دسته بندی | سایر گروه های علوم پزشکی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 35 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 51 |
چکیده پژوهش:
پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه ادراک شنیداری دانش آموزان عادی و دانش آموزان نارسا نویس در پایه های سوم تا پنجم ابتدائی شهر تهران پرداخت.
روش پژوهش حاضر، روش پس رویدادی یا علی ـ مقایسه ای است. به همین منظور تعداد 10 نفر از دانش آموزان دارای نارسا نویسی به روش نمونه های در دسترس و 15 نفر از دانش آموزان عادی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه از منطقه 1 تهران انتخاب و توسط آزمون نوشتن سیف نراقی و نادری و آزمون تشخیص و ؟؟؟ مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایج حاصل از روش آماری و آزمون + برای مقایسه میانگین دو گروه مستقل به دست آمد.
نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که ادراک شنیداری دانش آموزان نارسا نویس به طور معناداری به لحاظ آماری از ادراک شنیداری دانش آموزان عادی کمتر است.
فهرست فصل اول:
- مقدمه
- بیان مسئله
- عنوان
- فرضیه
- اهمیت ضرورت پژوهش
- مدت پژوهش
- تعاریف مفهومی
- تعاریف عملیاتی
مقدمه:
بسیارند کودکانی که ظاهری طبیعی دارند. رشد جسمی و قد و وزن آنها حاکی از بد هنجار بودن آنان است. هر ششان کمابیش عادی است به خوبی صحبت می کند مثل سایر کودکان بازی می کنند و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط برقرار می کنند، در خانه خودداری های لازم را دارند و کارهایی که والدین به آنها واگذاری می کنند به خوبی انجام می دهند. و از رفتار و اخلاق عادی بر خوردارند. لیکن وقتی به مدرسه می روند و می خوانند خواند و نوشتن و حساب یاد بگیرند دچار مشکلات جدی می شوند این کودکان در ابتدا اطمینان کافی به پیشرفت تحصیلی خود دارند به تدریج در می یابند سایر کودکان وضع درسی بهتری از آنان دارند. با گذشت چند ماهی از سال اول تحصیل در دبستان کم کم خود را متفاوت از دیگران می بینند و چه بسا احساس حقارت به آنان دست می دهد و یا اگر معلم کلاس و سایر محصلان شماتتشان کنند به بیزاری از درس و مدرسه و معلم و دانش آموزان نیز دچار می شوند. پدران و مادران این گروه که غالباً بی خبر از ریشه ها و دلایل یادگیری فرزندان خود هستند. مشکل را بغرنج تر می کنند و با فشارهایی که به کودک می آورند. دشواری مضاعفی را برای او ایجاد می کنند. (والامن، مک لاملین، ترجمه منشی ملوی1369 ص9وص10).
بسیاری از کودکان برای رسیدن به حداقل سطح صلاحیت در مورد موضوعات اساسی مدرسه دچار اشکال می شوند ولی ؟؟؟ آنها از ناتوانیهای یادگیری رنج نمی برند بعضی از آنها در طول زندگی کامل مدرسه از دانش آموزان ناکامی برخوردارند و یعنی به طور کامل فرا نمی گیرند) دسته دیگر فاقد انگیزه ای کافی برای یادگیری هستند و گروهی از استانداردهای گفتاری زبان رایج مطلع نیستند.
نارسائیهای یادگیری یک اصطلاح کلی است که شامل یک گروه ناهمگون از دشواری های یادگیری می شود نه به صورت های گوناگون مانند مشکلات اساسی در گوش دادن، صحبت کردن، نوشتن، استدلال کردن یاتوانایی ریاضیات متجلی می شود. ؟؟؟ چه نارسائیهای ویژه در یادگیری مختلف در دانش آموزان سایر طبقات استثنایی وجود نداشت باشد. و برای مثال دانش آموزان با آسیب های حسی، عقب ماندگی ذهنی، آشفتگی ذهنی، اجتماعی، هیجانی، تدریس ناکافی یا نامناسب محدودیتهای محیطی و فرهنگی را یا این امر در نتیجه این شرایط یا تأثیر آنها نیست.(سیف نراقی نادری1379ص23).
انجمن نارساخوانی انگلستان 1989 نارسایی های ویژه یادگیری را به سه دسته تقسیم می کند:
دسته اول: ناتوانی در خواندن(سیکلیسا) ناتوانی در حساب کردن (؟؟؟) و ناتوانی در در نوشتن (؟؟؟) می باشند.(جرالد دالاس به نقل از منشی طوسی)
کودک مبتلا به تشخیص شنیداری احتمالاً در یادگیری نوشتن با برخی اشکلات مواجه می شوند اسپاک اسپاک (1977) آنر روشن می کنند که از میان مهارت این که برای پیش بینی موفقیت نوشتن و خواندن کودکان اول مورد بررسی قرار گرفت. مهارت تشخیص شنیداری بیشترین عامل پیش بینی کننده بود. ؟؟؟ (1977) نیز در تعیین موفقیت کودک در یادگیری خواندن و نوشتن بر اهمیت تشخیص شنیداری تأکید دارد. (جوردن1977و پمن1958به نقل از ملوی ص197) کودک مبتلا به مشکلات ادراک شنیداری احتمالاًٌ از توانایی شنوایی کامل برخوردار است اما از تحلیل آنچه که بدرستی شنیده است عاجز می ماند. کودک مبتلا به این اختلالات ممکن است نتواند میان آنچه که شنیده است با مدارس مربوط به آن پیوند برقرار کند یا از ترکیب صداهای مجزا و ساختن کلمه عاجز باشد یا آن که نتواند تفاوت میان صدا را تغییر دهد. سایر کودکان مبتلا به مشکل ادراک شنیداری ممکن است معنی آنچه را که شنیده اند درک نکنند، یا آن که احتمالاً دچار کاستی های کوتاه مدت یا بلند مدت حافظه شنیداری باشند.
(جرالدرالامن به نقل از طوسی 1373 ص 399)
این پژوهشها بیانگر تشخیص شنیداری در کودکان نارسا نویس است در اینجا ادراک شنیداری کودکان نارسا نویس با ادراک شنیداری کودکان عادی بررسی و مقایسه می گردد.
بیان مسئله
از سال 1950 روان شناسان، پزشکان و متخصصان آموزش و نیز به گروه خاصی از دانش آموزان و آموزش آنان علاقه مند شدند. این گروه از دانش آموزان از نطر جسمی و مغزی دچار هیچ گونه عارضه مشخصی نیستند ولی در یادگیری اشکالاتی دارند گاهی این اشکالات در یادگیری با نابهنجاری رفتاری نیز همراه است از این دانش آموزان با نام هایی گوناگون در کتاب هایی روانشاسی و علوم تربیتی یاد شده است که تعداد لترین آنها عبارتند از ضایعات مغزی، ضایعات خفیف مغزی و آسیب های عصبی دانش چندانی که این اصطلاحات را به کار برده اند. ریشه اصلی نارسایی در یادگیری را عوامل بدنی فرض کرده اند ولی امروزه این فرض آنان به اعترافات و انتقادات شدید و هم چنین دشواریهای عصبی زیادی مواجه شده است (سیف نراقی، نادری 1381 ص211).
قبل از اینکه والدین، معلمی، روانشاناسان مدرسه و متخصصین نارسایی های آموزشی بتوانند مشخص کنند که آیا کودک نارسایی های آموزشی دارد یا نه آنها باید اصلاع یابند که کودک مورد نظر چه مطالبی را می داند و از کدام مطالب بی اطلاع است. (آیدین 13 79، ترجمه مقیمی آذری ص43)
آنچه کودک نارسا نویس را از دیگران متمایز می کند نوع اشتباه ها نبود بلکه با برجاماندن آن علت در واقع مشکلات یادگیری، پایدار و نوسانی هستند. هیچ چیز به خوبی یادگرفته نمی شود یک کلمه که به درستی خوانده یا نوشته می شود می تواند ساعتی بعد چنین نباشد یک املای آماده و بدون غلط در متون روز بعد پر از اشتباه است. یک کلمه که چندین بار در یک متن تکرار شده است هر بار به صورت متفاوت خوانده یا نوشته می شود. چنین اوضاع و احوالی باعث سردرگمی والدین و معلمان می شود که معمولاً بر حسب حواس پرتی برای متمایز کردن این کودکان استفاده می شود اشتباه ها در قلمرو خواندن و نوشتن و رونویسی و املا بروز می کنند و اگر پس از سال دوم ابتدایی پا بر جا بمانند و متراکم شوند بیش از پیش معنادار می گردند. اما باید غلط های ابتدایی را که معمولاً در خلال نخستین سال های یادگیری خواندن و تا سالهای دوم یا سوم دوره ابتدایی وجود دارند از مشکلات بعدی که نشان دهنده فقدان خودکار شدن اکتسابها هستند متمایز کرد. هم چنین باید گفت که اگر آزمایش در سنین بالاتر انجام شود ممکن است بسیاری از این اشتباهها دیده نشوند پس سنین زیر 9-7 سالگی نارسا نویسی نیستند. عوامل زیادی در ایجاد نارسا نویسی مهم هستند از قبیل عوامل ارثی عوامل عصبی شناختی، عوامل عاطفی، عوامل فرهنگی ـ اجتماعی، عوامل آموزشی (دارستان 1379 ص 194).
کودکانی که دارای نارسا نویسی هستند در هجی کردن هم دچار مشکل هستند چون برای هجی کردن کامل کودک به سه مهارت عمده نیازمند است. تمایز شنوایی، حافظه شنوایی و حافظه بینایی.
در مرحله اول کودک باید بتواند صداهای مختلفی را که حروف ایجاد می کنند تشخیص دهد. این توانایی در تمایز صداهای مختلف علی الخصوص زمانی که کلمه از لحاظ فونتیل هجی می شود اهمیت دارد. (که به دنبال آن اصل مقرر شده در تلفظ و هجی آورده می شود) کودکی نتواند اختلاف صدای کلمات را تشخیص دهد در هجی کردن بسیاری از کلمات با اشکال مواجه خواهد شد. عامل دیگر در پیشرفت هجی کردن توانایی حافظه شنوایی است. دانش آموزی که از او خواسته می شود تا کلمه را هجی کند باید ارتباط دو حرف را که این صدا ایجاد می کند به یاد داشته باشد. دانش آموزانی که می توانند بخوبی هجی کنند شاید از قوانین و اصول معرفت شناسی چندان اطلاعاتی نداشته باشند اما آنها این توانایی را دارند که ارتباط صداهایی را که کلمه را ایجاد می کنند به صورت صحیح فوراً به یاد آورند. برای این کودکان فرآیند تشخیص بیاد آوردن،اصلاح و جبران ارتباط دادن متدها و ؟؟؟ باشند به مختصر تلاش حاصل می شود. کودکانی که فاقد مهارتهای نوشتن هستند این فرآیندها را نوعی مبارزه بزرگ می دانند (آیدین 1379 آذری ص98و 99)
اختلالات ادراکی و ناتوانی در تشخیص تغییردادن و تعبیر و تفسیر حس ، به ویژه اختلالات دیداری و شنیداری به طور سنتی توجه زیادی را به خود در حوزه اختلالات یادگیری جلب کرده است. برخی از اصلاحات این حوزه ، دریافت دیداری، تمییز دیداری، حافظه دیداری، تمییز دیداری ، حافظه شنیداری و یکپارچه سازی بین حواس است. (کریمی 1380 ص28)
اختلال ادراک شنیداری یکی از عوامل ایجاد کننده نارسانویس است. همچنین اختلال ادراک شنیداری مسئله ای است که در ظاهر هر فرد ایجاد اختلال نمی کند. زمانی که می توان به وجود این اختلال پی برد که فرد مورد آموزش مدرسه ای قرار گیرد.(؟؟؟؟؟ منبع ص30)
بسیاری از معلمان، پدران، مادران، و مشاوران وقتی با چنین دانش آموزانی برخورد می کنند به حیرت می افتند زیرا اغلب نمی دانند که چرا کودک با وجود داشتن هوش طبیعی و امکانات لازم،قادر به یادگیری در زمینه ای خاص نیست. (سیف نراقی، نادری 1381 ص 219)
کودکی که در مدرسه موفق نمی شود و با عدم والدین و معلمانش مواجه می گردد چرا که برای از دست دادن مسئولیتش میان دوستان همکلاسی خود نمی تواند توجیهی ارائه کند. نه تنها والدین و معلمانش از او ناخشنودند. بلکه نگرانی آنها غالباً به شکل غیر قابل مهار در می آید.
نگرانی والدین از این است که نکند فرزند آنها عقب مانده یا کند ذهن باشد. هرگاه مطمئن شود که هوش او عادی است حتی بر ؟؟؟؟ والدین نیز ؟؟؟ خود را از دست داده و از ناتوانی فرزندشان در یادگیری بیم ناک شده شروع به تنبیه سرزنش و تهدید و یا حتی با دادن جایزه در صدد تطمیع وی بر می آید با این امید که بالاخره نتایج بهتری حاصل شود. برخی معلمان نیز از ناتوانی خود در هدایت چنین کودکی احساس ناکامی می کند. تحت چنین شرایط ناگواری است که گوش سعی می کند به بهترین وجه عمل کند. اما شکست مداوم او را خرد کرده و شخصیت اش را عقلانی می کند این احساسات پس از مدرسه و روزهای تعطیل نیز دست از سر وی بر نمی دارند و این تصور برجای می ماند که گویی بدون اعمال خشونت تعدیل رفتار میسر نمی شود. (؟؟؟ رخشان 1363 ص 12)
سؤال ها.
آیا بین ادراک شنیداری دانش آموزان نارسانویس و دانش آموزان عادی تفاوت معنادار وج.د دارد؟
فرضیه :
بین ادراک شنیداری دانش آموزان نارسانویس و دانش آموزان عادی تناسب معنادار وجود دارد.
اهمیت و ضرورت:
در روزگاری که ما زندگی می کنیم داشتن تحصیلات عالی از موفقیتهای بزرگ اجتماعی ـ اقتصادی محسوب می شود کودکانی که به هر دلیلی نمی توانند بنویسند سیستم اقتصادی ـ اجتماعی حاکم بر جامعه به سختی خود و پایمال خواهد شد. برای کسانی که نتوانند به اندازه نیاز جامعه ما بنویسند نه ملاحظه ای در کار است و نه موفقیتی هیچ امیدی در آینده وجود نخواهد داشت. (ترک تحصیل شود) داغ ننگی است که برای همیشه به پیشانیشان خواهد خورد( دلاموتو 1368 ترجمه سرحدی زاده ص 251و ص 253).
ناتوانی یادگیری می توانند شخصی را از کوشش باز دارند علاقه را از بین ببرند و اعتماد راحتی در ساعی ترین دانش آموزان از میان بردارند (آیدین 1379 ترجمه مقیمی آذری ص 42).
از آنجایی که اختلالات یادگیری مانند نارسا نویس با عوامل دیگری اختلالات جانبی دیگر می تواند همراه باشد بررسی این موضوع اهمیت دارد. این اختلالات عبارتند از ؟؟؟؟ فعال، حواس پرتی، خود پندار، ضعیف مشکلات رفتاری سازگارانه، نارسایی در مهارتهای اجتماعی، تلاش بدون رفتارهای از هم گسیخته کناره جویی، وابستگی و مداومت (کریمی 1380 ص 30).
از آنجایی که اختلالات ادراکی می توانند نقش مهمی در سازگاری فرد با محیط ایجاد کنند پس باید با دید بازتری به این موضوع نگاه شود. اختلال ادراکی شنیداری که یکی از اختلالات ادراکی است می تواند باعث ناتوان ساختن فرد در محیط آموزشی شود و خود را به صورت نارسا نویس نارسا خوانی یا اختلالات ریاضی ظاهر سازد. (سیف نراقی، نادری 1380 ص 214)
عدم آشنایی خانواده ها و معلمان می تواند باعث فشارآوردن به کودک و زدن برچسبهای مانند « حواس پرتی » به کودک شود. هم چنین مشکل وقتی حادتر می شود که طبقه بندی درستی برای اختلالات یادگیری وجود نداشته باشد ویا معلممان آگاهی کافی را برای ارجاع این دانش آموزان نداشته باشد. مشکلات این کودکان به طور کامل بر طرف نمی شود ولی اگر درست و بموقع تشخیص داده شود در درمان خیلی مؤثر خواهد بود. علاوه بر این خانواده ها باید بدانند که شغل این کودکان در آیند. نباید از مهارتهای کلامی زیادی برخوردار باشند در زمینه آموزشی و حرفه ای هم چنین این کودکان علاقه زیادی به خواندن و انشاء نوشتن و نشان نمی دهند پس نباید آنها را وادار به این کار کرد چون از توان این کودکان باید برنامه های آموزشی و پرورشی خاصی اجرا شود و به هر کدام از کودکان باید به صورت منحصر به فرد نگاه کرد چون آنها در درجه اول انسان هستند نه نارسا نویس.
هدف پژوهش:
هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگیهای ادراک شنیداری کودکان عادی و کودکان نارسا نویس و مقایسه آنها با یکدیگر است.
تعاریف مفهومی :
تعریف مهفومی نارسانویس
اختلال مربوط به رشد در نوشتن این اختلال یا نقص قابل ملاحظه در پیدایش مهارتهای شناخت کلمات و فهم مطالب خوانده شده و مشخص است که با عقب ماندگی ذهنی و آموزش ناکافی قابل توجیه نبوده و ناشی از معایب بینایی، شنوایی و اختلالات عصبی نیست . طبق این تشخیص فقط زمانی باید مورد استفاده قرار گیرد که اختلال به طور جدی در پیشرفت تعقیلی یا فعالیت های روزانه مربوط به مهارتهای نوشتن تداخل نماید . این اختلال نارسانویس می شود . (پورافکاری1373 ص465).
تعاریف ؟؟؟؟؟؟:
تشخیص شنیداری: نمونه ای است که فرد از آزمون تشخیص شنیداری و ؟؟؟؟؟؟؟ کسب می کند. نارستنویس نتیجه ای که فرد از آزمون نوشتن سیف نراقی و نادری 1381 کسب می کند.
نارسانویس
کودک عادی
کودک نارسانویس: کودکانی که علی رغم هوش طبیعی بسیار بد می نویسند. این کودکان معمولاً آئینه نویسی یا وارونه نویسی می کنند یا بسیار بد خط می نویسند . بد نویسی این کودکان معمولاً به دلیل عدم همامنگی حرکتی آنان است.
کودک عادی : کدکی است که در مدارس عادی متعلق به وزارت آموزش و پرورش . ک.دک عادی کودکی است که نوشتن او مطابق با هوش و سن اوست ومشکلی در نوشتن ندارد و این کودکان هیچ مشکل حرکتی ندارند.
در سال تحصیلی مشغول به تحصیل
فهرست فصل دوم:
ـ پیشینه تحقیق
ـ اختلالات یادگیری
ـ ویژگی های اختلالات یادگیری
ـ ویژگی مبتلایان به ناتوانی یادگیری
ـ نظریه غلبه ملونی مغز
ـ نظریه کوتاهی دامنه توجه
ـ نظریه فرابری آگاهی ها
ـ نظریه تأخیر در رشد
ـ نظریه منایعات خفیف مغز
ـ ادراک شنودی
ـ کودکان با دشواری های اساسی در نوشتن
ـ تعریف اختلال های نوشتن
ـ تعریف اختلال های یادگیری
ـ مراحل تشخیص کودکان با اختلالات یادگیری
ـ نشانه ای بالینی
ـ علت شناسی اختلال های نوشتن
ـ چگونگی ترمیم نارسایی در نوشتن
ـ تعریف کمیته مشترک ملی در مورد ناتواناییهای یادگیری
ـ سبب شناسی اختلالات یادگیری
ـ عوامل ژنتیکی
ـ عوامل محیطی
پیشینه تحقیق:
اگر چه از دهه 1960 ، اختلال های فرآیندنوشتن مورد توجه گسترده مؤلفان قرار گرفتند اما اصطلاح نانویس برای توصیف روابط بین ناگویی و ناتوانی در قلمرو زبان نوشتاری دراواخر قرن نوزدهم توسط اگل( 1867 به نقل از هوپر ، 1994 ) ابداع شد و بر وجوه تمایز بین این اختلالها تأکید گردید.
در نیمه اول قرن بیستم (1926) گلدشتاین (1948) و بسیاری دیگر ا زپژوهشگران با استفاده از مشاهدات بالینی و روش تک بررسی و دستیابی به شبا هتها و تفاوتهای بین زبان بین گفتاری و نوشتاری را مورد توجه قرار دادند. بر اساس اظهارات هوپر و همکاران (1994) بسیاری از پژوهشها مرتبط به اختلالهای بیان نوشتاری هنوز نیز از این روش استفاده می کنند و به طور عمده به بررسی افرادی می پردازند که دچار ضایعه های اکتسابی مغز شده اند.
تنها برای مثال دانگ (1991) عقیده دارد که اگر چه نارساییهای بیان نوشتاری اغلب با اختلاله های خواندن همراهند و از فرآیندهای فراشناختی مشابهی مانند طرحریزی خود ؟؟؟؟؟؟؟؟ خودسنجی و خود تغییر دهی سود می جویند اما بررسی بالینی آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است .
پژوهشهایی که در زمینه زبان نوشتاری انجام شده اند آشکارا نشان داده اند که درا غلب موارد ، کودکان قبلاً به اختلالهای خواندن و حساب کردن ، دست کم در یکی از مؤلفه های نوشتن مانند دست خط ، املا ء ، ترکیب ، خزانه لغات با تدوین یک متن انشاءدارای مشکلاتی هستند اما هیچ یک از تدوین ها نتوانسته اند به بازشناسی و توصیف این مؤلفه ها به صورت عینی یا ؟؟؟؟؟؟؟؟ دست یابد. (موپر و همکاران1994) . بزینگر رفولو(1992) گزارش کرده اند که اگر سطح کارآمدی نوشتن به عنوان تغیییر مقایسه ای در نظر گرفته اند . نارسایی نوشتاری در پسران بیش از دختران است اما اگر ؟؟؟؟؟؟ هوشی را در نظر بگیریم تفاوتی بین دو جنس کشاهده نمی شود.
هوپر و مکفران(1945) در پژوهشی که بر اساس آزمون زبان نوشتاری ؟؟؟؟؟؟؟ و لارسن در نمونه ای متشکل از 30 % شاگردان دختر و پسر دوره راهنمایی اغدام دادند به این نتیجه رسیدند که نتایج 34% تا 47% شاگردان، یک انحراف معیا ر کمتر از میانگین و تعداد پسران واجد نارسایی 5/1 برابر دختران بوده است . (دارستان 1379 ص231 و 227).
اختلالات یادگیری :
ویژگی اختلالات یادگیری : در ویژگی هایی که از نظر می گذرد این نکته حائز اهمیت است که تفاوتهای فردی ، ثبات و دوام رفتارهای مشخص کننده و مزایای توصیف های رفتاری ر باید در نظر داشت.
1) عامل اختلاف : عامل اختلاف که دراصل بوسیله بیتاسن 1964 رایج شد یکی از اجزای کلیدی در معیارهای تشخیصی است و در بیشتر تعریفها وجود دارد. یک اختلاف وقتی وجود دارد که توانایی تخمین زده شده و عملکرد تحصیلی دانش آموز با هم تفاوت فاحشی داشته باشد. اختلاف که عامل پا یه ای برای اندیشه سم آموزی است ممکن است در یک مهارت و یا در همه حیطه های مهارتی باشد.
2) دشواری یادگیری تحصیلی : دشواری های تحصیلی پذیرفته ترین ویژگی های افراد دارای اختلالات هستند . از جمله ویژگی های ذکر شده می توان به مهارت های خواندن پایه ، درک مطلب خواندنی ، بیان نوشتاری ، محاسبات ریاضی و استدلال ریاضی اشاره کرد .
3) اختلالات زبانی : مشکلات زبانی مانند دشواری های خواندن و ریاضی و نوشتن برحسب جز و اختلاف تعبیر و تفسیر شوند بویژه مهارت های ناقص در بیان شفاهی و درک مطلب شنیداری از آنجایی که مهارت های زبانی و عملکرد تحصیلی رابطه نزدیک یبا هم دارند گاهی اوقات دشوار است که تعیین کنیم کدام اختلال مقدم بوده است و یعنی اول اختلال نوشتن بوده است یا امتلال زبان.
4) اختلالات ادراکی: اختلالات ادراکی و ناتوانی در تشخیص ، تمییز دادن ، تعبیر و تفسیر حس ، بویژه اختلالات دیداری و شنیداری ، به طور سنتی توجه فراوان چندین صاحب نظر در حوزه اختلالات یادگیری را به خود جلب کرده است. برخی از اصطلاحات رایج درای حوزه عبارتند از: دریافت دیداری، تمییز دیداری ، حافظه دیداری، تمییز شنیداری، حافظه شنیداری، و یکپارچه سازی بین حواس .
5) نارسائیهای فراشناختی : پیشینه تحقیقات فزاینده ای در علل شکل گرفتن است که نشان می دهد برخی از دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری دچار نارساییهای فراشناختی هستند .
الف) آگاه بودن از مهارتها ، راهبرها و منابع مورد نیاز برای انجام اثر بخش یک تکلیف
ب) توانایی استفاده از مکانیسم های خود گردانی را از قبیل حرکتهای برنامه ریزی
ارزشیابی اثر بخش فعالیت های در حال جریان ، رسیدگی کردن به بازده کوششه او رفع کردن مشکلات برای تعیین تکمیل موفقیت آمیز یک تکلیف.
6) مشکلات اجتماعی ـ هیجانی (عاطفی):بسیاری از دانش آموزان دارای اختلال یادگیری به علت ماکامی از دشواری های یادگیری خود، اعمالی از هم گسیخته دارند و در آنها نوعی احساس خود ارزشمند؟؟؟؟؟؟؟؟ ایجاد می شود . رابابورت(1975) اشاره می کند که رشد هیجانی این دانش آموزان به شکلی متفاوت با دانش آموزان بهنجار صورت می گیرد آنان به جای آموختن و کسب نگرشهایی درباره تکالیفی که می توانند انجام دهند اغلب به آموختن آنچه که نمی توانند انجام دهند توجه می کنند . این فقدان حرمت نفس مثبت اغلب منجر به خوپندار و عزت نفس ضعیفی در انها می شود . لیخت1984 گزارش می دهد که به علت شکستهای متوالی ، کودکان دارای اختلالات یادگیری اغلب باورهای مربوط به پیشرفت ناسازگارانه پیدا می کنند که به نوبه خود مشکلاتی ایجاد می کنند که فراتراز اختلالات اصلی است .
7) مشکلات حافظه ای: مالاهان و کافمن(1988) اشاره می کنند که دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری معمولاً در به خاطر سپردن محرکهای شنیداری و دیداری مشکل دارند. مقیاس های حافظه می توانند دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری را از کندآموزان و دانش آموزان متوسط تفکیک کند . دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری نارساییهای بارزی در حافظه غعال و کوتاه مدت ، نشان می دهند معلمان غالباً گزارش می دهند که دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری هجی کردن کلمات ، اصول ریاضی و دستورالعمل ها را فراموش می کنند.
8)اختلالات حرکتی : دانش آموزان دارای مشکلات حرکتی با گام هایی ناشیانه و بی مهارت راه می روند. یا در پرتاب کردن و گرفتن یک توپ جست و خیز کردن یاجفتی پریدن دشواری دارند. برخی دیگر در حرکات فلزی مثل پریدن با قیچی ، بستن دکمه لباس یا بالا کشیدن زیپ مشکل دارند .
9) مشکلات توجه و بیش فعالی : برای موفق شدن در تکالیف مدرسه دانش آموزان باید فکر مربوط به تکالیف کلاسی را تشخیص داده و حفظ کند و همین طور بتواند توجه خود را از یک تکلیف به تکالیف تازه برگرداند. دانش آموزان دارای مشکلات توجه نمی توانند محرکهای بیرونی را از حیطه توجه خود دور کنند . در نتیجه توجه آنها به محرکهای نامربوط جلب می شود. ممکن است دامنه توجه آنها کوتاه باشد و حواسپرتی حساسیت بیش از حد از خود نشان دهند.(کریمی 1380 ص32 و 26)
ویژگی های مبتلایان به ناتوانی یادگیری:
1) اختلال در صحبت کردن و برقرار کردن ارتباط
2) مشکلات تحصیلی
3) اختلالات فرآیند تفکر
4) عیوب شکل گیری مفاهیم
5) اجرای تست به گونه ای ناهموار و یا غیر قابل ارزیابی
6) تخریب ادراک
7) فقدان مقیاس طبیعی نورولوژیکال
8) اختلال در عملکرد حرکتی
9) ویژگی های متنوع فیزیکی : ترشحات از دهان، بی اختیاری، کندی در آداب توالت و نظایر آن
10) ویژگی های هیجانی: قوه محرکه آنی، ناسازگاری ، حرکات انفجاری، مقاومت کم برای حصول به نتیجه و نظایر آن .
11) ویژگی های خوابیدن: الگوی بی قاعده خوابیدن، خواب غیر طبیعی سبک یا ؟؟؟؟ ، چرخیدن یا اتلان دادن سر و نظایر آن.
12) توانایی برقراری ارتباط ، بی قاعده است.
13) رشد جسمانی ناهمگون
14) بی نظمی در روابط اجتماعی
15) تنوع و بی نظمی در شخصیت
16) اختلالات تمرکز و توجه (سیف 1375 ص16).
نظریه غلبه طرفی مغز:
مغز انسان از دو نیمکره راست و چپ تشکیل شده است که این دو نیمکره توسط جسم پینه ای بهم وصل شده اند. وجود این جسم پینه ای سبب می شود که دو نیمکره از فعالیتهای یکدیگر آگاه باشد. (مانت کسل 1962) . در مغز انسان سازمان فعالیت ها برای رفتارهای مختلف متفاوت است. بعضی از کارها مثل دیدن و شنیدن توسط هر دوقسمت مغز کنترل می شود، در حالیکه در برخی دیگر از مهارت ها روال، بدین گونه نیست و معمولاً بیشتر مهارتها توسط یک نیمکره مغز کنترل کی شود. برای مثال بیشتر افراد در اکثر جوامع دنیا با دست راست می نویسند و نیم کره چپ آنان در تکلم و یادگیری کلامی غلبه دارد. در حدود 93% جمعیت بزرگسالان راست دست اند و تقریباً در 96% ا زآنها نیمکره چپ دارای غلبه طرفی برای تکلم و مهارت های کلاس است. مدتها غلبه طرفی یک نیمکره مغز بر نیمکره دیگر برای مطالعه درباره رشد زبان و تحصیل دانش بسیار مهمی و اساسی جلوه می شود. برای مثال کاراورتون(1937) براساس این عقیده بود که یک طرف مغز باید بر طرف دیگر غلبه کند، و فرض او بر این که نارساییها در تکلم ، نوشتن و خواندن و غیره در اثر عدم غلبه طرفی نیز اسجاد می شود. تحقیقات (گزافیگاو دیگران 1965) نشان داده است که نیم کره چپ مغز فرآیندهای زبان و یادگیری و تفکر انتزاعی را کنترل می کند. در حالیکه نیم کره راست مغز بیشتر جنبه کلی دارد. و نشانه ها و علامتهایی را که از طریق بینایی به ما می رسند تعبیر و تفسیر می کند. (سیف تراقی نادری 1364 ص13 و 16) .
کمیل ( 1970) اظهاری دارد که شماری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری برای رشد عضله ای ظریف دست و انگشتان و فاقد تجربه ، کارکردن، چرخاندن، گرفتن در دست فشردن ، یا فشارآوردن بر اجسام هستند . (؟؟؟؟؟ به نقل از منشی طوسی 1373 ص 245).
نظریه کوتاهی دامنه توجه : طرفداران این نظریه معتقدند که کودکان با نارساییهای ویژه یادگیری دچار اشکال در تمرکز توجه و دقت اند. از سال 1950 به بعد تحقیقات بسیاری در این مورد انجام شده و سبب گشته است که متخصصان در رشته روان شناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی این نظریه را جدیتر مورد برسی قرار دهند . راس(1976) در کتاب جدیدش می نویسد : به نظر می رسد که یک نقص ذهنی وجود دارد که بیشتر کودکانی که دچار نارساییهای ویژه یادگیری هستند با آن مواجه اند و آن عدم توانایی در تمرکز دقت و توجه بر مطلب مورد بحث است. راس چنین نتیجه می گیرد که کودکانی که دارای نارساییهای ویژه یادگیری هستند فرآیند رشد آنها در کسب دقت و توجه طبیعی ، دچار تأخیر یا وقفه شده است. سنف کوشش کرده است نظریات برادنبت را در زمینه نارساییهای ویژه یادگیری به کار برد. سنف الگویی قابل استفاده برای آموزش کودکان استثنایی پیشنهاد کرده است . او توجه را به یک پرده تلویزیون تشبیه می کند که چطور فعالیت ؟؟؟؟؟؟ بر آن نشان داده می شود. این چهار فعالیت عبارتند از: 1) تجزیه و تحلیل مطالب حسی . 2) پاسخ ها و بازخوردی که از سیستم حرکتی به ما می رسد. 3) احساساتی که از طرف حس هایی غیر از حواس پنجگانه به ما می رسد. 4) تفکر.
سنف ابراز می داردکه این چهار محرک همیشه وجود دارند و در کارند . اما بعضی از آنها که روی پرده افتاده اند ضبط نمی شوند. در حالیکه برخی دیگر ضبط می گردند . این بدان معنی است که ما یکسری از محرکها را انتخاب می کنیم و به آنها معنی می بخشیم و سوی دیگر را نادیده می گیریم.
نظریه فرابری آگاهیها : در این نظریه بشر به عنوان یک نمونه بردار از آگاهیها و محرکهای پیرامونش معرفی می گردد. البته نمونه برداری که فقط می تواند نمونه هایی ا زاین محرکها و آگاهیها را تجربه کند. بشر می تواند عقاید خود را به صورت فرمولهایی از اجزاء آن نمونه در آورد. مفاهیم و انتظارات خود را بر اساس تجربه خود بسازد و سپس این مفاهیم را در جلسات مختلف بیازماید و در صورت لزوم آنها را دوباره سازی کند. (؟؟؟؟؟؟؟ - دیگوری1972) هدف آنان از ارزشیابی ، تعیین چگونگی درک و فهم علائم شنوایی و بینایی توسط کودک است. نیز منظور آنان از برنامه های آموزشی و ترمیمی آن است که با به کار گیری آنها نارساییهای حسی و ادراک کودک را بهبود بخشند و تقویت کنند. زیر بنای این کوشش این است که طرفداران این نظریه عقیده دارند کودکان با نارساییهای ویژه یادگیری دچار دشواریهایی در خصوص دریافت ، ضبط و بازگرداندن آگاهیهای داده شده در مجرای یادگیری خاصی هستند. رفتار مورد نظریه فرابری آگاهیها شامل همه چیز می شود توجه ، ادراک، نام گذاری ادراک، ضبط ادراک، روابط و آمیختگی آگاهیهایی که توسط حواس مختلف درک می شود به تمامی تحت یک عنوان کلی به نام فرابری آگاهیها می آیند . در حقیقت تمام فعالیتهای ذهنی از فعالیتهای حسی گرفته تا یادگیری زبان را شامل می شوند. (براین وبراین1975) . در نظریه فرابری آگاهیها فرضهای معینی در نظر گرفته می شود. اولین فرض آن است که در کسب مهارتها ، توالی رشد وجود دارد. بدین معنی که کودکان ابتدا از طریق یک حس (بینایی با شنوایی) یاد می گیرند . و سپس قادر خواهند شد که آگاهیها و محرکهای داده شده را از طریق پیوند دو حس دریافت دارند و به آن معنی بخشند . در عین فرض عبارت است از اینکه کودکانی که دارای نارساییهای یاد گیری هستند . در تجزیه و تحلیل آگاهیها و محرکهای دریافت شده مشکل دارند . بنابراین ، هر چه شناسایی و آگاهی ما از اشکالات آنها در تجزیه اطلاعات مشخص تر و معین تر باشد کمک ما به این گونه کودکان مفیدتر خواهد بود . در این جا شناسایی و تشخیص اشکالات حافظه که موجب دشواریهای در به خاطر سپردن آگاهیها چه از طریق شنوایی (حافظه شنوایی) و چه از طریق بینایی( حافظه بینایی ) می شود از اهمیت خاص برخوردار است . سومین فرض این است که درمان و آموزش وقتی مؤثر است که اسکال موجود در فرابری آگاهیها مشخص و معین گردد.
نظریه تأخیر در رشد: طرفداران این نظریه معتقدند که کودکان با اختلالات یادگیری ، کند تر از همسالان خود آگاهیها و محرکهای محیط را جذب می کنند . بنابراین شبیه کودکان کوچکتر عمل می کنند . تعدادی از تحقیقات پراکنده نشان می دهند که این گونه کودکان از نظر کیفیت یادگیری با دیگر کودکان تفاوتی ندارند. بلکه از نظر کمیت متفاوت هستند یعنی آنان در فراگیری مطالب کندتر یا آهسته تر از کودکان بهنجار هستند . این نظریه توسط کریشلی( 1970)عنوان گردید. ولی تاکنون تحقیقات کنترل شده زیادی برای اثبات آن انجام نیافته است . تحقیقی که در سال 1978 در هشتمین کنفرانس بین المللی پیاژه در لس آنجلس توسط سیف نراقی و نادری ارائه گردید نشان می دهد که کودکان دچار اختلالات یادگیری از نظر سنی دیرتر از کودکان معمولی و عادی موفق به جواب دادن به آزمونهای ؟؟؟؟؟؟؟؟ پیاژه می شوند. در ضمن هرچه قدر آزمونها مشکلتر می شود این تفاوتها بیشتر آشکار می گردد. به نظر محققین یادشده این کودکان ممکن است دارای مهارتها و نواناییهای بهنجار باشند که احتمالاً ناقص نیستند ولی رشد کافی نکرده اند.
نظریه ضایعات خفیف مغز: در این جا این سئوال مطرح نیست که آیا کودکانی که دچار ضایعات مغزی هستند نارساییهای یادگیری نیز دارند یا نه ، بلکه سئوال این سئوال است که کودکانی که دچار اختلالات یادگیری هستند و هیچ گونه ضایعه مغزی مشخص شده ای در آنان وجود ندارند. آیا دچار ضایعات جزئی مغز، یا عدم رشد اعصاب هستند . در این زمینه نتایج تحقیقات برت نر و دیگران(1972) نشان داده است که کودکان با اختلالات یاد گیری در مقایسه با کودکان بهنجار دارای نشا نه های بیشتری از آسیب های عصبی هستند . مطالعه پرونده های طبی مختلف و گزارش های مادران که توسط آون و دیگران(1974)انجام شده است ، نشان می دهد که مادران کودکان با نارساییهای یادگیری بیشتر از مادران کودکان طبیعی در مورد فرزندانشان مشکلات طبی داشته اند. همچنین نوزادان آنان از نوزادان عادی بیشتر ناآرامند و دچار دردهای مزمن زیادتری هستند و نیز این کودکان از نظر یادگیری زبان دچار اشکال اند و رفتارهای تصاحبی و خشن یبشتری از خود نشان می دهند. با اینکه نظریه های مختلف که تاریخ مطالعات و تحقیقات درباره نارساییهای یادگیری را تشکیل می دهند و هر کدام توضیحات و علل گوناگونی را مطرح می سازد بسییار با ارزش اند، در اکثر آنها سعی شده است نشان دهند که این پدیده در اثر یک عامل بوجود می آید. او اضافه می کند که هر کدام از این نظریه تا کوشش شده است که علت مشکلات متعددی مانند: بیقراری، ناتوانی در یادگیریهای کلامی، ناتوانیهای ادراکی و یا تاخیر در رشد ذهنی را با یک نظیر سه توجیه کنند. او پیشنهاد می کند که چون یادگیری فرآیند پیچیده ای است و عوامل مختلف ممکن است به آن آسیب زند. بهتر است به جای نظریه های یک عاملی که سعی شده است توسط آنها تمام انواع نارساییهای یادگیری را توضیح دهند. این گونه کودکان را به پنج گروه متفاوت تقسیم کنیم تا نظریه های مختلف هر کدام یک گروه از این کودکان را شامل شود. همان گونه اشاره رفت این نظر قابل توجه است زیرا اولاً کم توجهی گذشتگان را گوشزد می کند ، ثانیاً راه طولانی آینده را در این نشان می دهد.
ادراک شنودی : هر چند که بیشترین تأکید در ایجاد مهارتهای آمادگی روی ادراک بینایی است با این حال باید ب هادراک شنودی و نقش قاطع آن در یادگیری کاملاً آگاه باشیم . برای طراحی راهبردهای آموزشی در جهت پرورش مهارتهای ادراک شنودی ، دانستن خود مهارتهایی که در ساختمان این ادراک به کار رفته برای تشکیل مراحل بعدی این خود مهارتهای ضروری است . ؟؟؟؟؟؟ (1968) هشت مقوله مهارتهای ادراک شنودی را از هم تفکیک کرده است که عبارتند از : آگاهی شنودی، تمرکز شنودی ، نقش زمینه شنودی ، تمییز شنودی ، حافظه شنودی ، تقطیع شنودی، یگانه سازی و ترکیب شنودی و بالاخره باز خود شنودی . فلاور(1968) فرآیندهای شنوائی مشابهی را تشخیص داده است.حساسیت شنودی، دقت شنودی، تمییز شنودی ، حافظه شنودی، یگانه سازی شنودی ، یگانه سازی ، دیدسازی ، فلاور پیشنهاد کرد که این نوع سلسله مراتب خود مهارتهای ادراک شنودی مشکلات متعددی را پیوسته برای طراحی آزمونها و نیز روش های آموزشی به وجود می آورد. نخست این که هم در آزمون و هم در آموزش ، هر خرد ه مهارت شنوایی در عمل با سایر فرآیندهای یادگیری درگیر است. دومین مشکل این است که بعضی ا زکودکان که درعملکردهای تحصیلی موفق می شوند در پاسخ به آزمونهای معین شنوایی شکست می خورد. سوم این که با آزمون یک خرده مهارت شنوایی و ارتباط آن با بهبود وضع تحصیلی آشکارا ثابت نشده است . (فریار، زمستان 1379، ص 186).