

[3] . Milgram

[4] . McCown

[5] . Mey-Tal & Levison

[6] . Burka & Yuen

[7] .Anxious procrastination

[8] .Luky procrastination

[9] .Rebellious procrastination

[10] . Chu & Choi

[11] . Harrington

[12].Tenne

[13]. Behavioral procrastination

[14]. Emmons

[15]. Discustional procrastination

[16]. Effert

[17] . Kagan , cakirb & Kandemir

[18] . Brothen & Wambach


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم شناسی مهارت های مدیریتی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم شناسی مهارت های مدیریتی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 138 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 46
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم شناسی مهارت های مدیریتی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مفهوم شناسی مهارت های مدیریتی

مهارت در فرهنگ دهخدا به معنی زیرکی و رسایی در کار و استادی و زبردستی است. مهارت یک قابلیت یادگیری است یا به زبانی دیگر استعداد انجام یا پیش بینی نتایج با حداقل صرف زمان و انرژی است. مهارت به توانایی‌های قابل پرورش شخص که در عملکرد و بقای وظائف منعکس می‌شود گفته می شود. بنابراین منظور از مهارت توانایی به کار بردن مؤثر دانش و تجربه شخصی است. ضابطه اصلی مهارت داشتن، اقدام و عمل مؤثر در شرایط متغیر است. مهارت، در حقیقت به قابلیت مستمر فرد در انجام سریع و دقیق یک وظیفه اطلاق می شود. پس مهارت عملی است که سه فاکتور زمان و انرژی و عملکرد در آن نقش دارند، از این رهیافت است که کسب مهارت نیازمند تمرین و تجربه است یا به تعبیری دیگر به هر عملی که در آن بتوان تجربه و تمرین داشت , می توان مهارت اطلاق کرد. اما برای کسب مهارت در هرچیزی، بایستی ویژگیهای آن یا به عبارتی دیگر، عناصر سازنده آن را در نظر گرفت. اولین ویژگی و خصوصیت یک مهارت علم است، یعنی برای انجام هر کاری بایستی دانش مربوط به آن را داشته باشیم و شناخت کلی از ماهیت آنچه را که می خواهیم بدانیم، کسب نماییم. (ابوالعلایی ، 1385 )

پرورش مهارتهای مدیران در دهه های گذشته بیش از پیش مورد توجه پژوهشگران و صاحبنظران سازمان و مدیریت قرار گرفته است. اغلب مقالات و کتاب های مهارت های مدیریت تلاش می کنند مهارتهایی را به مدیران بیاموزند که از طریق آن بتوانند رفتار خود و زیردستانشان رابه نحوی موثرتر کنترل کنند. این کتب دیدگاههای نظری را با نتایج حاصل از موفقیت های مدیران و دستاوردهای سازمان های کامیاب تلفیق می کنند تا زمینه های به کارگیری راهکارهای عملی موجود را برای مدیران فراهم سازند از این طریق پرورش مهارتهای مدیریتی می تواند مستقیماً به بهبود عملکرد مدیران منتهی شود. صاحبنظران مختلف در بیان مهارت های مدیران بیش ازهمه به مهارت هائی مانند: خویشتن شناسی و مدیریت زمان و مدیریت استرس و تفکر خلاق و حل مسئله و تصمیم گیری و برقراری ارتباط موثر) شامل مهارت های گوش سپردن و نگارش سخنرانی و اداره جلسات و...) اعمال نفوذ و قدرت و ایجاد انگیزه و هدایت و حتی بودجه بندی و تخصیص منابع اشاره نموده اند. (غفوری ، 1389 )

مهارت مدیریتی به مهارت هایی گفته می شود که به وسیله آن شخص در وجود خود امکان به حرکت در آوردن اجزاء یک مجموعه را برای حرکت متناسب همه اجزاء به سوی اهداف تعیین شده فراهم می آورد. مهارت های مدیریتی تابع سلیقه ها و یا رفتارهایی که عادات افراد آنها را تعریف نموده نیستند. مهارت مدیریتی از سرچشمه علم و دانایی نشأت گرفته و همگان به خوبی می دانند که مدیریت یک علم است و این علم از یک منطق و سیستم تبعیت می کند که رفتارهای مدیر تابع آن سیستم است و نه بالعکس. اعتماد به نفس، احتیاط عقلانی، هدفمند بودن و جسارت تصمیم گیری و تصمیم سازی از جمله مسائلی است که می تواند مهارت های مدیریتی را به بلوغ برساند. (احمدی ، 1388 )

سال هاست در ادبیات مدیریت، به ویژه مدیریت عمومی مهارت های طرح شده توسط کاتز که مهارت های مورد نیاز مدیر را در سه حیطه مهارت فنی، مهارت انسانی و مهارت ادراکی طبقه بندی کرد، مدنظر مولفین و صاحبنظران بوده است. مهارت مدیریتی به مهارت هایی گفته می شود که به وسیله آن شخص در وجود خود امکان به حرکت درآوردن اجزاء یک مجموعه را برای حرکت متناسب همه اجزاء به سوی اهداف تعیین شده فراهم می آورد. دانشمندانی همچون کاتز[1] به مهارت های فنی، ادراکی، انسانی، رابینز[2] (2000) مهارت های سیاسی و مهارت های ویژه، گریفین[3] مهارت های تشخیصی و تحلیلی اشاره کرده اند. جونز[4] مهارت های فنی، ادراکی، انسانی را این گونه تعریف کرده است:

مهارت های فنی[5]

مهارت هایی هستند که حیطه ای از دانش یا شغل ویژه ای را در بر می گیرد. مهارت فنی یعنی دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص که لازمه آن ورزیدگی در کاربرد فنون و ابزار ویژه و شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است. مهارت‌های فنی یعنی توانایی به کاربردن دانش، روش و تکنیک و وسایل لازم برای اجرای وظایف خاص که از راه تجربه، آموزش و تعلیم بدست آمده است. مهارت‌های فنی از طریق تحصیل، کارورزی و تجربه حاصل می‌شوند. مدیران معمولاً این مهارت‌ها را طی دوره‌های آموزشی یا کارآموزی فرا می‌گیرند نظیر دانش، فنون و روش‌های برنامه‌ریزی،‌ بودجه‌بندی، کنترل، حسابداری، امور مالی، کارگزینی کارپردازی و.... ویژگی بارز مهارت فنی آن است که به بالاترین درجه شایستگی و خبرگی در آن می‌توان دست یافت زیرا این نوع مهارت دقیق، مشخص، دارای ضوابط عینی و قابل اندازه‌گیری است. از این رو، کنترل و ارزشیابی آن، هم در جریان آموزش و هم در مرحله کاربرد و عمل آسان است. مهارت‌های فنی مورد نیاز مدیران آموزشی،‌ ارزشیابی آموزشی،‌ راهنمایی آموزشی، فنون و روش‌های تدریس و فنون اداری و مالی است. ( بهرنگی ، 1389 )

الزامات مهارت های فنی بر اساس مدل کاتز[6]

1- توانایی مدیریت استرس (مقابله با فشار های روانی محیط کار و کنترل آنها).

2- آشنایی با اصول هماهنگی ( ایجاد وحدت و یگانگی میان فعالیت های واحد های مختلف به نحوی که هدف های واحد به طور اثربخش تحقق یابد).

3- آشنایی با کنترل اثربخش( تعیین ملاک ها و روش های سنجش عملکرد و مقایسه عملکرد به نحوی که جوانب کار را در برگیرد).

4- آشنایی با اصول برنامه ریزی (تعیین و تعریف هدفهای واحد مربوطه و تدارک پیشاپیش و دقیق اطلاعات و وسایلی که تحقق هدفها را میسر می سازد).

5- توانایی مدیریت تغییر (سازگاری با تغییرات محیطی و مهارت های مورد نظر).

6- توانایی مدیریت زمان ( استفاده بهینه از زمان و تنظیم کارها بر اساس زمان بندی مشخص).

7- آشنایی با اصول سازماندهی( جریان نظم و ترتیب دادن به کارها و فعالیت ها و تألیف آن به افراد به منظور انجام دادن کارها و تحقق هدفهای معین).

8- توانایی ارتقاء کیفیت در سازمان.

9- توانایی استفاده از تکنولوژی ( رایانه، اینترنت و اتوماسیون اداری) در راستای پیشبرد فعالیت های سازمانی.

10- توانایی تدوین برنامه های عملیاتی و تخصصی برای واحد های تابعه.

11- توانایی تهیه و تدوین گزارش عملکرد به مدیران مافوق.

12- شناسایی نقاط قوت و ضعف در ارتباط با وظایف محوله.

13- توانایی بودجه ریزی و استفاده از منابع مالی. (نصیری ، 1389)

مهارت های انسانی[7]

مهارتهای انسانی یکی از مهارتهای مهم مدیریت آموزشی است که به معنی ایجاد محیط مساعد و مطلوب برای کار از طریق مشارکت گروههای انسانی است. به نظر برخی از متفکرین مدیریت می تواند در همین مهارت خلاصه شود، زیرا که بیشتر اهداف، عموماً مستلزم جذب مشارکت گروه های انسانی است و اگر مدیری نتواند روابط انسانی صحیحی با کارکنان برقرار کند نخواهد توانست در ایفای نقش خود موفق باشد. بنابراین امروزه مهارت انسانی در درجه اول اهمیت قرار دارد. ( میرکمالی ، 1385 )

مهارت انسانی، قدرت و تشخیص در کارکردن با مردم و انجام دادن کار بوسیله ی آنها که شامل درک و فهم انگیزش و به کاربردن رهبری موثر است، می باشد. مهارت هایی هستند که شامل توانایی درک تغییر وکنترل رفتارهای فردی و گروهی می باشد. مهارت انسانی یعنی داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ایجاد محیط تفاهم و همکاری و انجام دادن کار به وسیله دیگران، فعالیت مؤثر به عنوان عضو گروه، درک انگیزه‌های افراد و تأثیرگذاری بر رفتار آنان. مهارت انسانی یعنی توانایی داوری در کار با یا بوسیله مردم به انضمام آگاهی از فن تشویق و به کار گرفتن شیوه‌های رهبری موثر. مهارت انسانی در نقطه مقابل مهارت فنی است. یعنی کار کردن با مردم در مقابل کار کردن با اشیا و چیزها. داشتن مهارت‌های انسانی مستلزم آن است که شخص بیش از هر چیز خود را بشناسد، به نقاط ضعف و قوت خود آگاه باشد، عقاید و افکارش برخوردار و روشن باشند، اعتماد به نفس داشته باشد، به دیگران اعتماد کند، به عقاید، ارزش‌ها و احساسات آنان احترام بگذارد، آنان را درک کند، از تأثیر گفتار و کردار خویش بر دیگران آگاه باشد و بتواند محیط امن و قابل قبولی برای جلب همکاری دیگران فراهم سازد. مهارت‌های انسانی به آسانی قابل حصول نیستند و فنون و روش‌های مشخصی ندارند. امروز دانش‌ علمی در قلمرو روان‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی و مردم‌شناسی و تجربه و کارورزی در شرایط گروهی و اجتماعی، به طور غیرمستقیم زمینه دستیابی به مهارت‌های انسانی را فراهم می‌سازند. کنش و واکنش متقابل با مردم و حساسیت نسبت به انگیزه‌ها، انتظارات و رفتارهای آنان کمک می‌کنند تا شخص به مرور بتوانند علل و عوامل شکل‌دهنده رفتار افراد انسان را درک کرده راه و رسم کار کردن با مردم و اثرگذاری بر رفتار آنان را بیاموزد. مدیر آموزشی برای اینکه بتواند در شماره یکی از اعضای مؤثر محیط آموزشی درآمده بین اعضای تحت رهبری خود همکاری و تفاهم به وجود آورد، باید به حد کافی از مهارت‌های انسانی بهره‌مند باشد. ( سرمد ، 1387 )

الزامات مهارت های انسانی بر اساس مدل کاتز[8]

1- پرورش خلاقیت کارکنان.

2- کسب دانش و اطلاعات در زمینه رهبری به منظور تأثیر گذاری در رفتار دیگران.

3- توانایی تشویق کارکنان به توسعه مهارت ها و توانمندیها ی خود.

4- آشنایی با بهداشت روانی محیط کار و نحوه برخورد با فشار های روانی.

5- توانایی کاهش مقاومت کارکنان در برابر تغییر و تحولات سازمان.

6- توانایی تشخیص مشکلات رفتاری کارکنان و انجام اقدامات لازم.

7- آشنایی با تئوریهای انگیزش به منظور ایجاد انگیزه در خود و کارکنان.

8- توانایی همکاری اثر بخش با سایر مدیران برای حل مسائل سازمان.

9- توانایی برقراری ارتباطات انسانی با کارکنان در محیط کار. ( کولایی، 1380 )

مهارت های ادراکی[9]

توانایی درک مشکلات کلی سازمان و اینکه هر کاری، مناسب چه بخشی از سازمان است. چنین دانشی به شخص اجازه می‌دهد که بر اساس هدف‌های سازمان عمل کند نه بر پایه هدف‌ها و احتیاجات گروه مربوط به خویش. به موازات پیشرفت فرد از سطح سرپرستی به مقام‌های بالای مدیریت، نوع ترکیب مهارت‌ها فرق خواهد کرد. به عبارت دیگر در سه سطح مدیریت مهارت‌های خاصی مورد نیاز است. بارنارد[10] مهارت ادراکی را شناختن سازمان به عنوان یک مجموعه ی واحد و شناختن تمام موقعیت هایی که سازمان با آن ها در ارتباط است». مهارت های ادراکی مهارت هایی هستند که شامل توانایی تجزیه و تحلیل موقعیت و تشخیص علت و معلول موضوعات و حوادث می باشند. این مهارت ها اغلب از طریق آموزش رسمی، تجربه و تفکر قابل حصول می باشند، تا اینکه در دوره معاصر مهارت های یادگیری و هوش هیجانی و غیره ... در حال بررسی و تکوین می باشد. ( پرهیزگار ، 1389 )

گر چه مهارت مدیران به طرق گوناگون تقسیم بندی شده است، ولی مهارت های سه گانه ای که علاقه بند به نقل از کاتز به صورت مهارت فنی، روابط انسانی و ادراکی بیان کرده، در برگیرنده تمام تقسیم بندی های موجود است. مهارت ادراکی یعنی توانایی درک پیچیدگی‌های کل سازمان و تصور همه عناصر و اجزای تشکیل‌دهنده کار و فعالیت سازمانی به صورت یک کل واحد (سیستم) به عبارت دیگر، توانایی درک و تشخیص اینکه کارکردهای گوناگون سازمان به یکدیگر وابسته بوده تغییر در هر یک از بخش‌ها، الزاماً بخش‌های دیگر را تحت تأثیر قرار می‌دهد. آگاهی از این روابط و شناخت اجزا و عناصر مهم در موقعیت‌های مختلف، مدیر را قادر می‌سازد که به طریقی تصمیم‌گیری یا اقدام کند که موجبات اثربخشی سازمان و رضایت کارکنان آن را فراهم نماید. اکتساب مهارت ادراکی مستلزم آموزش نظریه‌های علوم رفتاری بویژه تئوری‌های سازمان، مدیریت و تصمیم‌گیری و کاربرد عملی آنهاست. امروزه دوره‌های آموزش دانشگاهی در رشته‌های تخصصی، آشنایی با نگرش و روش‌های سیستمی و استفاده از یافته‌های مطالعات و تحقیقات راجع به سازمان‌ها، زمینه دستیابی به مهارت ادراکی در مدیریت را فراهم می‌سازند. مدیر آموزشی برای اینکه بتواند محیط آموزشی را بشناسد، روابط متقابل میان عوامل مختلف را درک کند، اولویت‌های آموزشی را تشخیص دهد، تصمیمات مؤثر اتخاذ کند و با اقدامات خود بهترین نتایج را عاید نظام آموزشی سازد، باید از مهارت ادراکی قابل ملاحظه‌ای برخوردار باشد. (نظری راد، 1387 )

الزامات مهارت های اداراکی بر اساس مدل کاتز[11]

1- توانایی ایجاد طرح های نو برای افزایش بهره وری سازمان.

2- توانایی مدیریت بحران (شناسایی فرصت ها و تهدید های محیطی و ارائه راهبرد های اساسی، خلاقانه و سریع).

3- توانایی تحلیل موقعیت ها به صورت واقع بینانه و تصمیم گیری مناسب.

4- توانایی شناسایی مشکل و تفکر حل مسأله در سازمان

5- توانایی برخورداری از مدیریت ریسک ( تشخیص، تجزیه و تحلیل و پاسخ دهی).

6- توانایی ارزیابی علمی عملکرد کارکنان و سازمان و ارائه راهکار های مناسب جهت رفع کاستیها.

7- توانایی هدایت و رهبری واحد ها و سازمان های تابعه.

8- شناخت فرصت ها و امکانات فرابخشی در بهسازی توسعه و سازمان.

9- شناخت بازارها و مشتریان بالقوه سازمان به منظور تدوین طرح های توسعه استراتژیک سازمانی.

10- توانایی نگریستن به سازمان به عنوان یک کل و ارتباط اجزاء با یکدیگر برای تحقق مأموریتها و اهداف سازمان(تفکر استراتژیک).

11- برخورداری از توانایی تجزیه و تحلیل مسائل سازمان در ارتباط با شرایط و ویژگی های سازمان.

12- شناخت روند ها و تحولات مرتبط با مأموریت ها و اهداف سازمان در سطح بین المللی و منطقه ای.

13- شناخت دقیق تغییرات و تحولات اقتصادی- اجتماعی مرتبط با سازمان در سطح ملی.

14- توانایی تعیین موقع اولویت های کاری. ( شاهرودی، 1387 )


[1] -Katz

[2] -Ravinz

[3] -Griffin

[4] -Jonz

[5] -Technical Skill

[6] -Katz

[7] -Human Skill

[8] -Katz

[9] -Conceptual skills

[10] -Barnard

[11] -Katz


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق منشا سرطان

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق منشأ سرطان
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 129 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 46
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق منشا سرطان

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

1 تعریف سرطان

سرطان اصطلاحی برای اطلاق به گروهی از بیماری‌ها است که در آن سلول‌های غیرطبیعی بدون کنترل تقسیم می‌شوند و می‌توانند به سایر بافت‌ها تهاجم کنند. سلول‌های سرطانی همچنین می‌توانند از طریق خون و دستگاه لنفاوی به سایر نقاط بدن گسترش پیدا کنند (جواهری، 1384). سرطان یک بیماری منفرد نیست، بلکه بسیاری از بیماری‌ها را شامل می‌شود. بیش از 100 نوع متفاوت سرطان وجود دارد.

2-2-2 منشأ سرطان

همه سرطان‌ها در سلول‌های واحد پایه‌ای بدن آغاز می‌شوند. بدن از انواع بسیاری از سلول‌ها ساخته‌شده است، این سلول‌‌ها به شیوه‌ای کنترل‌شده رشد می‌کنند و تقسیم می‌شوند تا سلول‌های بیشتری تولید کنند که برای سالم نگه‌داشتن بدن لازم است. هنگامی‌که این سلول‌ها پیر یا آسیب‌دیده می‌شوند، می‌میرند و با سلول‌های جدید جایگزین می‌شوند؛ اما گاهی این فرآیند منظم به هم می‌خورد. ماده ژنتیکی یا DNA سلول ممکن است آسیب ببیند یا تغییر کند و در آن جهش‌های رخ دهد که بر رشد و تقسیم طبیعی سلول اثر بگذارد. هنگامی‌که این واقعه رخ می‌نهد، این سلول‌ها هنگامی‌که بایست بمیرند، نمی‌میرند و سلول‌های جدیدی تشکیل می‌شوند که بدن به آن‌ها نیازی ندارد. این سلول‌های اضافی ممکن است توده‌ای بافت را تشکیل دهند که تومور نامیده می‌شود. همه تومورها سرطانی نیستند؛ تومورها ممکن است خوش‌خیم یا بدخیم باشند. تومورهای خوش‌خیم سرطانی نیستند. آن‌ها را در اغلب موارد می‌توان برداشت، بدون اینکه عود کنند، سلول‌ها در تومورهای خوش‌خیم به سایر نقاط بدن منتشر نمی‌شوند. تومورهای بدخیم سرطانی هستند. سلول‌های این تومورها می‌توانند به بافت‌های مجاور تهاجم کنند و به سایر بخش‌های بدن گسترش یابند. این گسترش سرطان از یک بخش بدن به بخش دیگر «متاستاز» نامیده می‌شود. اغلب سرطان‌‌ها برحسب اندام یا نوع سلولی که از آن منشأ می‌گیرند نام‌گذاری می‌شوند. برای مثال سرطانی که از معده آغاز می‌شود، سرطان معده نامیده می‌شود (توکاتلی[1]، 2005).

جسم انسان از میلیون‌ها میلیون سلول تشکیل‌شده است که در کنار هم‌بافت‌هایی مانند ماهیچه‌ها، استخوان و پوست را می‌سازند. اغلب سلول‌های طبیعی بدن در پاسخ به تحریکاتی که از داخل و خارج بدن به آن‌ها وارد می‌شود، رشد و تولیدمثل می‌کنند و درنهایت می‌میرند. اگر این فرآیند در مسیر تعادل و صحیح خود اتفاق بیفتد، بدن سالم می‌ماند و عملکرد طبیعی خود را حفظ می‌کند؛ اما مشکلات، زمانی شروع می‌شود که یک سلول طبیعی دچار «جهش» و یا تغییر شده و به سلول سرطانی تبدیل می‌شود. (سایراتی[2]، 2005).

2-2-3 سرطان در کودکان

متأسفانه سرطان فقط بزرگسالان را درگیر نمی‌کند بلکه کودکان هم به این بیماری مبتلا می‌شوند. سالانه 3 تا 4 کودک از هر صد هزار کودک در جهان به انواع سرطان‌ها مبتلا می‌شوند که در این میان سرطان‌های لوسمی، لنفوم و مغز شایع‌ترین آن‌ها هستند. تب مکرر، عفونت‌های پی‌درپی و کم‌خونی از علائمی هستند که پزشک را به فکر بررسی ازنظر بروز سرطان می‌اندازد. خوشبختانه در حال حاضر برای اغلب سرطان‌های کودکان به‌خصوص لوسمی، درمان وجود دارد و 70 درصد از کودکان مبتلا درمان می‌شوند. متأسفانه آمار دقیقی از میزان شیوع سرطان اطفال در ایران نداریم، طبق آخرین آمار انجمن خون و سرطان کودکان کشور حدود 1500 تا 2500 کودک سرطانی در کشور وجود دارد؛ بااین‌حال هنوز مرکز تحقیقاتی برای ثبت سرطان اطفال که دارای مجوز باشد شکل نگرفته است (مالکو[3]، 2002).

اما پروتکل درمانی در ایران به‌روز و مطابق با کشورهای پیشرفته دنیاست. ازنظر پیشرفت‌های علمی، روش‌های درمانی و نوع داروها هم هیچ فاصله‌ای نیست. ازنظر مطالعات، روش‌های تحقیقی، کنگره‌های علمی و... نیز هیچ فاصله‌ای با دیگر کشور‌های جهان وجود ندارد، بنابراین تفاوت زیادی بین روش‌های درمانی در ایران و نتایج حاصل از آن با کشورهای پیشرفته وجود ندارد (آیاس[4]، 2006).

به‌طورکلی دو عامل بسیار مهم عوامل محیطی و فاکتورهای ژنتیکی در بروز سرطان نقش دارند؛ در طب بالغان، فاکتورها و عوامل محیطی نقش بسیار مهم و بارزتری در ایجاد سرطان‌ها دارند اما ازنظر طب کودکان، علاوه بر عوامل محیطی در ایجاد سرطان‌ها، زمینه ژنتیکی کودک نیز نقش مهمی ‌دارد. بالطبع عوامل خطرساز و زیانبار باید برای همه افراد محدود شود. به‌عنوان نمونه عواملی همچون دود سیگار، اشعه‌های زیانبار و پرتوهای بسیار قوی، مواد شیمیایی، مواد غذایی صنعتی و... نقش مهمی در ایجاد سرطان‌ها دارند و این عوامل در افرادی مضرتر هستند که سابقه ژنتیکی و خانوادگی سرطان در خانواده آن‌ها وجود دارد. البته منظور از خانواده، خانواده نسبی است و ژن می‌تواند از ده‌ها سال پیش به فردی در حال حاضر برسد. به عبارتی فاکتورهایی در بدن افراد وجود دارد که مانع رشد سلول‌های سرطانی می‌شود و این فاکتورها بنا به دلایلی در بعضی از افراد ضعیف هستند و یا وجود ندارند. حال برخی از عوامل ژنتیکی در کنترل رشد این سلول نقش دارند. این عوامل ژنتیکی ممکن است ظرف چند روز خودشان را نشان ندهند یا ازنظر ژنتیکی اشکال داشته باشند؛ بنابراین همه افراد چه آن‌ها که سابقه ژنتیکی ابتلا به سرطان رادارند و چه آن‌ها که ندارند باید از فاکتورهای خطرساز محیطی و آسیب‌رسان دوری کنند؛ زیرا تأثیر این عوامل در افرادی که زمینه ابتلا به سرطان رادارند، بسیار بیشتر خواهد بود (مالکو[5]، 2002). آنچه دراین‌بین خیلی مهم است، تشخیص زودرس بیماری است و والدین به‌محض اینکه به علامتی در کودک مشکوک شدند، باید هر چه سریع‌تر او را نزد پزشک ببرند تا بررسی‌های لازم در خصوص وی انجام شود.

در طب اطفال سرطان به دوشاخه تقسیم می‌شود. یکی سرطان‌هایی که در خون به وجود می‌آیند و از این طریق به همه جای بدن منتشر می‌شوند. هر چه سرطان خون زودتر تشخیص داده شود عوارضش حین درمان و پس‌ازآن کمتر خواهد شد؛ یعنی هم‌روند درمان به‌خوبی انجام می‌شود و هم پاسخ به درمان و علائم کمتر می‌شود. دوم سرطان‌هایی هستند که از ارگان خاصی مانند عضلات، استخوان، چشم، مغز، کلیه، دستگاه گوارش و... منشأ می‌گیرند. این سرطان‌ها یک عضو را درگیر می‌کنند. در این حالت سرطان در ابتدا خودش را با برخی علائم بالینی خاص نشان می‌نهد. به عبارتی کودک دچار عوارضی می‌شود که خانواده‌ها باید نسبت به آن‌ها بسیار حساس باشند. اولین عوارض معمولاً عبارت‌اند از: سردرد، تهوع و استفراغ، اختلال بینایی، عدم تعادل و دردهای مزمن.

این‌ها علائمی هستند که والدین باید نسبت به آن‌ها هوشیار باشند. به عبارتی والدین باید هر علامت بالینی را که به‌صورت غیرطبیعی در کودک سالمی که به‌طور طبیعی در حال رشد است دیده می‌شود جدی بگیرند. مثلاً اگر مشاهده شد یک سرماخوردگی ساده که در عرض 3، 4 روز بهبود پیدا می‌کند 2 هفته طول کشید، باید کودک را نزد پزشک برد تا مورد معاینه قرار گیرد. اگر کودکی که کاملاً سالم بوده ولی چند روزی است از سردردهای صبحگاهی، سرگیجه و استفراغ‌های صبحگاهی، بی‌اشتهایی و... شکایت می‌کند آن را جدی گرفته و کودک را نزد پزشک متخصص برد. البته این علائم در بسیاری از بیماری‌ها مشترک است. این مربوط به زمانی است که بیماری خاصی وجود ندارد، علائم ادامه‌دار است و به درمان‌های مرسوم پاسخ نمی‌دهد. آن زمان است که همین علائم ساده در تشخیص و درمان سرطان بسیار مهم هستند.

کودکان مبتلابه سرطان ازنظر سیستم ایمنی ضعیف هستند بنابراین اگر فردی آن‌ها را در آغوش بگیرد یا ببوسد به‌راحتی ویروس‌ها و باکتری‌هایی را که با خود دارد به کودک منتقل می‌کند (نصری، 1380).

2-2-3-1- مراقبت حمایتی از کودکان مبتلابه سرطان

هدف از مراقبت حمایتی، بهبود کیفیت زندگی افراد کم سن و سال مبتلابه سرطان و خانواده‌هایشان است. بیش‌تر کودکان مبتلابه سرطان را می‌توان درمان کرد. بااین‌حال، درمان سرطان بیماران کم‌سن‌وسال می‌تواند موجب ایجاد عوارض جانبی ناخواسته‌ای در طول درمان یا پس‌ازآن شود. درمان سریع علائم و عوارض جانبی مربوط به درمان سرطان، می‌تواند به بیمار کمک کند تا احساس بهتری داشته باشد، قوی‌تر بماند و بهتر بتواند بازندگی پس از سرطان کنار بیاید. با مراقبت حمایتی می‌توان کیفیت زندگی بیمار را ازنظر جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی بهبود بخشید. سرطان در کودکان با سرطان در سنین بالاتر متفاوت است؛ کودکان تحمل درد کمتری نسبت به بزرگ‌سالان دارند و معمولاً رفتار سرطان‌های دوران کودکی با رفتار سرطان‌های دوران بزرگ‌سالی متفاوت است و بنابراین روش درمانی متفاوتی نیز دارد در کل، برای درمان سرطان در کودکان نسبت به بزرگسالان، از شیمی‌درمانی و پرتودرمانی با دُزهای بالاتری استفاده می‌شود. همچنین دوره‌ی این درمان‌ها نیز کوتاه‌تر از دوره‌ی درمانی برای بزرگسالان است؛ دلیل این امر توانایی بالاتر کودکان در دریافت درمان‌هایی با شدت بیش‌تر (دُزهای بالاتر در مدت‌زمان کوتاه‌تر) قبل از ایجاد عوارض جانبی نسبت به بزرگسالان است. زیان برخی عوارض جانبی ناخواسته‌ای مربوط به درمان، برای کودکان بیش‌تر از بزرگسالان است، زیرا بدن کودکان در حال رشد و نمو است و بنابراین احتمالاً سرطان و روند درمان آن بر اندام‌های در حال رشد بیش‌تر تأثیر می‌گذارد (مالکو[6]، 2002). عوارض جانبی شیمی‌درمانی و پرتودرمانی، بلافاصله و یا چند هفته یا چند سال پس از درمان به وجود می‌آیند؛ همچنین روند درمان سرطان بر رشد کودک نیز تأثیر می‌گذارد و یا خود، موجب بروز سرطان ثانویه در آینده می‌شود. مشکلاتی که چند هفته یا چند سال پس از درمان به وجود می‌آیند، عوارض جانبی تأخیری نامیده می‌شوند. به دلیل امکان بروز عوارض جانبی آتی، کودکانی که از سرطان جان به درمی‌برند، نیازمند پیگیری‌های مرتب در تمام طول عمر خود هستند.

2-2-3-2-سازگاری روانی

بیش‌تر کودکان مبتلابه سرطان به‌خوبی خود را با شرایط سازگار می‌کنند. درمان سرطان موجب پریشانی کودک و خانواده‌اش می‌شود؛ ولی بررسی‌ها نشان داده بیشتر کودکانی که تحت درمان قرار دارند و یا مدت‌هاست درمانشان به پایان رسیده است، دچار مشکلات روانی جدی نیستند و یا حداقل مشکلاتشان با مداخلات روان‌شناختی برطرف می‌شود (نصری، 1380).

معمولاً روزهای ابتدایی درمان، یعنی وقتی کودک بیش‌تر وقت خود را در بیمارستان می‌گذراند، برای خود وی و خانواده‌اش ناراحت‌کننده‌ترین دوره محسوب می‌شود؛ کودک اغلب به دلیل دوری از خانه و دریافت درمان جدید، مضطرب و پریشان می‌شود. در گزارش‌های مربوط به پژوهش‌ها آمده است که در کل، کودکان مبتلابه سرطانی که تحت درمان هستند، ازلحاظ حرمت نفس، امیدواری، افسردگی، اضطراب یا دلتنگی، به‌هیچ‌وجه تفاوتی با کودکان عادی ندارند. کودکانی که از حمایت گرم و صمیمانه‌ی خانواده‌ی خود بهره‌مندند، برای سازگاری با شرایط با مشکلات کم‌تری روبرو خواهند بود. نوع سرطان و روش‌های درمانی مورداستفاده می‌تواند بر سازگاری تأثیر بگذارد. برخی از عواملی که می‌توانند خطر بروز مشکلات اجتماعی، عاطفی یا رفتاری را افزایش دهند عبارت‌اند از: ابتلا به سرطان خون، لنفوم و یا سرطان یا درمانی که سیستم مرکزی اعصاب (مغز و نخاع) را تحت تأثیر قرار می‌دهد، پیوند سلول‌های بنیادین، مشکلات خانوادگی، تحت درمان قرار گرفتن پیش از سن مدرسه (حسینیان، 1388). برخی از بررسی‌ها نشان داده است که ناراحتی‌های جسمی و عاطفی مربوط به سرطان و درمان آن می‌توانند در برخی از مبتلایان سرطان دوران کودکی، منجر به ایجاد مشکلاتی برای سلامت روانی آن‌ها شود. این مشکلات - ازجمله افسردگی - نیاز به درمان دارند و ممکن است به خودکشی منجر شوند. نشانه‌های افسردگی عبارت‌اند از: تغییر در میزان اشتها، کاهش انرژی، اختلال در خواب، اختلال در تمرکز، افزایش تحریک‌پذیری، کاهش علاقه نسبت به انجام هر نوع فعالیت‌، افزایش گریه. این نکته مهم است که افرادی که از سرطان دوران کودکی نجات می‌یابند، به‌عنوان بخشی از روند پیگیری پس از درمان، مرتباً ازلحاظ روانی بررسی شوند. اختلال استرس پس از حادثه[7] نیز یک اختلال اضطرابی است که پس از جراحت‌های شدید جسمانی، یا اضطراب و پریشانی شدید روانی و عاطفی، بروز می‌کند. صرف تشخیص یک بیماری خطرناک و درمان آن، به‌خودی‌خود آزاردهنده و آسیب‌زننده است (نصری، 1380).

2-2-3-3- شیمی‌درمانی

شیمی‌درمانی یکی از روش‌های درمان سرطان و یا تخفیف موقت آن با استفاده از برخی داروهای خاص است که در اصطلاح پزشکی به آن‌ها شیمی‌درمانی گفته می‌شود. کار اصلی این داروهای خاص از بین بردن عضو بیمار بدون صدمه به بافت‌های مجاور آن است. این نوع از درمان اثراتی هم بر روی سلول‌ها و بافت‌های بدن دارد. یکی از اثرات این درمان ریزش موهای بدن و خشک شدن پوست است. شیمی‌درمانی یک شیوه رایج در معالجه بیماری‌هاست که سلول‌ها و بخصوص سلول‌های میکروارگانیسم‌ و سلول‌های سرطانی را با استفاده از داروهای شیمی‌ای و مواد شیمیایی از بین می‌برد. معنی شیمی‌درمانی تنها به داروهایی که برای درمان غدد سرطانی استفاده می‌شود محدود نمی‌شود بلکه آنتی‌بیوتیک‌ها را نیز در برمی‌گیرد. اولین نوع مدرن ماده شیمی‌درمانی ترکیبات آرسنیکی بود که در سال ۱۹۰۹ کشف شد و برای معالجه سیفیلس به‌کاربرده شد. دیگر کاربردهای عامل‌های شیمی‌درمانی برای درمان بیماری‌هایی مانند سفت شدگی بافت‌ها، رماتیسم و ورم مفاصل و بیماری‌هایی که به‌صورت خود به خودی در برابر معالجه‌ها مقاوم می‌شوند به‌کاربرده شد. کاربرد داروهای شیمیایی به هند باستان برمی‌گردد. هندی‌ها سیستمی از داروهای شیمیایی را طراحی کردند که در آن بعضی از فلزات همراه با برخی از گیاهان برای معالجه طیف وسیعی از بیماری‌ها به‌کاربرده می‌شد (ریستلای[8]، 2008). ساخت اولین داروی شیمی‌درمانی سرطان به اوایل قرن بیستم برمی‌گردد ولی در اصل این دارو به این منظور ساخته نشد و قصد استفاده از آن به‌عنوان دارو نبود. این ماده گاز خردل بود که در جنگ جهانی اول به‌عنوان سلاح جنگی به‌کاربرده شد و در فاصله جنگ جهانی اول و دوم و در جنگ جهانی دوم نیز بر روی آن مطالعاتی صورت گرفت. در طول جنگ جهانی دوم مشاهده شد که تعدادی از افراد که به‌صورت اتفاقی این گاز را تنفس کرده‌اند، تعداد گلبول‌های سفید در خون این افراد به‌شدت کاهش‌یافته است و این فرضیه بنا شد که اگر گاز خردل می‌تواند روند رشد سریع در تولید گلبول‌های سفید را متوقف و یا کم کند پس می‌تواند بر روی سلول‌های سرطانی نیز چنین اثری داشته باشد؛ بنابراین در سال ۱۹۴۰ در تعدادی از افراد که به نوع پیشرفته از سرطان که به گلبول‌های سفید خون مرتبط است مبتلا بودند دارو به‌جای ورود از راه تنفس به سیاهرگ آن‌ها تزریق شد. بهبود آن‌ها موقتی ولی فراوان بود. این تجربه به تحقیقات گسترده درباره مواد مشابهی که بتوانند بر روی سلول‌های سرطانی چنین اثری بگذارند انجامید. صنایع چند میلیارد دلاری داروسازی ساخته شد و انقلابی هدفمند درزمینه داروسازی به وقوع پیوست. ولی محدودیت‌هایی درزمینهٔ داروهای شیمایی وجود داشت که هنوز نیز وجود دارد (فخری و همکاران، 2006).

شیمی‌درمانی معمولاً به طرق زیر صورت می‌گیرد:

از راه دهان: بیمار دارو را به‌صورت قرص یا کپسول می‌خورد. مخاط معده‌اش آن را جذب کرده و وارد جریان عمومی خون می‌کند و دارو از این طریق به محل تجمع سلول‌های بدخیم می‌رسد. بیشتر داروهای شیمی‌درمانی را مخاط معده جذب نمی‌کند و یا باعث جراحت آن می‌شوند و به همین علت این داروها را نمی‌توان به‌صورت خوراکی به بیمار داد.

از راه تزریق عضلانی: برخی داروهای ضد تومور هنگامی بهتر اثر می‌کنند که در عضله تزریق می‌شود زیرا که دارو آهسته‌آهسته جذب جریان خون می‌شود.



[1] Tokatli

[2] Sirati

[3] Malcol

[4] Ayas

[5] Malcol

[6] Malcol

1- Post-Traumatic Stress Disorder

[8] Restelli


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارت ابراز وجود

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارت ابراز وجود
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 123 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 65
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارت ابراز وجود

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

مهارت ابراز وجود

ابراز وجود کردن، پروریی کردن نیست، حق دیگران را ضایع کردن نیست، پرخاشگری و زورگویی هم نیست بلکه عبارت است از: ابراز عقیده‌ها، احساسات، وافکار، به صورت شایسته به گونه‌ای که به هیچ کس بی احترامی روا نداریم وحق کسی را نیز ضایع نکنیم. به عنوان پایه آموزش مهارت‌های جرات ورزی و ابراز وجود باید این فرض را در ذهنتان داشته باشید که تمام انسان‌ها از حقوق یکسان و برابر برخودارند و باید ضمن حفظ ادب و رعایت حقوق دیگران، نظر خود را ابراز کنند و به حقوق خود دست یابند. (بهرامی، 1389).

2-2-1- مداخلات روانشناختی (جرات ورزی)

ذات زندگی اجتماعی، زیستن در کنار دیگران و معاشرت با مردم است. آنچه زندگی آدمی را شکل می‌دهد روابط میان انسان‌ها است؛ روابط میان من وشما با آن‌ها که می‌شناسیم یا نمی‌شناسیم. از اعضای یک خانواده کوچک بگیرید تا اعضای جامعۀ جهانی. در روابط بین فرد، نوعی داد وستد روانی مستمر شکل می‌گیرد. در اداره ای به انتظار ورود به اتاق رئیس هستید. مدتی را صرف کرده‌اید تا نوبت شما شده است. یک نفر از راه می‌رسد و بامنشی رئیس احوالپرسی گرمی می‌کند و منشی او را به داخل اتاق رئیس راهنمایی می‌کند شما دلتان می‌خواهد اعتراض کنید و بگویید نوبت شماست و شما یک ساعت منتظر مانده‌اید اما همچنان ساکت می‌مانید. چرا؟ آیا جواب این سوال آن است که شما فردی هستید مبادی آداب یا آدمی هستید صبور؟ با شخصیت؟ موقر؟ بی قید؟ کدام یک؟ آیا این سکوت را به حساب مناعت طبع خود می‌گذارید یا برعکس، از این سکوت خود بیزارید ولی نمی‌دانید چه بکنید؟ ابراز وجود کردن یا جرات مندی یکی از خصیصه‌های مهم برای هر انسانی باشخصیت سالم است. لازم نیست و نباید نوبت دیگران را غصب کنید ولی قطعاً لازم است از نوبت خود دفاع کنید. اهمیت دادن به خود و افزایش اعتماد به نفس: اساس اهمیت دادن به خود یک آرزوست – آرزوی بهبود رفتارتان باخود؛ کاهش استرس زندگی‌تان؛ وتقویت شخصیتتان. ممکن است احساس کنید که این نیاز شدیدی است که از اعماق وجودتان برمی خیزد ممکن هم هست از گوش فرا دادن به آرزوهایتان و تصمیم به اهمیت دادن به خود، ترس داشته باشید؛ زیرا تبدیل آن به بخشی از زندگی‌تان مستلزم تغییر است. هنگامی که از آرزویتان در مورد اهمیت دادن به خود، واقف شدید، هرگز بازنگردید. در ابتدا انکار کننده سعی دردفن آن داشته باشد. آرزویتان باقی خواهد ماند و تا زمانی که به آن گوش ندهید، به سر و صداهای خود ادامه خواهد داد. بخشی از وجودتان (آن بخش معتبر وجودتان) می‌داند که اهمیت دادن به خود منفعت‌هایی فراتر از احساس سلامت؛ داشتن انرژی بیش تر؛ و دنبال کردن یک زندگی پر معنا دارد. هنگامی که به خود اهمیت بیش تری می دهیدوطبعاً طرز برخوردتان تغییر پیدا می‌کند، روابطتان بهبود می‌یابند وکم تر احساس تنهایی می‌کنید؛ در ضمن استرستان کاهش می‌یابد و مسائل پیش پا افتاده، کم تر خاطرتان را آزرده می‌کند. به علاوه در زندگی‌تان از وفور نعمت بهرمند خواهید شد. اگر واقعاً خواهان افزایش اعتماد به نفس و تقویت شخصیت خویش هستید، پذیرفتن مسئله ای اهمیت دادن به خود به عنوان یک تکلیف بایسته است. نتیجه‌ی کلی این است که جهت حفظ منافعی که با افزایش اعتماد به نفستان کسب کرده‌اید، باید رفتاری در پیش گیرید که نشان می‌دهد به خود اهمیت می‌دهید. روش برخورد ما با مسائل، حاصل عقاید درونی و نظام ارزیابی ماست. برخوردی که بیانگر اهمیتی است که به خود می‌دهید، اعتقادی است حاکی از این که اهمیت دادن به خود باید در طول آن چه از زندگی‌تان باقی است، به عنوان یک اصل اساسی در نظر گرفته شود_ با این مزیت که زندگی‌تان با آسودگی بیش تری پیش می‌رود. شما با گذشت روزها تنها به زندگی خود ادامه نمی‌دهید؛ بلکه روز به روز شدن پیدا می‌کنید. درک اعتقاداتتان در رابطه بامسئله ی اهمیت دادن به خود به تشخیص موانعی که ممکن است برسر راه رسیدن به این نوع برخورد قرار گیرند، به شما کمک خواهد کرد.

2-2-2- یادگیری مهارت اهمیت دادن به خود

در عقاید مربوط به مقوله اهمیت دادن به خود، شما را با هرگونه موانعی که ممکن است در راه به دست آوردن دائمی این ویژگی با آن روبه رو شوید، آشنا می‌کند. اهمیت دادن به خود از این حقیقت دورنی سرچشمه می‌گیرد که تمایل دارید که بیش تری برای خود انجام دهید. این میل نوعی انرژی است؛ شعورتان هم منبع این اطلاعات است. شعورتان به شما می‌گوید که زندگی‌تان عنصری حیاتی کم دارد. جهت تقویت اعتماد به نفس، این امر مسلم که چیزی کم است، باید پذیرفته و درک شود و مورد استفاده قرار گیرد. اگر چنین اتفاقی روی ندهد، مدام لنگری را به دوش خواهید کشید که رشد فردی‌تان را کاهش می‌دهد و یادگیری‌تان را در طول سفر زندگی تاخیر می‌اندازد؛ ولی این که ترجیح دهید به خود اهمیت دهید، پایه‌ی لازم را جهت رسیدن به بهداشت روانی مداوم و نه فقط برای پشت سر گذاشتن مواقع بحرانی پدید می‌آورد. گام بعدی متعهد کردن خود است. لحظه ای که شروع به بهره بردن از تمامی خواسته‌ها و اراده‌ی خویش به نفع خود می‌کنید، لحظه‌ی پر قدرتی است! به عنوان یک خواسته، خود را متعهد به انجام این ذهنیت می‌کنید که می‌گوید، اهمیت دادن به خود یک بخش معمول زندگی‌تان است. آن گاه نیروی اراده‌ی خویش را جهت اطمینان یافتن از داشتن این برخورد، مورد استفاده قرار می‌دهید. فرایند یادگیری مهارت اهمیت دادن به خود، شبیه یک مارپیچ است. شما نیاز به ایجاد تغییر ر ا احساس می‌کنید؛ به تدریج راه حل‌های بهتری را در زندگی‌تان برگزینید و اثرات فواید آنرا تجربه می‌نمایید و با تمایل بیش تری به خود اهمیت می‌دهید. هم چنین از خواسته‌ی خود جهت تبدیل مسئله اهمیت دادن به قدرت اراده‌ی خویش را در به انجام رساندن این ماموریت مورد استفاده قرار می‌دهید. این کار اعتماد به نفستان را افزایش می‌دهد. تمایلتان جهت ارجحیت دادن به خود در زندگی قوی تر می‌گردد تا زمانی که در سبک زندگی‌تان جای گیرد. حال برخوردی که نشان دهنده‌ی اهمیتان نسبت به خود باشد، در اعماق وجودتان رسوخ کرده و پایه گذاری شده است.

2-2-3- سازگاری شخصی یا حفظ سلامت روان

سلامت روان در حقیقت مشکل فردی است، زیرا فرداست که دارای مشکل می‌باشد و هم اوست که باید مشکل خویش را حل کند. هر فردی باید برای خود بیاموزد که چگونه به سازگاری رضایت بخش نائل شود و در آن ابقاء گردد. کلینیک‌های روانی، مشاوران، درمانگران روانی، دوستان و حتی کتب وادبیات، همه می‌توانند به فرد در کمک به خویش کمک کنند. آشنائی با نشانه‌های اختلالات روانی و احتمالاً راههای مقابله با آن‌ها به تنهایی کافی نخواهد بود بلکه باید با اصول و ویژگیهای سلامت روان مطلوب و شخصیت خوب سازگار یافته، نیز آشنا شد.

اصل واقعیت: شاید کلی‌ترین ویپگی فرد سازگار آن است که نسبت به خود واقع بین است؛ بدین معنی که درباره انگیز هایش خود را فریب نمی‌دهد؛ هدف‌های قابل دسترس برای خود طرح می‌کند، واز تعارضات غیر لازم پرهیز می‌نماید. او با مشکلات شخصی‌اش به طور غیر عینی برخورد می‌کند، درست مانند زمانی که به حل یک مسئله ریاضی یا تنظیم تعادل دوچرخه و یاساختن میز می‌پردازد، خود را با حقایق لازم و مربوط آشنا می‌سازد و اطمینان میابد که مشکل شناخته است، آنگاه برای حل آن برنامه ریزی می‌کند.

خود شناسی: شخص ناسازگار نوعاً کسی است که در باره انگیزه‌های واقعی خویش، خود را فریب می‌دهد. او عادتاً به کمک مکانیزمهای دفاعی، خود فریبی را اعمال می‌کند، تا خود را از اضطراب‌های ناشی از تعارض و ناکامی برهاند.

اگراین تصویر را از فرد ناسازگار بپذیریم، فرد سازگار درست نقطه مقابل او و دارای ویژگیهای زیر خواهد بود

الف). پذیرش اضطراب: لازمه سازگاری مطلوب پذیرش و نه انکار اضطراب است. اضطراب را که حاصل طبیعی تجارت موقعیت‌های ترس آوراست هرگز نمی‌توان به طور کامل از بین برد. در مواجهه با این موقعیت‌ها، گاه صرف پذیرش اضطراب، از شدت آن می‌کاهد. تفاوت بین پذیرش و انکار اضطراب را می‌توان به تفاوت بین سرباز شجاع و سرباز ترسو در جبهه تشبیه کرد.

ب). رهائی از مکانیزمهای دفاعی: شخص سازگار به علت آنکه پاره ای از اضطراب‌ها را می‌پذیرد، از استفاده زائد از مکانیزمهای دفاعی اجتناب می‌کند. این مکانیزمها بدواً در مقابل اضطراب که خود از ویژگیهای افراد ناسازگار به شمار می‌آید. اگر بتوان اضطراب را پذیرفت و تحمل کرد، نیاز کمی به توسل به مکانیزمهای دفاعی وجود خواهد داشت. دانش آموزی که به علت گرفتن نمره بد معلم خود را سرزنش می‌کند، خوب می‌داند که او برای عدم شرکت خود در کلاس، یادداشت برنداشتن و نخواندن درس، به دلیل تراشی دست زده است؛ و با شخصی که وسوسه می‌شود تا احساس کند دوستانش از او برگشته‌اند، در حقیقت به فرافکنی ترس و نفرت خویش نسبت به دوستانش ظنین است، به هر حال استفاده آگاهانه از مکانیزمهای دفاعی، موجب می‌شود تا فرد به اندازه معقول آنان را بکاربرد.

ج). شناخت انگیزه‌ها: از آنجا که مکانیزمهای دفاعی هاله ای به دور انگیزه‌هاست، شناخت انگیزه‌ها نیز فرد را در موقعیت بهتری برای درک و پذیرش انگیزه‌ها خود قرار می‌دهد. دراین مورد فرد سازگار به مراتب بیش از ناسازگار توانایی عمل دارد، مثلاً هنگامی که دانش آموز معلم خود را برای نمره بدی که گرفته، سرزش می‌کند باید از خود بپرسد «راستی چه می‌خواهد؟»، «هدف‌ها وانگیزه های من کدامند؟» پاسخ صادقانه و حداقل پاسخ انسانی، احتمالاً آن است که او بدون زحمت در خواندن، نمره خوب می‌خواهد. باپذیرش این مطلب او متوجه خواهد شد که به این ترتیب به این هدف نخواهد رسید. آنگاه «بیشتر درس خواندن» و یا «درس کم خواندن و نمره کم گرفتن» ازجمله تصمیماتی است. که او بدون اضطراب و خصومت ناشی از سرزنش دیگری، اتخاذ خواهد کرد.

تغییر انگیزه‌ها وهدف ها: شخصی سازگار است که می‌تواند انگیزه‌ها وهدفهایش را تغییر دهد، بدون آنکه آن‌ها را بامکانیزمهای دفاعی تغییر شکل دهد. مثلاً فردی که پیوسته علیه مسئولان و قدرتمندان طغیان می‌کند و زیر بار قوانین زندگی نمی‌رود، اگر تشخیص دهد که طغیان او در واقع واکنشی است به پدر سختگیرش و با دیگران نیز همچون پدرش رفتار می‌کند، ممکن است به سرعت نگرش خود را تغییر دهد.

ایجاد تغییر در هدف، الزاماً همیشه به طور قاطع و سریع انجام نمی‌پذیرد؛ بلکه ممکن است تغییر در درجات مختلف صورت بگیرد.


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست