فروشگاه بزرگ الماس

این فروشگاه اینترنتی آمادگی خود را جهت ارائه انواع فایل های الکترونیک، پروژه های مختلف دانشجویی و صنعتی، کتاب ها و جزوات و دانشگاهی اعلام کرده و در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است

فروشگاه بزرگ الماس

این فروشگاه اینترنتی آمادگی خود را جهت ارائه انواع فایل های الکترونیک، پروژه های مختلف دانشجویی و صنعتی، کتاب ها و جزوات و دانشگاهی اعلام کرده و در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است

مقایسه استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف و مادران کودکان بهنجار سنین ابتدائی

فرایند تربیت یک کودک باهوش و سالم برای والدین هم لذت بخش است و هم مشکلات و ناراحتیهای فراوانی همراه دارد این در حالی است که در مورد خانواده های کودکان عقب مانده ذهنی این فرایند بسی پیچیده تر، مشکل تر و فشارزاتر است
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 63 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 92
مقایسه استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف و مادران کودکان بهنجار سنین ابتدائی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه و بیان مساله:

فرایند تربیت یک کودک باهوش و سالم برای والدین هم لذت بخش است و هم مشکلات و ناراحتیهای فراوانی همراه دارد. این در حالی است که در مورد خانواده های کودکان عقب مانده ذهنی این فرایند بسی پیچیده تر، مشکل تر و فشارزاتر است.

قبول عقب ماندگی کودک، کندی رشد، نیاز به امکانات ویژه برای مراقبت از او، سرخوردگی آرزوها و امیدها و تعدیلی که والدین باید در انتظارات خود برای آینده کودک ایجاد کنند، تحمل صحبتهای دیگران، احساس خجالت و پنهان کردن موضوع، خدشه دارشدن رابطه کودک و والدین در اثر جدایی از افراد همسال، مشکلات که در ارتباط با خواهران و برادران او ایجاد می گردد، مشکلات آموزشی و گاهی وابستگی درازمدت عاطفی و اقتصادی کودک عقب مانده، مشکلاتی هستند که والدین در نگهداری و تربیت کودک عقب مانده با آنها کم و بیش مواجه اند و همگی موجب واردآمدن فشار و استرس روی والدین و خانواده شده و احتمالاً آرامش خانوادگی را بهم می زنند.

بعلاوه، خانواده، یک نظام اجتماعی است که اختلال در هریک از اعضا و اجزاء آن می تواند کل نظام خانواده را مختل کند و این نظام مختل شده موجب تشدید اختلالات مربوط به اعضا و پیدایش مشکلات جدی شود. و وجود کودک عقب مانده ذهنی و مشکلات گوناگون در مراقبت و تربیت او فشارهای زیادی بر والدین و خانواده بعنوان یک کل واحد وارد سازد. این فشارها به نوبه خود می توانند سلامت روانی والدین را به مخاطره انداخته و مآلاً موجب تشدید عقب ماندگی کودک شده و کودک را از داشتن یک محیط سالم برای رشد بهینه محروم سازند، و در واقع یک چرخه معیوب را ایجاد کنند. در این میان بنظر می رسد مادر بخاطر نقش ویژه اش در مراقبت و تربیت کودک، فشارهای بیشتر و حادتری را تجربه کند.

تا کنون نتایج بسیاری از تحقیقات حاکی از آن است که پدران و مادران این کودکان در نگهداری از فرزندان عقب مانده اشان با مشکلات عدیده ای مواجه هستند. برای مثال وایت (1971) می نویسد: «عقب ماندگی ذهنی، اغلب بعنوان یک مشکل خانوادگی در نظر گرفته می شود و بنظر می رسد که خانواده ها سعی دارند عضوی را که توانائی اش کمتر از حد نرمال است، محافظت و پنهان کنند... و به نظر می رسد که یک عضو بدون عملکرد، مشکلات شدیدی را برای خانواده ایجاد کند.»

او به مشکلات فیزیکی و مراقبت پزشکی مناسب از کودک عقب مانده ذهنی فشار شدیدی که این مشکلات روی خانواده دارد، نیز اشاره کرده است. محققین دیگر، از جمله جاستین، اکانرووارن به مشکلات والدین کودکان عقب مانده در زمینه های بهداشتی، رفتاری، نگهداری و ناتوانایی های فیزیکی ؛ و اسمیت و همکارانش به مشکلات والدین در زمینه چگونگی گذراندن اوقات فراغت و کمبود امکانات اشاره کرده اند. (البرزی و بشاش، 1372)

البرزی و بشاش (1372) می نویسند: مطالعات انجام شده در کشورمان حاکی از آن است که مشکلات هوشی، حرکتی، تکلمی، تحصیلی و رفتاری کودکان عقب مانده ذهنی از جمله مسائل عمده ای است که به والدین این کودکان با آنها مواجه هستند.

رابینسون نیز اظهار می کند: «معلولیتهای کودک، کندی رشد و مدیریت ویژه ای که برای مراقبت جسمی، آموزش و همراهی این کودکان لازم است، و سرخوردگی رویاهای بربادرفته؛ جملگی بر والدین فشارهائی وارد می کند که موجب برهم خوردن آرامش و تعادل خانواده می شود. همچنین مشکلات مالی، پیچیدگی روابط والدین- کودک و کناره گیری از گروه همسال و غیره به مسائل فوق اضافه می شود.» (ترجمه ماهر، 1370).

مطالعات اخیر، استرس فزاینده ای را که خانواده های دارای کودکان عقب مانده ذهنی تجربه می کند، نشان داده اند. (بکمن، 1983؛ فردریک 1981؛ هالروید و مک آرتور 1976؛ هافستاترز، به نقل از وایت، 1971). برای مثال بکمن (1983) تأثیر و ویژگیهای خاص کودک را برروی استرس این خانواده ها بررسی کرده و به پنج ویژگی اشاره می کند: میزان پیشرفت کودک، پاسخدهی اجتماعی، خلق و خو، الگوهای تکراری رفتار کودک، و وجود تقاضاهای مراقبت اضافی یا غیرمعمول، همه ویژگیها به استثناء با میزان پیشرفت، با استرس گزارش شده توسط والدین مرتبط بودند. انواع استرس گزارش شده شامل مشکلاتی از قبیل سلامتی یا خلق پائین، تقاضاهای زیاد زمانی، نگرش منفی نسبت به کودک، مراقبت اضافی، فقدان حمایت اجتماعی، تعهد مفرط، بدبینی، و مشکلات خانوادگی شامل فقدان انسجام خانواده، محدودیت فعالیتهای خانواده و مسائل مالی بود.

مطالعات دیگر، نیز نشان داده اند که خانواده های کودک عقب مانده نسبت به خانواده های کودکان عادی از سطوح استرس بیشتری برخوردارند. (برای مثال دیسون 1991؛ انستی و اسپنس 1986). وایت (1971) همچنین اشاره کرده مادر بعنوان یک والد، تجارب فردی حادتری را به دلیل نقشش دربارداری و تولد کودک دارد. مادرممکن است از طریق انکار به احساسات آشفته اش راجع به واقعیت غم انگیز عقب ماندگی بپردازد. او ممکن است با فشار گناه نامعقول ناشی از نگرانی و اضطراب زیاد، و نگرش بیش مراقبتی، که واقعاً مانع رشد کودک می شود، مقابله کند. وقتی که مادر، احساسات اندوهگینش را با ایجاد یک حس گناه دفع کند، ارتباط و پیوستگی او با کودک عقب مانده افت می کند و ممکن است در ارتباط با سایر اعضاء خانواده شکست بخورد، چون احساس می کند که باید زندگی اش را صرف مراقبت از کودک عقب مانده کند. موضوع دیگر، شیوه های مقابله خانواده ها و مادران کودکان عقب مانده ذهنی با استرس است. هرچند تحقیقات کمی در مورد چگونگی مقابله والدین این کودکان با فشارهای روانی ناشی از داشتن یک کودک عقب مانده انجام گرفته است، برخی از آنها به مهارتهای مقابله ای متفاوتی اشاره کرده اند. نتایج یک مطالعه روی والدینی که فرزندانشان در برنامه پیش دبستانی قرارداشتند، نشان داد که بعضی از والدین، خصوصاً آنها که جوانتر بودند و تحصیلات کمتری داشتند از مذهب بعنوان وسیله مقابله بهره می گرفتند. نتایج این بررسی همچنین نشان داد عقیده به این که کسی یا نیروئی کنترل امور را در دست دارد می تواند در تحمل فشار روانی ناشی از داشتن کودک عقب مانده مفید باشد (فردریک و همکاران؛ نقل از ساراسون و ساراسون؛ ترجمه نجاریان و همکاران، 1373).

فولکمن، اسکافرولا زاروس پنج نوع از منابع مقابله را مطرح کرده اند که فرض می کنند اثرات استرس را می توانند میانجیگری کنند (پاتون، پاین، و بیرن اسمیت 1986). کرنیک، فردریک و گرینبرگ (1983) اشاره می کنند که این منابع ممکن است به مقابله خانواده با استرس ناشی از سازگارشدن با یک عضو عقب مانده کمک کند. این منابع شامل:

1- سلامتی فیزیکی و روانی اعضای خانواده

2- مهارتهای حل مسئله

3- شبکه های روابط حمایت کننده اجتماعی

4- منابع مفید (مثل درآمد و طبقه اجتماعی)

5- باورهای شخصیتی فرد هستند.

چنانچه اشاره شد نتایج تحقیقات متعدد، حاکی از آن است که مشکلات ناشی از داشتن یک کودک عقب مانده ذهنی و مراقبت از او، فشارهای روحی و روانی زیادی را برای والدین به همراه دارد و موجب واکنشهای مقابله ای متفاوتی می شود. همچنین، نتایج برخی از مطالعات و تحقیقات (برای مثال مارتین، 1975؛ تو و همکاران، 1977) نشان داده اند که شدت عقب ماندگی کودک هیچ تاثیری بر استرسی که والدین تجربه می کنند، ندارد بنابراین به نظر می رسد مراقبت، اداره و تربیت کودکان عقب مانده ذهنی خفیف (آموزش پذیر) نیز به واسطه سرخوردگی امیدها و آرزوهای والدین، نیازهای ویژه کودک، ترس و نگرانی خانواده نسبت به آینده تحصیلی ، شغلی و زناشویی این کودکان برای والدین و مخصوصاً مادر که در فرهنگ ما نقش ویژه ای در نگهداری و تربیت فرزندان دارد، استرسها و فشارهای روانی زیادی به دنبال داشته باشد و مهارتهای مقابله ای خاصی را ایجاد کند. بدین ترتیب با توجه به این که اکثریت کودکان عقب مانده ذهنی را عقب مانده های خفیف تشکیل می دهند ـ کودکانی که از لحاظ ظاهری تفاوتی با کودکان عادی ندارند و حتی در سازگاری شکل چندانی ندارند و فقط برای چند ساعت و در مدرسه و یادگیری مشکل دارند ـ و اغلب پژوهشها یا برروی والدین کودکان عقب مانده ذهنی متوسط و شدیدبوده و یا شدت عقب ماندگی مطمح نظر نبوده است، و نیز با عنایت به مسائل فرهنگی در تعمیم یافته های تحقیقات و منابع تحقیقی کم پیرامون استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف، هدف از پژوهش حاضر، مقایسه استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار (غیر عقب مانده) سنین دبستان است. آیا بین استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف و مادران کودکان بهنجار تفاوت معناداری وجود دارد؟

اهمیت تحقیق :

در سالهای اخیر به چهار جنبه از محیط زندگی کودک توجه بیشتری شده است که عبارتند از: شرایط محروم ساز پرمایه سازی، تحریک کلامی و تعامل والدین کودک. بنظر می رسد که هریک از این جنبه ها در رشد و تحول هوشی فرد اثرات معنی دار و مهمی داشته باشد. محیط خانواده یا بعبارت بهتر تاثیر متعامل والدین کودک چنان تاثیر پر قدرتی بر کودک دارد که در برابر آن تمام تاثیرات محیطی دیگر ناچیز بنظر می رسد. برای مثال، ورنر، بیرمن و فرنچ دریافتند که با گذشت زمان، رابطه بین فشار قبل از تولد و شایستگی کودک کاهش می یابد. اما تاثیرات خانواده بطور تصاعدی بارز می شود (رابینسون و رابینسون؛ ترجمه ماهر، 1370)

از آنجا که خانواده هایی که از کودکان عقب مانده اشان در خانه مراقبت می کنند با مسائل متنوعی از قبیل زمان مورد نیاز برای سرپرستی آنها ، مشکلات مالی، محدودیت برای فعالیت و خستگی مادر مواجه هستند (هولت؛ نقل از رابینسون و رابینسون؛ ترجمه ماهر؛ 1370).

این مشکلات می تواند استرسها و فشارهائی را برای مادران که مسئولیت عمده ای را در خانواده برعهده دارد و وقت بیشتری را با کودک می گذراند به همراه داشته باشد و این فشارهای روحی نیز به نوبه خود می توانند تعاملات مادر- کودک را خدشه دار ساخته و کودک عقب مانده را از داشتن یک محیط سالم محروم نموده، موجبات تشدید اختلال او را فراهم آورند. حتی ممکن است آرامش و تعادل خانوادگی را بهم زده و عامل بسیاری از اختلالات عاطفی والدین و سازگاری ضعیف تر سایر کودکان غیرعقب مانده خانواده شوند.

بنابراین با توجه به مسائل فوق می توان گفت اهمیت و ضرورت تحقیق حاضر بطور کلی در پیشگیری از تشدید اختلال کودکان عقب مانده ذهنی خفیف و کمک به بهداشت روانی خانواده های این کودکان است.

در راستای این موضوع، ابتدا لازم است به بررسی و مقایسه میزان استرس و شیوه های مقابله مادران کودکان عقب مانده ذهنی پرداخت، و سپس با آموزش مهارتهای مقابله ای مفید و مهارتهای لازم جهت مراقبت و اداره این کودکان، و انجام مشاوره های لازم روانشناختی و تربیتی و اقدامات درمانی مناسب، مادران را در سازگاری با کودکانشان و در فراهم نمودن محیطی مناسب و موثر برای رشد و پیشرفت آنها راهنمائی و یاری کرده و از تشدید اختلال کودک، اختلالات عاطفی مادر و سایر اعضای خانواده پیشگیری به عمل آید.

اهداف تحقیق:

با توجه به اهمیت موضوع، اهدافی که در این پژوهش دنبال شد، عبارت بودند از:

- مقایسه استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار.

- مقایسه شیوه های مقابله مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار.

- مقایسه استرس مادران دختران عقب مانده ذهنی خفیف و مادران پسران عقب مانده ذهنی.

- مقایسه شیوه های مقابله مادران دختران عقب مانده ذهنی خفیف با مادران پسران عقب مانده ذهنی.

سؤالات تحقیق:

همانطور که قبلاً اشاره شد با توجه به این که اکثر کودکان عقب مانده ذهنی ، عقب مانده های خفیف هستند و منابع تحقیقی معدود پیرامون استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف در کشورمان و با توجه به مسائل فرهنگی در تصمیم یافته های تحقیقات سوالهای این پژوهش به قرار زیر بودند:

1- آیا بین استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار سنین دبستانی تفاوت وجود دارد؟

2- آیا بین شیوه مقابله متمرکز بر عاطفه مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار سنین دبستان تفاوت وجود دارد؟

3- آیا بین استرس مادران دختران عقب مانده ذهنی خفیف با مادران پسران عقب مانده ذهنی خفیف تفاوت وجود دارد؟

4- آیا بین شیوه های مقابله مادران دختران عقب مانده با مادران پسران عقب مانده تفاوت وجود دارد؟

فرضیه های تحقیق:

1-استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی بیشتر از مادران کودکان بهنجار است.

2-مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف در مقایسه با مادران کودکان بهنجار بیشتر از شیوه مقابله متمرکز بر عاطفه استفاده می کنند.

3-بین استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار سنین دبستان تفاوت وجود دارد.

4-بین شیوه مقابله متمرکز بر عاطفه مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار سنین دبستان تفاوت وجود دارد.

5-بین استرس مادران دختران عقب مانده ذهنی خفیف با مادران پسران عقب مانده ذهنی خفیف تفاوت وجود دارد.

6-بین شیوه های مقابله مادران عقب مانده با مادران پسران عقب مانده تفاوت وجود دارد.

تعاریف واژه ها:

استرس[1]:

کاربرد واژه استرس سابقه طولانی دارد. این واژه که از ریشه لاتین Stringere-strictus گرفته شده، به معنی سخت کشیدن، یا بستن است و می توان آن را در نوشته های تا سده چهارده به معنی مشقت و سختی یا فلاکت پیدا کرد. (لوم سدن؛ نقل از نصر اصفهانی، 1376).

بنظر می رسد این واژه اهمیت تکنیکی خود را در قرن هفدهم در کارهای پزشک و زیست شناس سرشناس «روبرت هوک» بدست آورده است. تحت تاثیر تحلیل هوک بتدریج این واژه در علوم فیزیولوژی و روانشناسی نیز کاربرد یافت (لازاروس، نقل از نصر اصفهانی، 1376). ذوالفقاری (1376) اشاره می کند، واژه استرس به معنای نیرو، فشار و اجبار، واژه ای است انگلیسی و در زبانهای مختلف با همین لفظ بکار برده می شود. در حقیقت تحول اساسی در مفهوم استرس و نقش تعیین کننده آن در بیماریها مدیون پژوهشهای هانس سلیه است. سلیه، میان استرس و عامل بوجودآورنده آن تفاوت قائل شد، و سندرم سازگاری عمومی را مطرح کرد.

مقابله[2]:

تعریفها و تقسیم بندیهای چندی نیز از مفهوم مقابله توسط نظریه پردازان ارائه شده است. از آن جمله، تعریفها و تقسیم بندیهای لازاروس، هامبورک و آدامز؛ فریدمن و همکارانش، پرلین و اسکولر می باشد (ذوالفقاری، 1376). همه این طبقه بندیها و توصیفها براین اساس است که واکنش به استرس در افراد مختلف، بسیار متفاوت است و همیشه این واکنشها به کاهش استرس و فشار منتهی نمی شوند. نکته دیگر، اینکه افراد در رویاروئی با استرس، فرایندی را طی می کنند که دارای مراحلی چند و متاثر از متغیرهای گوناگون است. برای نمونه، لازاروس معتقد است که در رویارویی با استرس، نخست فرد تهدیدی را نسبت به خود دریافت می کند.

در دومین مرحله، فرد توانائی خود را برای رویاروشدن با فشار روانی ارزیابی می کند. مطابق دیدگاه تعاملی مقابله لازاروس و لانیر مقابله می تواند بعنوان کوششهای رفتاری و شناختی منظور شود که جهت کاهش یا تسلط بر الزامات خارجی و داخلی بکارگرفته می شود (فالمن و همکاران؛ نقل از ذوالفقاری، 1376).

عقب ماندگی ذهنی[3]:

هانگرفورد از کودک عقب مانده ذهنی تصویر کلیشه ای که زمانی معمول بود ، و این قبیل افراد را به صورت اشخاص بی دست و پا و بی پناه معرفی می نمود، ارائه داده است. اما امروزه چنین چیزی بنا به دلایلی صادق نیست. زیرا اولاً اغلب کودکانی که بعنوان عقب مانده ذهنی طبقه بندی می شوند از نوع خفیف هستند که می توانند شبیه کودکی باشند که در همسایگی آنها زندگی می کند و دارای هوش متوسط است. ثانیاً این گمراه کننده است که ما کودکان عقب مانده راحتی کسانی که عقب ماندگیشان در سطح شدید است، بی دست و پا و ناتوان معرفی کنیم. به علت پیشرفتهائی که در نحوه روشهای آموزشی و شغلی حاصل شده است، تعداد زیادی از افراد عقب مانده در حال حاضر قادرند زندگی مستقلی را بگذرانند. همچنین تحقیقات بسیاری نشان داده اند که عقب ماندگی ذهنی بیش از آن که یک مسئله کیفی باشد، یک مسأله کمی است. در بسیاری از موارد، کودک عقب مانده، رفتاری همچون یک کودک عادی دارد. با این تفاوت که کودک عادی از سن زمانی کمتر و او از سن زمانی بیشتری برخوردار است. حتی تفاوتهائی که در کودکان عقب مانده ذهنی وجود دارد نباید مایه نومیدی والدین در سراسر عمر باشد. این افراد هم می توانند مایه افسردگی، عذاب، تنفر و ناکامی باشند و هم مورد عشق والدین قرارگیرند.

در یک زمان به گروهی از کودکان متعلق به گروههای اقلیت بودند و پایه درسی اشان در مدرسه پائین تر از دیگران بود، بطور اتوماتیک برچسب عقب مانده ذهنی زده می شد. این طرز عمل امروزه تغییر کرده و حالا سعی می شود که از برچسب زدن به این کودکان خودداری شود. تمام تغییرات مثبتی که در این زمینه وجود آمده، کلا به خاطر تغییراتی است که در تعاریف ارائه شده از مفهوم عقب ماندگی ارائه گردیده است (هالاهان و کافمن، ترجمه مجتبی جوادیان، 1371).


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

خانواده و نقش آن در ابراز محبت و مهرورزی

بدون شک ابراز مهر و محبت به شیوه های مختلف صورت می گیرد و فقط یک موضوع عاطفی و روانی نبوده و به تمام جنبه ها و زوایای زندگی یک فرد مربوط می شود بنابراین ابراز محبت می تواند به شکل های مختلفی بروز نماید که مشخص ترین آن تاثیر روانی و عاطفی است، اما درصد بسیار زیادی از ابراز محبت می تواند به صورت جنبه های مادی باشد باید توجه داشت که ابراز محبت باید د
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 52 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 50
خانواده و نقش آن در ابراز محبت و مهرورزی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

پیشگفتار 1

1- اهداف 2

2- پیشینه ی تحقیق 4

3- روش تحقیق 6

3- ارتباط بین ساختار خانواده بر ابراز محبت و پیامدهای رفتاری جوانان و نوجوانان 7

3-1 وضعیت اقتصادی: 8

3-2 اجتماعی سازی: 9

3-3 استرس 10

3-4 رفاه روانشناختی مادری: 11

4- مقایسه ی میزان مهرورزی در بین خانواده های دارای فرزند خوانده، دو والدی تنی، مادر تنها، پدر خوانده و مادر خوانده 12

4-1 بد نام سازی به عنوان یک فاکتور کلیدی: 14

4-2 اجتماعی سازی توسط دو والد به صورت بهینه: 15

4-3 تحقیق طلاق و والدین ناتنی: تقدم روابط تنی: 16

4-4 تاثیر فرایند های خانواده: 17

4-5 اهمت ساختار خانواده در پیش بینی رفاه روانی، مهرورزی و کیفیت روابط اعضای خانواده: 18

5- مهرورزی در سیره امام موسی کاظم(ع) 21

6- موانع مهرورزی 34

7-نتیجه گیری 35

منابع 39

چکیده

بدون شک ابراز مهر و محبت به شیوه های مختلف صورت می گیرد و فقط یک موضوع عاطفی و روانی نبوده و به تمام جنبه ها و زوایای زندگی یک فرد مربوط می شود. بنابراین ابراز محبت می تواند به شکل های مختلفی بروز نماید که مشخص ترین آن تاثیر روانی و عاطفی است، اما درصد بسیار زیادی از ابراز محبت می تواند به صورت جنبه های مادی باشد. باید توجه داشت که ابراز محبت باید در تمام جنبه های آن مورد توجه قرار بگیرد، چه مادی و چه معنوی. این تحقیق علاوه بر جنبه های مادی و معنوی ابراز محبت که معمولاً به صورت آگاهانه در خانواده ها بروز می کند مواردی را که به صورت غیر آشکار می تواند بر ابراز محبت در خانواده تاثیر داشته باشد مورد بررسی قرار می دهد. به عنوان مثال نقش ساختار خانواده در میزان ابراز محبت و یا تاثیر خانواده های مشکل دار در میزان ابراز محبت و بالعکس (یعنی تاثیر محبت و مهرورزی بر روی ساختار خانواده و بهبود روابط) مورد بررسی قرار گرفته است.

والدین بر فرزندان خود به روشهای گوناگون اثر می گذارند، مکانیسم های مختلفی که ممکن است اثرات ساختار خانواده بر پیامد های رفتاری فرزندان را نشان دهد، بیشمار است. با این وجود چهار مکانیسم اولیه که در منابع مختلف درباره ی آنها بحث شده است عبارتند از: وضعیت اقتصادی، اجتماعی سازی والدین، استرس کودکی و رفاه روانشناختی مادری.

چهار دیدگاه تئوریک باعث فرضیه هایی درباره اینکه آیا ساختارهای خانوادگی از یکدیگر متفاوتند و اگر هستند چگونه، شده است. یک دیدگاه این است که بدنامی فاکتور کلیدی است که منجر به پیامد های توصعه ای ضعیف می شود.

خانواده های فرزند خوانده رفاه کمتر و کیفیت روابط ضعیف تری نسبت به خانواده های واقعی نشان می دهند. مادر خوانده ها بیان می کنند که بچه های آنها بیشترین مشکلات برون سازی را دارند.

دومین دیدگاه این است که اجتماعی سازی توسط دو والد بهینه است. اگر این مسئله درست باشد، باید انتظار داشت که خانواده های تک والدی بدتر از سایر چهار نوع دیگر باشند. مشخص شده که مادران تنها رفاه کمتری نسبت به مادران متاهل داشتند. آنها در روش های سازگار از سایر خانواده ها متفاوت نبودند و بچه ها در خانواده های مادر تنها هیچ تفاوتی در رفاه یا سایر روابط در مقایسه با سایر خانواده ها گزارش نداده اند.

سومین دیدگاه بر تقدم روابط تنی با دو والد تاکید دارد. بر اساس این دیدگاه می توان انتظار داشت که خانواده های تک والدی ، والد ناتنی و فرزند خوانده در مقایسه با خانواده هایی که دو والد متاهل که با فرزندان تنی خود زندگی می کنند، ناقص هستند. یافته های تحقیقی حمایت محدودی برای این دیدگاه ایجاد می کند.

دیدگاه چهارم اهمیت فرایند های خانواده در همه ساختار های خانواده را بیان می کند و بیان می کند که ساختار خانواده در پیش بینی رفاه و کیفیت روابط و میزان مهرورزی و کیفیت روابط نسبتاً غیر مهم است.

پیشگفتار

مهر و محبت یکی از برترین و باارزش ترین گوهرهای وجودی انسان بوده و مهروزی اساس شکل گیری و انسجام جوامع انسانی را تشکیل می دهد. در سایه ی مهر و محبت انسان ها روابط سالم با یک دیگر برقرار کرده و امکان پیشرفت جامعه ی خود را فراهم می آورند. بدون شک وجود مهر و محبت در یک جامعه اطمینان و اعتماد افراد به یک دیگر را افزایش داده و با کاهش تنشها و مشکلات ناشی از آن، تمام توان انسان صرف نیکوکاری و پرداختن به همنوعان خواهد شد.

وجود مهر و محبت و مهرورزی در یک خانواده از مهمترین ویژگی های یک خانواده ی موفق و سالم می باشد. برقراری روابط محبت آمیز بین والدین و همچنین بین والدین و فرزندان و بین فرزندان با یکدیگر می تواند اطمیانی برای پیشرفت کودکان باشد. چرا که کودکان در سایه ی مهر و محبت می توانند جدای از استرس ها وتنشها و نگرانی ها به فعالیت پرداخته و استعداد های خود را شکوفه کنند. با توجه به اهم مهروزی و نقش خانواده در ابراز مهر و محبت ، این تحقیق به بررسی این موضوع پرداخته است.

1- اهداف

بدون شک خانواده، مهمترین و بینیادی ترین نقش را در شکل گیری افکار، عقاید، نگرش ها، رفتار، شخصیت و نحوه ی زندگی و عملکرد هر فرد دارد. اولین و مهمترین آموزشهایی که به هر یک از افراد بشر در طول تاریخ داده شده است در درون خانواده شکل گرفته. پدر و مادر به عنوان اولین آموزگاران بشریت، منش ها و اخلاق را به کودک آموخته اند و شخصیت او را تا حد زیادی شکل داده اند. افرادی که در کودکی از مهر و محبت خانواده برخوردار بوده اند، تحت حمایت خانواده توانسته اند به یک جهانبینی دقیق و صحیح دست یابند و مراحل پیشرفت را طی کرده، باعث ترقی جامعه ی خویش شوند.

مهر و محبت خانواده و تاثیر آن بر پیشرفت فردی و اجتماعی و همچنین تاثیر خانواده در گسترش مهرورزی و تمایل افراد برای ابراز محبت، موضوعی است که در این پژوهش مورد نظر بوده است.

بدون شک ابراز مهر و محبت به شیوه های مختلف صورت می گیرد و فقط یک موضوع عاطفی و روانی نبوده و به تمام جنبه ها و زوایای زندگی یک فرد مربوط می شود. بنابراین ابراز محبت می تواند به شکل های مختلفی بروز نماید که مشخص ترین آن تاثیر روانی و عاطفی است، اما درصد بسیار زیادی از ابراز محبت می تواند به صورت جنبه های مادی باشد. باید توجه داشت که ابراز محبت باید در تمام جنبه های آن مورد توجه قرار بگیرد، چه مادی و چه معنوی. این تحقیق علاوه بر جنبه های مادی و معنوی ابراز محبت که معمولاً به صورت آگاهانه در خانواده ها بروز می کند مواردی را که به صورت غیر آشکار می تواند بر ابراز محبت در خانواده تاثیر داشته باشد مورد بررسی قرار می دهد. به عنوان مثال نقش ساختار خانواده در میزان ابراز محبت و یا تاثیر خانواده های مشکل دار در میزان ابراز محبت و بالعکس (یعنی تاثیر محبت و مهرورزی بر روی ساختار خانواده و بهبود روابط) مورد بررسی قرار گرفته است.

2- پیشینه ی تحقیق

ارتباط بین ساختار خانواده و پیامدهای اخلاقی و رفتاری وهمچنن نحوی تاثیر این ساختارها بر نوع زندگی آینده ی افراد جوان زیاد مورد سوال قرار نگرفته است (McLanahan & Sandefur, 1994; Wu, Cherlin, & Bumpass, 1997). برای بررسی میزان تاثیر عوامل مختلف روحی روانی و یا مادی خانواده بر روی فرزندان میتوان از مقایسه ی ساختارها ی مختلف خانواده گی و تاثیر این ساختار ها استفاده نمود. بررسی ها نشان داده که خانواده های تک والدی یعنی خانواده هایی که یکی از والدین (پدر یا مادر) با انها زندگی نمی کنند می تواند ارتباط زیادی با رفتار های مشکل دار جوانان داشته داشته باشد (Dornbusch et al., 1985; Steinberg, 1987). (البته باید توجه داشت که در زندگی بسیار پیچیده ی انسان عوامل و شرایط بسیار متنوعی دخالت دارند که می توانند این نتایج را دگرگون کنند اما در یک جامعه ی آماری می توان تا حدود زیادی احتمال تاثیر هر موضوع را بررسی کرد.) همچنین این نوع ساختار تک والدی خانوادگی ارتباطی تگاتنگ با مشکلاتی مانند استفاده جوانان از مواد مخدر، الکل و تنباکو (Covey & Tam 1990; Stern, Northman, & Van Slyck, 1984)، خود باوری پایین (Parish, 1991)، ترک مدرسه (Astone & McLanahan, 1991)، سن پایین در هنگام ترک خانه (Goldscheider& Goldscheider, 1993) و فعالیت جنسی زود هنگام (Tornton & Camburn, 1987; Wu. 1996) داشته است.

به این علت که والدین بر فرزندان خود به روشهای گوناگون اثر می گذارند، مکانیسم های تئوریک که ممکن است اثرات ساختار خانواده بر پیامد های رفتاری فرزندان را نشان دهد، بیشمار است. با این وجود چهار مکانیسم اولیه که در منابع مختلف درباره ی آنها بحث شده است عبارتند از: وضعیت اقتصادی، اجتماعی سازی والدین، استرس کودکی و رفاه روانشناختی مادری.

3- روش تحقیق

با توجه به گسترده بودن اطلاعات و تحقیقات انجام شده در جنبه های مختلف خانواده و اهمیتی که این موضوع در دنیای امروزی دارد، می توان از مقالات علمی جدید برای بهبود روابط خانواده و ارتقاء سطح کیفیت روابط خانواده گی استفاده کرد. وجود اطلاعات و مقالات بی شمار در زمینه ی خانواده باعث می شود، تفکیک یک موضوع خواص و بررسی دقیق آن احتیاج به جمع آوری تعداد بسیار زیادی از این گونه مقالات علمی داشته باشد. از این رو در این تحقیق از تعداد 28 منبع علمی جهت تکمیل اطلاعات استفاده شده است. این تحقیق به روش کتابخانه ای انجام شده است و از مجلات علمی مختلف استفاده شده است. این مقالات بیشتر از کتابخانه های دانشگاه تهران و تربیت مدرس و همچنین از سازمان ملی جوانان تهیه شده و بعد از مطالعه دقیق آنها موضوعاتی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم با مهرورزی ارتباط داشته است انتخاب شده. موضوعات دسته بندی شده و بعد از تکمیل آنها و بیان دیدگاه ها نتیجه گیری در مورد موضوع بیان شده است.


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

اشتغال بخش مهمی از هویت اجتماعی افراد

اشتغال بخش مهمی از هویت اجتماعی افراد را می سازد و از مباحث عمده محافل و جوامع در عصر کنونی است دارندگان مشاغل مختلف، ضمن انجام کار به طور روزمره با مشکلاتی از قبیل سختی کار، ازدحام ارباب رجوع، مسائل سازگاری با محیط کار، کارفرما، همکاران و استرس انجام امور محوله می باشند که در دراز مدت سبب بروز اختلالات روانی و جسمانی می شوند
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 97 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 65
اشتغال بخش مهمی از هویت اجتماعی افراد

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

« فهرست مطالب »

عنوان : صفحه :

فصل اول : مقدمه

مقدمه و بیان کلی موضوع

بیان مساله

سوالهای پژوهش

اهمیت مساله

فرضیه های پژوهش

تعریف اصطلاحات

تعریف نظری

تعریف عملیاتی

فصل دوم : ادبیات و پیشینه تحقیق

فرسودگی شغلی

2 . 1 ) استرس زاهای فردی

2 . 3 ) استرس زاهای گروهی

2 . 4 ) عوامل استرس زای سازمانی

منبع کنترل درونی در مقابل منبع کنترل بیرونی

توهم کنترل

پیامدهای اعتقاد به داشتن کنترل

تفاوت های فردی در درک کنترل

واکنش در برابر از دست دادن کنترل

نظریه عکس العمل

درماندگی آموخته شده

فصل سوم : روش

جامه آماری

نمونه و رش نمونه گیری

شیوه اجرا و روشهای آماری

ابزارهای سنجش

فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده ها

تجزیه تحلیل داده ها

آمار توصیفی

آمار استنباطی

سایر یافته ها

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری

بحث و نتیجه گیری

محدودیت های تحقیق

پیشنهادها

منابع الف ) منابع فارسی

منابع ب ) منابع انگلیسی

مقدمه و بیان کلی موضوع

اشتغال بخش مهمی از هویت اجتماعی افراد را می سازد و از مباحث عمده محافل و جوامع در عصر کنونی است. دارندگان مشاغل مختلف، ضمن انجام کار به طور روزمره با مشکلاتی از قبیل سختی کار، ازدحام ارباب رجوع، مسائل سازگاری با محیط کار، کارفرما، همکاران و استرس انجام امور محوله می باشند که در دراز مدت سبب بروز اختلالات روانی و جسمانی می شوند.

سَندرُم فرسودگی شغلی، مجموعه علائمی است که با تغییراتی در رفتار نظیر ضعف جسمانی، خستگی مزمن، کناره گیری از دوستان، بیزاری از شغل، بی خوابی، سردرد، ضعف عمومی نمایان می شود. (امانی، 1378) و به عنوان پدیده ای مطرح است که در روان شناسی و مشاوره و راهنمائی حائز اهمیت است.

عده ای از افراد اعتقاد دارند صفت های شخصیتی می تواند توجیه کننده فرسودگی شغلی باشد. آنان بر این تصور هستند که توقعات بالا در محیط شغلی موجبات بروز فشار روانی می شوند و در نهایت فرسودگی شغلی را در دارز مدت ایجاد می کند. در مقابل عده ای دیگر از افراد اعتقاد دارند عوامل بیرونی از قبیل درآمد پایین می تواند زمینه را برای فرسودگی شغلی فراهم سازد با این وجود، هنوز هم در شناسایی عوامل تعیین کننده فرسودگی شغلی با ابهامات گوناگونی سروکار داریم، زیرا به راحتی نمی توان عوامل مؤثر در بروز فرسودگی شغلی را تعیین کرد. (روحانی، 1368)

عده ای دیگر حمایهای سازمانی و سیتم مدیریتی را درنظر گرفته در حالی که برخی دیگر به فرصتهای ارتقاء شغلی و تاثیر آن در کاهش فرسودگی شغلی تاکید دارند.

نظریه پردازان رفتار گرایی نیز به تقویت مشروط اشاره دارند و پیامدهای رفتاری و موقعیتی را درنظر می گیرند. بنابراین، فرسودگی شغلی به عنوان پدیده ای ملاحظه می شود که هنوز ماهیت بنیادی آن مشخص نمی باشد.

در تحقیقات سیستماتیک و متعددی که توسط (هلان و کندال، 1980) ، در زمینه فرسودگی شغلی انجام شده است، دریافته اند که، بین نگرش های شناختی و عملکرد شغلی افراد رابطه وجود دارد. گرچه فشار شغلی ممکن است به طور همزمان، بر افراد یک سازمان وجود داشته باشد. اما ویژگی های شخصیتی، خاص و منحصر به فرد است که موجب می شود افراد، محیط خود را به گونه ای کاملاً متفاوت بررسی کنند. یکی از این ویژگی ها سبک اسنادی آنان است به طور کلی افراد در موقعیت هایی که روی آنها کنترل دارند واکنش مثبت تری نشان می دهند تا در موقعیت هایی که چنین کنترلی را دارا نیستند، مثلاً افرادی که احساس کنترل روی محیط کار خود دارند، شرایط کاری محیط را مناسب تر می دانند. حتی اگر چنان کنترلی در واقع وجود نداشته باشد. (هلان و کندال، 1987 )، این پژوهش نیز با عنایت به تحقیقات و پژوهشهای پیشین بر آن است تا بین منبع کنترل و فرسودگی شغلی ارتباطی بیابد.

بیان مساله

مفهوم فرسودگی شغلی برای اولین بار در زمینه علمی توسط (فرودن برگر، 1974) مطرح شد. از سی سال پیش تا حال این مفهوم گسترش یافته است و مقالات علمی زیادی در این رابطه نوشته شده است.

به طور کلی فرسودگی شغلی نوعی اختلال است، که به دلیل قرار گرفتن طولانی مدت شخص در معرض فشار روانی ایجاد می شود و نشانه های مرضی آن فرسودگی هیجانیف جسمی و نقص شناختی است. در ضمن عزت نفس فرد مبتلاء به این عارضه کم می شو، احساس ناسودمندی می کند. در شکل 1 – 1 خلاصه ای از اجزاء مهم نمودار فرسودگی شغلی آورده شده است.

فرسودگی شغلی عوارض گوناگونی دارد که به گونه مشترک می توان این عوارض را بتوان هیجانات منفی، تعارضات بین فردی، احساس بی ارزشی، مصرف زیاد مواد مخدر و اعتیارد و همچنین عملکرد شغلی مختل شده، مطرح کرد (اکبریان، 1375).

فرسودگی شغلی یک پدیده رایج محیط های شغلی امروزی است و آن به فشار روانی محیط شغلی اسناد می شود. امروزه اقدامات فراوانی برای پیشگیری از فرسودگی شغلی در دست اقدام است، ولی همواره به ارتباط آن با تیپ های شخصیتی اشاره می شود.

مطرح می شود که برخی از افراد خاص، مستعد تجربه فرسودگی شغلی باشند. (لایمن، کویدن، 1997) روانشناسی با تغییرات سریع و اساسی خود در طی دهه های اخیر توانسته است برای مشکلات متنوع و پیچیده زندگی بشر راه حلهای موثری پیدا کند. روان شناسی شخصیت که یکی از مباحث مهم در علم روانشناسی به شمار می آید حیطه گسترده و جامعی دارد از اساسی ترین موراد قابل بیان در ارتباط با این شاخه از روان شناسی بررسی و مطالعه شیوه های تفکر و یادگیری و رفتار و ماهیت آن در انسان باشد یکی از مهمترین مکاتب روان شناختی مکتب شناختی است که در سالهای اخیر برخی از روانشناسان از جمله ماهونی، آرکوف ، بندورا و جولیان راتر در کارهای عملی به ویژه فعالیتهای درمانی به رویدادهای خصوصی فردی مانند احساس، اداراک و مثابه عوامل کنترل کننده رفتار نظر داشته و اظهار نموده اند که رویدادهای درونی را باید مانند اعمال آشکار او تجزیه و تحلیل کرد و مورد توجه قرار داد. (سیف، 1370)

به نظریه های شخصیت بر این باورند، که عامل درونی ارگانیسم و رویدادهای محیط اطراف در تبیین رفتار مؤثرند مارتین سلیگمن و همکاران او در ضمن آزمایشهای مربوط به شرطی شدن حیوانات به طور تصادفی پدیده با اهمیت درماندگی آموخته شده را کشف کردند در بررسی اولیه این روان شناسان معلوم شد که وقتی موجود زنده در مقابل رویدادهای غیرقابل کنترل قرار می گیرد و شکست می خورد این کنترل ناپذیری به موقعیتهای دیگر زندگی او نیز تعمیم یافته و هنگامی که ارگانیسم با موقعیتهای قابل کنترل محیط مواجه می شود، غیرفعال و ناتوان عمل می کند. پس از انجام موفقیت آمیز آزمایشهای درماندگی آموخته شده در حیوانات تحقیقات در مورد انسان نیز مورد توجه سایر محققان قرار گرفت. این بررسی ها نشان می داد که انسان نیز در طی حوادث غیرقابل کنترل یاد می گیرد که پاسخ دهی به این موقعیت ها بیهوده است و رویدادها از کنترل خارج می باشند و این موقعیتهای بیرونی هستند که او را کنترل می کنند لذا حتی در صورت فراهم آمدن امکان گریز کمتر به پاسخهای گریز دست می زند و این حالت را به سایر موقعیتهای زندگی خود تعمیم می دهد (هیرتو، 1974).

«جولیان راتر»، نظریه پرداز یادگیری اجتماعی که بر دیدگاه های شناختی تأکید می ورزد، معتقد است، افراد در چگونگی تبیین شکست های خود دو گونه عمل می کنند :

گروهی معتقد به اثربخش بودن خود در محیط هستند و کسانی که اعتقاد عکس دارند. کسانی، معتقدند رویدادها از کنترل آنها خارج است. و این موقعیت های بیرونی هستند که رویدادها را کنترل می کنند. این گونه سبک های اسنادی را «درونی و بیرونی» می نامند.

از تحقیقات[1] و همکاران او در مورد سبک های اسنادی چنین بر می آید که این سبکها، با افسردگی، عملکرد شغلی و سلامت فرد در ارتباط هستند. همچنین این تحقیقات نشان می دهد که نحوه تبیین رویدادها توسط افراد، بیشتر از خود رویدادها بر آن تأثیر می گذارد.

با استناد این الگو، وقتی انسان در محیط کار با مسائل غیرقابل حلی روبرو می شود و در می یابد که پاسخ دهی او بی نتیجه است، پرسش مهمی که در ذهنش نقش می بندد این است که علت «ناتوانی کنونی من چیست؟» این سوال در قالب اسنادهای محلی (درونی - بیرونی) توضیح داده می شود این اسنادها تحت تاثیر سه بُعد مهم قرار دارند :

بُعد درونی بیرونی

فرض کنیم، فردی در برابر موقعیتی حل نشدنی قرار گیرد و پاسخ دهی او بی نتیجه می ماند. آگاهی به نتیجه بودن واکنش ها، می تواند فرد را به دو نتیجه متفاوت برساند :

نتیجه اول این است که مساله حل شدنی است، ولی او ناتوان است. یا این که باور می کند مساله حل نشدنی است و او ناتوان نیست. به تبیین نوع اول که برای توجیه این شکست به شمار می رود، تبیین درونی (ناتوانی خود) و تبیین نوع دوم، تبیین بیرونی (لاینحل بودن مساله) گویند. پاره ای از تحقیقات نشان می دهد که، وقتی شکست خود را به عوامل درونی نسبت می دهد، حالت انفعالی در وی ظاهر می شود، و عزت نفس او به میزان زیادی پائین می آید. ولی وقتی شکست های خود را به عوامل بیرونی نسبت دهد، عزت نفس کمتری را از دست خواهد داد. و در مقابل افسردگی نیز مصون تر می ماند. (پروین ولوئیس، 1978)

بُعد پایدار ناپایدار

وقتی انسان در مقابل رویدادهای غیرقابل کنترل قرار می گیرد و فعالیت های او بی نتیجه می ماند، برای داوری در مورد آن شکست خواه علت را درونی ببیند خواه درونی، پایداری آن عامل را نیز بررسی می کند. به عبارت دیگر، در این حالت از خود می پرسد : « که آیا عاملی که موجب شکست وی شده عاملی پایدار و دائمی است یا بی ثبات و ناپایدار.» کُند ذهنی و ناتوانی (که درونی و پایدار است) و پیچیدگی مسأله (که پایدار و درونی است)، نمونه هایی از عوامل با ثبات هستند. در مقابل، انسان می تواند در علت یابی شکست های خود (مثلاً کارمندی که نمی تواند با رئیس مافوق خود ارتباط برقرار کند) علت شکست را به کارشکنی های دیگر همکاران خود نسبت دهد. (عاملی ناپایدار و بیرونی) و یا به عدم توانایی خود در ایجاد ارتباط نسبت دهد (عامل پایدار و درونی).

در واقع وقتی انسان شکست را به عوامل پایدار نسبت دهد، شکست نیز پایدار خواهد ماند.

بر عکس، وقتی فرد علت شکست خود را به عوامل ناپایدار و غیرثابت نسبت می دهد، اگر پس از مدتی دوباره با همان مسأله روبرو شود، شکست نخواهد خورد. به عبارتی تبیین های پایدار در زمینه رویدادهای ناخوشایند، به نقایص پایدار، و تبیین های بی ثبات، به نقایص پایدار منجر می شوند (ابرام سون، 1978).

بُعد ویژه عام

وقتی انسان در مقابل رویدادهای غیرقابل کنترل قرار می گیرد و شکست می خورد، از خود می پرسد : که « آیا آن چه که موجب شکست وی شده، عاملی است که تنها در شرایطی خاص به این شکست می انجامد، یا این که موقعیت های وسیعی را تحت تأثیر قرار داده و سبب شکست او در آن موقعیت ها نیز می شود.» به عبارت دیگر، سوال فرد از خود این است که : « آیا این عامل شکست، در ابعاد دیگر زندگی وی مؤثر هست یا نه؟ » برای مثال، کارمندی که در ایجاد رابطه با رئیس مافوق احساس ناتوانی می کند، ممکن است حکم کند که به همان اندازه در ایجاد ارتباط با دوستان و خانواده خود نیز ناتوان است. و این احساس ناتوانی را به زمینه های دیگر زندگی خود نیز تعمیم دهد. از طرفی دیگر، همین فرد چنین نتیجه گیری کند که، او تنها در ارتباط با رئیس خود با مشکل روبرو است. و ناتوانی برای او عاملی اختصاصی است و نمی تواند در سایر ارتباط های اجتماعی او با دیگران تأثیری داشته باشد. در نتیجه، این عدم توانای تنها به رابطه با رئیسش محدود نمی شود بلکه به سایر زمینه ها سرایت نخواهد کرد. به استناد این نظریه وقتی فرد شکست های خود را به عوامل درونی نسبت می دهد، نسبت به خود، ارزیابی منفی پیدا می کند. اگر این شکست ها به عوامل پایدار مربوط شود، یا این ناتوانی فراگیر و عام تلقی گردد، و فرد تصور کند آنچه موجب شکست او شده است به موارد دیگر زندگی او نز تعمیم می یابد، به افسردگی پایدار و فراگیر دچار می شود (پروین، 1978).

شواهد بسیاری حاکی از آن است که، این نوع سبک های غیرانطباقی در افرادی که دچار افسردگی شغلی می باشند دیده می شود، به نحوی که این افراد خود را در تصمیم گیری در مسائل زندگی خود ناتوان می بینند. تحقیقات «بارون - برن» نشان داده است که سبک های اسنادی منفی و غیرانطباقی بر رشد علائم فرسودگی شغلی مقدم است. افرد با سبک های اسنادی منفی در رویارویی با رویدادهای ناخوشایند افسرده و ناتوان می شوند و وقوع این رویدادها و واکنش خود را از یکدیگر مستقل می بینند. علاوه بر این، ناتوانی به دلیل عدم تغییر در سبک های اسنادی فرد نمی تواند افسردگی را ریشه کن کند در نتیجه احتمال بازگشت بیماری فزونی می گیرد.

نکته جالب توجه این که، افراد افسرده ای که سبک های اسنادی آنها در جهت مثبت تغییر نکرده است، به بازگشت بیماری پس از دو سال تهدید می شوند (کدیور، 1372).

تحقیقات اخیر در سبک های تبیینی به ابعاد جدید دیگری تعمیم یافته است. از نظر این محققان، سبک های اسنادی غیرانطباقی یعنی نسبت دادن رویدادهای ناخوشایند به عوامل درونی و پایدار و عام، نه تنها سلامت انسان را به خطر می اندازد، بلکه با عملکرد شغلی ضعیف تر نیز در ارتباط است. (پیترسون، 1984) «سلیگمن» و همکاران او در سال های اخیر از ارتباط سبک های اسنادی، با مقاومت در برابر فشارهای شغلی، یا مشاغل فشارزا سخن گفته اند. و معتقدند که افراد خوش بین (یعنی آنهایی که دارای سبک های اسنادی عام، پایدار و درونی در مورد رویدادها مثبت هستند و در مقابل رویدادهای منفی، سبک ها تبیینی ویژه ناپایدار و بیرونی دارند)، مقاومت بیشتری در مقابل فشارهای شغلی نشان می دهند. برعکس، افراد بدبین، (یعنی آنهائی که نقطه مقابل افراد خوش بین در تفسیر رویدادها هستند ) در مواجه با فشارهای شغلی چندان مقاوم نیستند. (کرمی، 1380)

براساس تحقسق «سلیگمن» و همکارانش، نحوه تبیین انسان از رویدادهایی که در زندگی برای او اتفاق می افتد، از ماهیت رویدادها، با اهمیت تر است. به طوریکه با شناسایی دقیق عوامل موثر در فرسودگی شغلی می توانیم برنامه ریزی های دقیقتری را در زمینه مدیریت سیستمها ارائه داده و رفتارهای شغلی را با معیارهای عملکردی مطلوب ایجاد نمائیم.

از طریق حذف یا کاهش فرسودگی شغلی زمینه ای برای بازدهی بیشتر شغلی و دیگر اقدامات موثر فراهم می گردد. از دیگر فواید این تحقیق می توان به اشاعه مشاوره شغلی تاکید کرد زیرا که استفاده از فنون و روشهای مشاوره شغلی از اهمیت فزاینده ای برخوردار است و به علت ضعف نظری و کاربردهای اندک از این رشته با محدودیت های فراوانی روبرو هستیم. بنابراین اجرای اینگونه تحقیقات می تواند زمینه مساعدی را برای استفاده از مشاوره شغلی فراهم نموده و در رفتار سازمانی به بررسی تاثیرات سودمند فرایند مشاوره در کاهش فرسودگی شغلی توجه شود.

پژوهش حاضر تلاشی است برای یافتن ارتباط بین دو متغیر سبک اسنادی (درونی - بیرونی) و فرسودگی شغلی و یافتن پاسخ های مناسب برای سوال زیر :

سوالهای پژوهش

1 ) آیا بین منبع کنترل (درونی - بیرونی) و فرسودگی شغلی ارتباطی وجود دارد؟

1 . الف ) آیا بین منبع کنترل (درونی - بیرونی) و فرسودگی شغلی در زنان ارتباطی وجود دارد؟

1 . ب ) آیا بین منبع کنترل (درونی - بیرونی) و فرسودگی شغلی در مردان ارتباطی وجود دارد؟

1 . ت ) آیا بین منبع کنترل (درونی - بیرونی) افراد مجرد و متاهل تفاوتی وجود دارد؟

1 . ث ) آیا بین متغیرهای سن، سابقه کار و میزان درآمد و فرسودگی شغلی زنان با منبع کنترل (درونی - بیرونی) ارتباطی وجود دارد؟

1 . ج ) آیا بین متغیرهای سن، سابقه کار و میزان درآمد و فرسودگی شغلی مردان با منبع کنترل (درونی - بیرونی) ارتباطی وجود دارد؟

1 . چ ) آیا بین متغیرهای سن، سابقه کار و میزان درآمد افراد و فرسودگی شغلی مجرد با منبع کنترل (درونی – بیرونی ) ارتباطی وجود دارد؟

1 . د ) آیا متغیرهای سن، سابقه کار و میزان درآمد و فرسودگی، شغلی متاهل با منبع کنترل (درونی - بیرونی) ارتباطی وجود دارد؟

اهمیت مساله

امروزه مساله فرسودگی شغلی، که یکی از رایج ترین مشکلات قرن بیستم در محیط های کاری می باشد، ممکن است که، همه ما با فشارهایی در کنزل، محل کار و شاید محیط تحصیل روبرو باشیم و در برخی موارد احساس کنیم که نمی توانیم با آنها کنار بیاییم. در این مواقع است که احساس تنش یا افسردگی می کنیم. و به مشکلاتی در تغذیه و وضعیت خوابیدن برخورد می کنیم. و در نهایت به مرحله ای از فرسودگی جسمانی و روحی خواهیم رسید که در جوامع امروزی و در میان مردم رایج است.

و جلوه های خاصی از فرسودگی شغلی می باشد. این سازه محصول عوامل متعددی است که شناخت این عوامل می تواند نش موثری در کنترل آن متغییر ایفا نماید.

هدف اصلی در این پژوهش، یافتن تأثیر نحوه تبیین رویدادهای محیطی برانگیزه و رفتار فرد و رفتار اُرگانیزم در موقعیت های شغلی، می باشد که پس از بررسی و استخراج نتایج می تواند کمک مؤثری در جلوگیری از ایجاد فرسودگی شغلی گردد.

مؤلف به اهمیت فوق العاده و سهم مثبت این پژوهش در نظام مدیریت و برنامه ریزی کلان معتقد است و مطالعه این مجموعه را به کلیه مدیران و دست اندرکاران پیشنهاد می کند.

هرچند مؤلف نیز به خوبی بر این امر آگاه است که در فرسودگی شغلی، یک عامل اگر بسیار هم سازنده و مفید باشد، سهم سایر عوامل نیز، باید مدنظر قرار گیرد. لذا با عنایت به تحقیقات و پژوهش های پیشین بر آن است تا فرضیه زیر را بیازماید.

فرضیه های پژوهش

1 ) بین منبع کنترل (درونی - بیرونی) و فرسودگی شغلی ارتباط وجود دارد.

1 . الف ) بین منبع کنترل (درونی - بیرونی) و فرسودگی شغلی در زنان ارتباط وجود دارد.

1 . ب ) بین منبع کنترل (درونی - بیرونی) و فرسودگی شغلی در مردان ارتباط وجود دارد.

1 . ث ) بین متغیرهای سن، سابقه کار و میزان درآمد و فرسودگی شغلی زنان با منبع کنترل (درونی - بیرونی) ارتباط وجود دارد.

1 . ج ) بین متغیرهای سن، سابقه کار و میزان درآمد و فرسودگی شغلی مردان با منبع کنترل (درونی - بیرونی) ارتباط وجود دارد.

1 . د ) بین متغیرهای سن، سابقه کار و میزان درآمد افراد و فرسودگی شغلی مجرد با منبع کنترل (درونی - بیرونی) ارتباط وجود دارد.

1 . هـ ) بین متغیرهای سن، سابقه کار و میزان درآمد افراد و فرسودگی شغلی متاهل با منبع کنترل (درونی – بیرونی) ارتباط وجود دارد.

تعریف اصطلاحات

الف ) منبع کنترل (درونی - بیرونی)

تعریف نظری

افرادی که از نظر «منبع کنترل بیرونی» هستند، دارای تصویر فقدان کنترل بر سرنوشت خود بوده و معتقدند که انچه بر آنان می گذرد، حاصل عوامل بیرونی چون شانس، سرنوشت و غیره می باشد. و به عبارت دیگر خود در جریان زندگی خویش نقش ندارند و کسانی که از نظر «منبع کنترل درونی» هستند نقش خود را در کنترل جریان زندگی خویش پُررنگ می دانند و مسئولیت موفقیت ها و شکست های خود را، شخصاً به عمده می گیرند (کریمی، 1370)

تعریف عملیاتی

منبع کنترل (درونی – بیرونی) به نمره ای اطلاق می شود که فرد در آزمون راتر (1984) به دست می آورد.

ب ) فرسودگی شغلی

تعریف نظری

فرودن برگر[2] (1980) «فرسودگی شغلی» را حالتی از خستگی و ناکامی می داند که باعث می شود فرد دچار فرسودگی هیجانی (احساس بی حالی و کرخی در محیط کار)، از هم پاشیدگی شخصیت (بی احساسی و واکنش های غیرشخصی به مراجعین) و نقصان عملکرد شخصی (ناراضی بودن مسئولین از رفتار شخص) گردد. (آلکین و اسلووانی، 1997)[3].

تعریف عملیاتی

«فرسودگی شغلی» به نمره ای اطلاق می شود که فرد در پرسش نامه فرسودگی شغلی گلدارد (GBI) (1987) به دست آورده است.

فصل دوم

ادبیات و پیشینه پژوهش

عصری را که در آن زندگی می کنیم، عصر استرس نامیده اند. زیرا در این عصر انسان، بیش از هر زمان دیگری، در معرض انواع فشارهای عصبی و روانی قرار گرفته است. رشد پرشتاب و سرسام آور فن آوری و صنعت، گرفتاری های متعددی را پیش روی انسان قرار داده است. بر همین اساس امروزه انسان همواره با تنش ها، نگرانی ها، بیم ها و امیدهای گوناگونی دست و پنجه نرم می کند. در رویارویی انسان با فشارهای روانی گاهی به خاطر فراتر و غالب بودن فشارهای روانی به طرفیت عصبی، موجودیت انسان به مخاطره می افتد و حتی گاهی فرآیند سازگاری شخص با محیط مختل می شود، نگرانی و تشویش شخص نسبت به کار، خانواده و وضع اقتصادی اجتماعی خویش همگی به مثابه فشارهای روانی می باشد که کنار آمدن با زندگی را دشوار ساخته است. در کارخانجات و محیط های کاری نیز کارکنان با انواع مختلف فشارهای روانی مواجه اند که عبارتند از : نزاع با همکار، محروم شدن از پاداش، دیر رسیدن به سرکار، پیش آمدن یک مشکل مالی، استفاده از فن آوری جدید، تغییر در گردش کار، تزلزل وضع سازمانی کارکنان، فشار مدیریت، ... که همگی نمونه هایی از فشارهای روانی موجود در محیط کار می باشند و انسان عصر حاضر در جریان سازگاری با محیط اجتماعی و شغلی خود ناچار است، محدودیت ها و فشارهایی را متحمل شود (بلورچی، 1367).

لذا یک شغل رضایت آمیز طی زمان ممکن است، منبع نارضایتی و عدم سازگاری شود و همین امر سبب شود که فرد از روال طبیعی و عادی خود خارج گردیده و دچار افسردگی می شوند. در این میان بعضی از افراد هستند که می دانند که چگونه با این فشارها کنار آمده و از آسیب های آن مصون بمانند، اما بعضی از افراد بنا به غیرقابل تحمل بودن عوامل فشارزا و یا قدرت و توانایی کم مقابله، دائماً احساس تنش می کنند. احساس دائمی فشار اثرات آسیب زای چندی را بر جای می گذارد که از آن به سندرم فرسودگی شغلی، یاد می کنند. یکی از عواملی که در بی رمقی، تنیدگی یا فرسودگی شغلی نقش قابل توجهی را برعهده دارد، سبک های شناختی است که افراد برای نتایج موفقیت ها و شکستهای خود به کار می برند و از آن برای کنار آمدن یا فشارهای روانی ناشی از کار زیاد، استفاده می کنند. یکی از نظریه های جدید انگیزش که از نظریه های شناختی روان شناسی انگیزش است. نظریه اسناد یا نسبت دادن است یکی از فرض های عمده نظریه اسناد، این است که جستجو برای درک و فهم امور و علل رویدادها مهم ترین منبع انگیزش انسان است. بنابراین هدف نظریه پیدا کردن راه هایی است که، در آن افراد به توضیح و تبیین رویدادها و روابط علت و معلولی بین آنها می پردازند یکی از تکالیف اصلی اسنادی که ما روزانه با آن مواجه هستیم، مشخص کردن این نکته است که، آیا رفتار مشاهده شده بازتابی از ویژگی های خاص در شخص (مانند نگرش ها و ویژگی های شخصیتی اوست) یا چیزی است مربوط به موقعیتی که ما شخص را در آن مشاهده می کنیم. اگر استنتاج ما این باشد که ویژگی های خاص شخص، موجب رفتار اوست، به این نوع استنتاج «اسناد درونی» گفته می شود. اما اگر به این نتیجه برسیم که به طور عمده یک علت بیرونی موجب رفتار است چنین استنتاجی را «اسناد بیرونی» گویند.

عواملی که در تنیدگی یا فرسودگی شغلی نقش قابل توجهی را برعهده دارد، سبک هایی است که افراد برای کنار آمدن با فشارهای روانی ناشی از کار زیاد، به کار می گیرند.

این بدان معنی است که بعضی از افراد در مقابله با استرس نیروی زیادی را صرف اثرگذاری بر رویدادها و محرک های تنش زا می کنند که وقوع آن را پیش بینی کرده اند و اصطلاحاً از روش کنار آمدن یا اعمال کنترل استفاده می کنند، (منبع کنترل درونی). در مقابل گروهی دیگر فقط واکنش نشان داده و اجازه می دهند تا رویدادها و اتفاقات برآنان حادث شود. و نیز می کوشند تا از عوامل و نتایج چنین رویدادها و حوادث اجتناب کنند (منبع کنترل بیرونی).

رابطه بین این شاخص ها، معنی دار و قابل توجه است. برای مثال، افرادی که برای کنترل مشکلات خود در کار از راهبردهای مناسب استفاده می کنند کمتر دچار فرسودگی شغلی می شوند. و سنجش آنان از پیشرفت شخصی خود نیز مثبت تر از کسانی است که از راهبردهای مناسب استفاده نمی کنند. در مقابل، افرادی که از راهبردهای اجتناب یا فرار کردن استفاده می کنند، بیشتر در معرض فرسودگی هیجانی و نگرشی قرار می گیرند (ساعتچی، 1377).

در پژوهش حاضر ابتدا ضروری است در یک بخش نظریه های مربوط به فرسودگی شغلی را معرفی نموده و به تبیین سبک اسنادی که عامل مؤثر در بروز فوق می باشد را مطرح کنیم و در بخش دوم به پژوهش های انجام شده در این زمینه، بپردازیم .

فرسودگی شغلی

عبارت فرسودگی شغلی به صورتی که امروزه استفاده می شود، اولین بار توسط «فرودن برگر»[4] (1974) مطرح گردید. تا قبل از این تاریخ برای کسانی که به سندرم موردنظر مبتلا می شدند، تشخیص افسردگی داده می شد. اما در سالهای 80 و 90 این اختلال با اختلالی مجزا شناخته شد. سندرم مذکور در حرفه هایی که کمکی ارائه می نمایند، (تخصصهای یاورانه)[5] بیشتر دیده می شود. با این وجود فرسودگی مختص به این حرفه ها نبوده و در مشاغل دیگر نیز ملاحظه می شود. سندرم فرسودگی شغلی، متشکل است از، علایم وسیع و متفاوتی که در سطح روانی، فیزیکی و رفتاری ظاهر می شود. این سندرم، در فاز نهایی خود باعث واکنش های شدید در برابر شغل می گردد.

که به طور مزمن در فرد احساس نارضایتی و استرس ایجاد می نماید (مینر، 1976)[6].

فرسودگی باعث اختلال در فرآیند بهره وری، تولید و تعامل با دیگران شده و به طور کلی نوعی تحلیل رفتگی شدید را در عملکرد ایجاد می کند. در این حالت کار برای فرد بی اهمیت گردیده و دچار کسالتف کاهش اثربخشی، خستگی، ناکامی، دلسردی می شود به این ترتیب فرسودگی شغلی را می توان ناشی از عدم مقابله (یا عدم مقابله مطلوب) با استرس دانست که به تدریج به وجود می آید. بنابراین بروز فرسودگی شغلی ناگهانی نبوده بلکه فرآیندی پیش رونده می باشد که مرحله به مرحله رشد می نماید. به همین دلیل بهتر است درباره ی آن برمبنای یک پیوستار فکر شود. و تنها به یک جنبه از آن اکتفاء نشود.


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

بررسی رابطه بین کمرویی و استرس در بین دانش جویان دختر ورودی 85 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر

از روزی که افراد بشر زندگی فردی را رها کرده و گرد هم جمع شدند تا در پرتو زندگی اجتماعی از امنیت و آسایش بیشتری برخوردار شوند همواره در راه ایجاد روابط بین فرد و سازگاری اجتماعی با مشکلاتی مواجه بوده اندچه بسا کسانی که بدلیل ناتوانی در ایجاد روابط اجتماعی با سرخوردگی و یِِِأس از پیوندهای عاطفی به انزوا و تنهایی روی می آورند
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 77 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 62
بررسی رابطه بین کمرویی و استرس در بین دانش جویان دختر ورودی 85 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فصل اول

کلیات تحقیق

مقدمه

از روزی که افراد بشر زندگی فردی را رها کرده و گرد هم جمع شدند تا در پرتو زندگی اجتماعی از امنیت و آسایش بیشتری برخوردار شوند همواره در راه ایجاد روابط بین فرد و سازگاری اجتماعی با مشکلاتی مواجه بوده اند.چه بسا کسانی که بدلیل ناتوانی در ایجاد روابط اجتماعی با سرخوردگی و یِِِأس از پیوندهای عاطفی به انزوا و تنهایی روی می آورند.

بدون تردید در دنیای پیچیده ی امروز، فراوانی ناراحتی ها در بخش های ناشی از مشکلات ارتباطی و سازگاری اجتماعی، به مراتب بیشتر از بیماری های قلبی است!در واقع بسیاری از موارد ناراحتی های قلبی، خود نتیجه ی فشارهای روانی-عاطفی و روابط ناسالم و ناموفق بین فردی است ("افروز 1376" 1376، ص-119)

یکی از مسائل و معضلات موجود در ایجاد روابط عاطفی و بین فردی که در سال های اخیر مورد توجه متخصصان تعلیم و تربیت، روان شناسان و مشاوران خانواده قرارا گرفته است، پدیده ی کمرویی است.در گذشته پدیده ی کمرویی یک صفت پسندیده ی مرزی بود که معمولا آن را با صفت پسندیده ایی چون شرم و حیا اشتباه می گرفتند.اما امروزه کمرویی و داشتن احساس ناخوشایند در موقعیت های بین فردی مشکلی است که می توان از آن به عنوان یک معلولیت اجتماعی نام برد.

"افروز-1376)

معمولا در هر جامعه ای درصد قابل توجهی از افراد، با این اختلال رفتاری و عامل بازدارنده ی رشد شخصیت اجتماعی مواجه هستند. در بسیاری از مواقع، کمرویی اصلی ترین مانع شکفایی قابلیت ها و خلاقیت ها و ایفای مسئولیت هاست("افروز 1376)

در جامعه ما نیز کمرویی یکی از مشکلاتی است که بسیاری از افرا بوی‍ه نوجوانان دچار آن هستند.در بررسی هایی که از تنوع مشکلات رفتاری گزارش شده است، در افرادی که به هسته های مشاوره مراجعه کرده اند روشن می گردد که مشکل رفتاری انزواطلبی و کمرویی، رقم بالایی را به خود اختصاص داده، در حالی که در سنین نوجوانی تمایلات اجتماعی در نوجوانان رشد بیشتری پیدا می کند و آنها دوست دارند که با جمع بجوشند(غریب،1372).

جذب گروهی و پذیرفته شدن در جمع دوستان، برای نوجوانان اهمیت فراوانی دارد لذا هر گونه انزوا و کناره گیری در دوره ی نوجوانی مخصوصا زمانی که این حالات طولانی گردد باید به دقت مورد بررسی قرار گرفته و ریشه یابی گردد.کمرویی رفتاری ست که معمولا در نوجوانی فراوان است.نوجوان جرات نمی کنند که با یک ناشناس صحبت کند، در مقابل گروهی از افراد سخن بگوید، در یک فعالیت فرهنگی یا ورزشی مورد علاقه اش شرکت کند و یا تلفن کند.و گاهی این کمرویی جنبه ی انتخابی دارد، مثلا نوجوان فقط در مقابل نوجوان جنس مخالف، در چارچوب آموزشگاهی و یا رد مقابل بزرگسالان دچار کمرویی می شود، در زیربنای این کمرویی معمولا یک زندگی خیال پردازانه ی غنی را مشاهده کرد.ترس وافر نوجوان این است که خیالبافی هایش توسط شخص دیگر کشف و یا حدس زده شود، بخصوص هنگامی که شخص کار موضوع اصلی خیال پردازی هایش باشد.(مارسلی وبراکونید، 1984، به نقل از دادستان، 1376)

کمرویی نوجوانان بیشتر به احساس گنهکاری یا شرمساری توام است.گنهکاری معمولا از امیال جنسی پرخاشگرانه ای که بسوی یکی از اطرافیان جهت دارند ناشی می شود و شرمساری از ترس هایی برمی خیزد که با شخص نوجوانان مرتبط اند. بعنوان مثال «بدشکلی هراسی» با کمرویی همراه است و این «بدشکلی هراسی» ها از نظر نوجوان توجیه کننده کمرویی وی هستند(مثلا به دلیل جوش های صورت با دیگری حرف نمی زنند).

در اغلب موارد کمرویی در خلال نوجوانی باقی می ماند و به نظر می رسد که با ورود به زندگی فعال دوره بزرگسالی، خود به خود کاهش می یابد.(مارسلی وبراکونید،1984، به نقل از دادستان،1376،ص-402).

اما گاهی کمرویی فرد شدید می شود و در نهایت باید گفت که هرچند همه کودکان منزوی به بیماری روانی دچار نمی شوند این حقیقت که عده ای از نوجوانان کمرو به بزرگسالانی افسرده و بی کفیات از نظر اجتماعی تبدیل خواهند شد، دلیل کافی برای توجیه مسئله است.

خانواده اولین و مهم ترین محیطی است که کودک در آن از کیفیت روابط انسانی آگاهی پیدا می کند.طبق تحقیقات،بیشتر روان شناسان و جامعه شناسان تجارب سال های اول کودکی که معمولا در خانواده ایجاد می گردد، سازنده زیر بنای شخصیت و رفتارهای بعدی کودک است(احدی و بنی جمالی،1371).

بحث در مورد استرس و فشار روانی در طی قرون گذشته دچار تحولات و فراز و نشیب های گوناگون شده است.اولین بار وا‍ژه استرس برای رسانیدن مفهوم فشار فیزیکی بکار برده شده است فشار حاصله بیشتر در فرد باعث استرس می شود.این عامل ممکن است باعث اختلال اجتنابی یا کمرویی در فرد بشود.

هانس سلیه-1930 تعریفی نوین و کاملا متفاوت برای فشار ارائه داد.(سلیه با تاکید بر سیستم اندروکرینی معتقد است که تحت تاثیر هر عامل یا محرکی قابل تغییر است.حفاظتی سازگار کننده ای در ارگانیسم روی می دهد)بنظر هر محرک فشارزا اگر فشار کافی داشته باشد ممکن است به ایجاد واکنش فنجه شود که او ان را "سندرم سازگاری" عمومی نامیده است و معتقد است استرس یا فشار روانی عبارت است از مجموعه واکنش غیر اختصاصی که تحت تاثیر محرک های گوناگون در ارگانیسم ایجاد می شود«آزاد1383».

بیان مسئله

انسان ذاتا با طبیعت اجتماعی و گرایش به جمع آفریده شده است.به همین دلیل عدم ارتباط متقابل با دیگران برایش مشکل است، هرچند ممکن است برخی از نیازهای انسان بدون ارتباط با دیگران برآورده شود، در عین حال بسیاری از نیازها هستند که فقط از طریق تعامل با دیگران ارضا می شوند «در دنیای پیچیده امروز یعنی در عصر ارتباطات سریع و پیوندهای اجتماعی، ضرورت هر چه بیشتر تعاون و همکاری های ملی و همفکری های عملی، حضور فعال فرهنگی و احاطه بر زنجیره علوم، فنون و تکنولوژ‍ی برتر را می طلبد بدون تردید پدیده کمرویی یک معلولیت اجتماعی است»افروز-1376

کمرویی از جمله پدیده هایی است که در هر جامعه ای در بین افراد به چشم می خورد و معمولا میزان قابل توجهی از کودکان، نوجوانان، بزرگسالان به رغم میل خویشتن، ناخواسته، خودشان را در حصاری از کمرویی محبوس می کنند و به همین دلیل قادر به شکوفاکردن استعدادها و خلاقیت های خویش و سود بردن از ظرفیت ها و قابلیت های ارزشمند خویش نیستند.

دانش آموزی که در مدرسه حالت پرخاشگری دارد، معمولا زودتر شناسایی گشته و معلمان و مربیان درصدد رفع و درمان وی برمی آیند.ولی دانش آموزی که در مدرسه حالت انزوا و گوشه گیری دارد و کمرو است، به علت اینکه برای دیگران مزاحمتی ایجاد نمی کند، کمتر اولیا به فکر رفع و درمان رفتار این گونه دانش آموزان هستند.از طرفی چون این گونه دانش آموزان کمرو هستند، نمی توانند مشکل خود را با کس دیگری در میان بگذارند و افراد ذیصلاح را از مشکلی که دارند آگاه سازند و لذا رنجش و ناراحتی های آن ها همیشه پنهان می ماند.فرد کمرو به رغم توانایی هایی که دراد، به سبب کمرویی، کمی می تواند توانایی های خود را نشان دهد و در نتیجه نمی تواند پاداش های مثبت از اطرافیان دریافت نماید،لذا در یک دور معیوب کناره گیری از جمع قرار می گیرد که منجر به تشدید این گونه اختلال در آنان می گردد.

با توجه به این نکته که کمرویی می تواند به سازگاری اجتماعی و ارتباطات بین فردی کمک نماید.لازم است که هرچه سریعتر گام های موثرتری درراه پیشگیری و درمان آن برداشته شود، اما ابتدا لازم است که عوامل مرتبط با کمرویی تشخیص داده شود و فرد کمرو را شناخت.از بررسی و مرور تحقیقات انجام شده در ایران مشخص می شود که تحقیقات چندان گسترده ای در رابطه با مساله کمرویی صورت نگرفته است و این مساله توجه پ‍ژوهشگران را آن چنانکه باید به خود جلب نکرده است.که طبق بررسی های انجام شده که توسط دانش جویان رشته های روان شناسی و شاخه های مربوط به آن انجام شده و به بررسی رابطه کمرویی با اضطراب و افسردگی و یا رشد اجتماعی که مورد سنجش قرار گرفته را مورد بررسی قرار داده که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که رابطه بین اضطراب و کمرویی رابطه معنا داری وجود دارد که در تحقیق حاضر به بررسی رابطه بین استرس و کمرویی در بین دانش جویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر پرداخته شده است.

اهمیت و ضرورت مسئله

پرداختن به پدیده کمرویی و مبانی روان شناختی آن از این رو حائز اهمیت است که همه ما به گونه ای تجاربی از کمرویی را در موقعیت های مختلفی داشته ایم.اما نکته مهم تر این است که بعضی ها در همه شرایط و موقعیت های اجتماعی، به کمرویی قابل توجهی دچار می شوند و چنانچه کمرویی این افراد به موقع تشخیص داده نشود و درمان نگردد ممکن است آثار نامطلوبی به همراه داشته باشدو رشد شناختی، عاطفی، روانی و اجتماعی افراد را بطور جدی متاثر کند.پس باید کمرویی هر چه زودتر شناسایی شده و مورد پیشگیری و درمان واقع شود، چون در غیر این صورت کمرویی می تواند بصورت نوعی بیماری روانی (روان نشرندی) درآید.

در مورد ضرورت و اهمیت نظری این تحقیق می توان گفت که با توجه به این که در رابطه با مسئله کمرویی و تحقیقاتی که انجام شده و در رابطه به افرادی که دچار چنین مشکلی هستند اطلاعاتی در دست است، لذا انتظار آن می رود که نتایج تحقیق حاظر بتواند به دانش و آگاهی ما در این زمینه افزوده و پیشینه ای باشد برای پ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژوهش هایی که قصد دارند در زمینه مسائل روان شناختی به تحقیق و مطالعه بپردازند تا با پژوهش های گسترده در رابطه با ابعاد علمی و نظری نتایج بهتری بدست بیاید.و با ارائه این تحقیق می توان و بررسی رابطه استرس و کمرویی و نوع برخورد صحیح و درست با جوانان از علائم ایجاد استرس در آنها کاسته و می توان بیان کرد که ارائه اینگونه تحقیقات در نهاد خانواده و نهاد های آموزشی می تواند موثر باشد.

فرضیه تحقیق

1- بین استرس و کمرویی دانش جویان دانشگاه آزاد اسلامی ابهر رابطه وجود دارد.

متغیرهای تحقیق

الف) استرس

ب) کمرویی

تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم

تعریف نظری استرس:استرس عبارت است ازواکنش های روانی، جسمانی، هیجانی و رفتاری انسان به هر تهدید یا فشار ادراک شده درونی و یا محیطی

تعریف عملیاتی استرس: عبارت است از نمره ای که آزمودنی از آزمون مربوط به استرس اندرو بدست می آورد (عطوفی-1384)

تعریف کمرویی

کمرویی یعنی توجه بیش از حد به خود، اعمال، گفتار و یا حتی رفتار خود.ترس از روبرو شدن با دیگران، ترس از ایجاد ارتباط با دیگران، ترس و نگرانی از مورد تایید قرار نگرفتن و یا نگرانی از مورد استهزا قرار گرفتن، جرات اظهار نظر و بیان احساسات نداشتن، زیاد به قضاوت دیگران اهمیت دادن و مرور افکار غیر منطقی و اتوماتیک منفی به هنگام مواجه شدن با یک موقعیت تازه و یا افراد نا آشنا و صرف نظر کردن از پرسش، صحبت و یا حتی پاسخ گفتن به سوالات مطرح شده البته گاهی هم افراد کمرو هول و هراس خود را زیر پوشش نوعی استهزا و تمسخر مخفی می کنند (زیمباردو 1996).

کمرویی یک ناتوانی و معلولیت فراگیر اجتماعی است و در هر جامعه ای درصد قابل توجهی از کودکان و نوجوانان با این اختلال رفتاری و عامل بازدارنده رشد شخصیت اجتماعی مواجه هستند.در بسیاری مواقع کمرویی اصلی ترین مانع شکوفایی قابلیت ها، خلاقیت ها و ایفای مسئولیت هاست (افروز، 1374).

تعریف عملیاتی کمرویی:عبارت است از نمره ای که آزمودنی از آزمون مربوط به کمرویی استیون بدست می آورد.

فصل دوم

پیشینه و ادبیات تحقیق

تعریف استرس:

اصطلاح استرس از زبان انگلیسی گرفته شده است و معادل آن در فارسی کلمه فشار است که بسته تضاد وسیع و طیف گسترده آن را نمی رساند.

این اصطلاح حداقل از قرن پانزدهم در زبان انگلیسی مورد استفاده قرار گرفته است در این زبان کلمه استرس را به معنای فشار یا کشش فیزیکی بکار می بردند.تا قرن هفدهم کاربرد آن در حوزه های هندسی و معماری تعمیم یافته و از آن پس این کلمه در مفهوم سختی و فلاکت در مورد انسان نیز مورد استفاده قرار گرفت.بعبارت دیگر فشار وارده بر فرد جایگزین فشار وارده بر شیء شده بود در اوایل قرن بیستم سلیه و بعضی دیگر استرس را در ارتباط با اختلال روان تنی و بعنوان یک عامل بیماری های جسمی و روانی مطرح نمودند(بلورچی،1376).

بعدا در سال 1930 هانس سلیه تمایز بین علت اختلالات بدنی و اثرات آن را مطرح نموده و علل یا محرک های خارجی را تحت عنوان عامل استرس و حالت عدم تعادل بدن را تحت عنوان استرس معرفی کرد(بلورچی،1367).

برای شناسایی بیشتر واژه استرس باید به تاریخچه آن برگردیم.یعنی زمانیکه این واژه برای رسانیدن مفهوم فشارفیزیکی بکار برده می شد فیزیک دانان طبق فرمول P= ثابت می کنند هرچه نیروی وارده بر سطح بیشتر فشار حاصله بیشتر خواهد بود.P یا فشار و واحد آن پاسکال F یا نیرو و واحد آن نیوتن و A یا سطح واحد آن متر می باشد.حال اگر یک نیوتن نیرو بر روی یک متر مربع سطح وارد کنیم یک پاسکال فشار خواهیم داشت.هرچه نیرو افزایش یابد در صورتیکه سطح ثابت باشد فشار به همان نسبت افزایش می یابد.باتوجه به این مسئله کلودبرنارد فیزیولوژیست قرن 19 خاطر نشان می سازد که قسمت های مختلف بدن موجودات زنده بوسیله محیطی مایع مانند خون احاطه شده که برای ادامه زندگی باید به طور مستمر وجود داشته باشد به نظر او هدف تمام ساختارهای فیزیولوژیک تنها حفظ این ثبات است

این نظرات بوسیله والتر کانون گسترش یافت و او برای اولین بار اصطلاح فیزیکی فشار را در فیزیولو‍ژی بکار برد.او معتقد است یک دسته شبکه عصبی اکثر اعضای بدن را به هم مرتبط می کند که هنگام فشار، واکنش موجو زنده مجموعه کوششی است برای تضمین بقای بدن با توجه به اصل جنگ و گریز(دیوید فونتانو،1990).

هانس سلیه 1930 تعریفی نوین و کاملا متفاوت برای فشار ارائه داد.سیله با تاکید بر سیستم درون ریز یا آندوکرینی بر این نظر است که تحت تاثیر هر عامل و یا محرکی تغییرات حفاظتی و سازگارکننده ای درارگانیسم روی می دهد.به نظر وی هر محرک فشار آور اگر فشار کافی داشته باشد ممکن است منجر به ایجاد واکنش که او آن را سندرم سازگاری عمومی نامیده است بشود(فونتانو،1990).

خصوصیات این سندرم عبارتست از ازدیاد ترشحات هورمون های بخش قشری فوق کلیه بر اثر تحریکات غده هیپوفیز مغز که موجب واکنش های فیزیولوژیکی می شود.سلیه به هنگام طرح تاریخی این موضوع چنین می گوید:استرس عبارتست از مجمومه واکنش غیراختصاصی که تحت تاثیر محرک های گوناگون در ارگانیسم ایجاد می شود(دیوید فونتانو،1990).

سلیه می گوید:هرچیز خوشایند یا ناخوشایند باعث استرس می شود.یک ضربه دردآور به همان میزان می تواند علت یک استرس گردد که یک بوسه صمیمانه (دیوید فونتانو،1990).

سلیه (1990) معتقد است که استرس از نظر ماهیت اختصاصی، اما منشا ء غیر اختصاصی دارد.اختصاصی بودن ماهیت آن یعنی اینکه دارای تغییرات قالبی و همیشگی یکسان و ویژه ای است که مهم ترین آن عبارتند از واکنش غده قشری فوق کلیه، بخش پیشین هیپوفیز، کاهش میزان ائو زینومیل در خون و رشد فرایندهای زحمی در دستگاه گوارش اما غیر اختصاصی بودن آن از آن بیشتر است که استرس بر اثر محرک های گوناگون بوجود می آید.تظاهر بالینی وضعیت استرس، سندرم سازگاری عمومی نام گذاری شده که دارای سه مرحله است(دیوید فونتانو،1990)

الف) واکنش هشدار دهنده

ب) مرحله مقاومت

ج) مرحله تحمیل و واماندگی

مرحله هشدار یا بحرانی شامل دو بخش است:

-بخش شوک

-بخش ضدشوک

در صورت ارائه استرسور بسیاری قوی ممکن است ارگانیسم در مرحله هشدار یا بحرانی دچار مرگ شود اگر این حالت اتفاق نیفتد تحت تاثیر محرک فوق فعالیت بخش پیشین هیپوفیز افزایش پیدا کرده و در نتیجه آن فعالیت بخش قشری غده فوق کلیه شدت می یابد هورمون گلوکز کورتیکوئید آزاد می شود این هورمون ها در واقع ضد حساسیت و ضد هیجانی هستند.

سلیه این موارد را عوامل سازگارکننده می داند زیرا وجودشان به ارگانیسم امکان می دهد تا تاثیر مخرب مرگ های گوناگون داخلی و خارجی را خنثی کند واکنش هورمون هیپوفیز و غدد فوق کلیه این امکان را به ارگانیسم می دهد که به مرحله افزایش مقاومت منتقل شود در این مرحله اگر سازگاری ایجاد شد تاثیر محرک وارده را خنثی می شود و اگر شدت محرک مانع از ایجاد سازگاری شود مرحله دیگری که نشان بارز آن تحلیل رفتن نیروهای دفاعی ارگانیسم و حتی مرگ است در این مرحله بینش حساسیت متقابل نیز ایجاد می شود که در آن حساسیت ارگانیسم نسبت به تاثیر محرک دیگر زیاد می شود(دیوید فونتانو،1990).

نظریه دیگری که راجع به استرس ارائه شده است این است که برای تعریف استرس سه مدل طراحی شده را رائه می نماید. در اولین، استرس بعنوان یک محرک به حادثه محیطی تعریف می شود که رفتار بیش از حدی برای ارگانیسم بوجود می آورد. در دومین مدل استرس راا بعنوان یک پاسخ فیزیکی و بدنی نسبت به حوادثی که تعادل و آرامش ما را به هم می زند تعریف می کند در سومین مدل، استرس بعنوان ارزیابی شناختی تعریف شده است که منجر به درک این موضوع می شود که تقاضا و توقعات محیطی بیشتر از توانایی ما برای مواجهه با آنها نیست (فونتانو به نقل از شعاری نژاد 1382)

بر مبنای این تعاریف است که دو مدل استرس ارائه شده است که هرکدام سعی می کنند چگونگی بوجود آمدن اثرات استرس را تبیین کنند این مدل ها مکمل یکدیگرند وما را در درک تصویر کامل از چگونگی جریان استرس کمک می کند

مدل تحریک بیش از حد

وقتی که ما می گوییم فشار زیاد، سروصدا، شلوغی و ... استرس زا هستند در واقع معتقدیم که استرس ذاتا یک محرک و یا تحریک است گاهی اوقات این عوامل بعنوان استرسور مطرح می شوند که باز هم منظور این است که این محرکات بطور ذاتی و خودکار بیش از توانایی و استعداد ما برای مواجهه با آن ها هستند.انسان در دریافت اطلاعات و محرکات محیط محدودیت خاصی دارد یعنی مقدار اطلاعاتی را که در زمان کوتاهی می توانیم آن را به جریان بیاندازیم محدود است ما در برخورد با تهدیدهای محیطی تعبیر و تفسیر اطلاعات جدید و مقاومت در برابر پریشانی و آشفتگی و تصمیم گیری درباره چگونگی عمل تمام انرژی ذهنی و شناختی خود را صرف می کینم حال اگر نیازها و تقاضاها ادامه یابد خستگی جای آن را می گیرد و خستگی به نوبه خود توانایی ما را در عمل نسبت به اطلاعات جدید کاهش می دهد و اگر نیازها هم چنان ادامه یابند دقیقا استرس زا خواهند شد و در آن صورت نسبت به محرکات حساس شده و نمی توانیم بطور واضح و آشکار فکر کنیم البته در انسان محرک های بیش از حد توان بطور خودکار و اتوماتیک منجر به پاسخ می شود بنابراین استرس بعنوان محرک مطرح می شود(لطف آبادی 1384).

ارزیابی شناختی

مدل دومی که راجع به تعریف استرس ارائه شده است چنین فرض می کند که در یک موقعیت استرس زا به تنهایی نمی تواند بسیار برانگیز باشد مگر اینکه ما آن را بعنوان یک محرک نامناسب ادراک کنیم یعنی اینکه معتقد شویم که نیازهای محیط بیش از منابع و توانایی برای مواجهه با آن ها هستند گرچه محیط تعیین کننده پاسخ استرس ما است اما به تنهایی کافی نیست بلکه استرس های محیطی از یک فیلتر بادید شناختی عبور می کنند بطوری که تفکرات ما درباره خودمان در واقع تعیین کننده پاسخ اصلی ماست عوامل زیادی در ادراک یک حادثه بعنوان استرس زاموثر که دو تا از مهم ترین آن ها توانایی در پیش بینی و کنترل آنچه اتفاق می افتد می باشد عدم توانایی در پیش بینی و یا فقدان کنترل دو عامل مهمی هستند که ما را به تجزیه و تحلیل یک حادثه راهنمایی می کند(لئومکه برگ).

برانگیختگی استرسورها

از طریق تاثیری که دقیقا در بدن می گذارند و یا از طریق تفکر، پاسخ استرس را فعال می کند و منجر به برانگیختگی فیزیولوژی می شوند.

استرس، سیستم عصبی خودمختار، سیستم ایمن و مغز را تحت تاثیر قرار می دهد و روان شناسان فیزیولوژیک استرس را بعنوان یک پاسخ بدن به حادثه ای که آرامش و تعادل حیاتی را به هم می زند توصیف می کنند.خیلی ها معتقدند که حالت ناراحتی وقتی رخ می دهد که بدن از حالت آرامش و تعادل خود توسط برانگیختگی خارج می شود.

- نکته اساسی را باید در مورد استرسورها در نظر گرفت:

- استرسورهای مثبت به همان اندازه ی استرسورهای منفی می تواند منجر به پاسخ استرس شود یعنی استرسورها تنها منفی نیستند.

- استرسورها بیشتر جنبه فردی و شخصی دارند یعنی محرک های استرس زا یا استرسورها توانایی برانگیختگی پاسخ استرس را همه افراد ندارند.

- البته نتایج تحقیقات تجربی نشان داده است که گروهی از استرسورها وجود دارند که در بین افراد جامعه جنبه کلی و عمومی دارند.مطالعاتی که در سال 1967 توسط هلمز و راهه انجام گرفته بعضی از این استرورها را مشخص کرده است(بلورچی1376).

2) پاسخ استرسی:

پاسخ استرسی که در اثر اعمال استرسورها بوجود می آید بصورت مجموعه ای از واکنش های فیزیولوژیکی، ذهنی، شناختی در رفتاری ست.واکنش شناختی و ذهنی شامل تغییرات در حالت خلق و خو، تغییرات سرخودی تا تنش و افسردگی، مشکلات در تمرکز، خستگی و ... فرد است.واکنش رفتاری شامل پاسخ های اشکار و واضح به استرسورها یعنی پاسخ ها هم می توانند بصورت خشونت زیاد و پرخاشگری آشکار و هم بصورت اجتناب و دوری کردن از برخورد با استرسورها باشند.ناشکیبایی، اختلال در عملکرد جنسی و .... (بلورچی،1367).

منابع استرس:عوامل متعددی در بروز استرس موثر هستند و برخی مربوط به تقاضاهای محیطی و یا محرومیت های خارجی هستند و برخی مربوط به عوامل درونی و محرومیت داخلی می باشند در این قسمت به بعضی از منابع که همان استرسورها هستند اشاره می شود:

الف) حوادث ضربه زننده:این دسته از استرسورها بیشتر از سایر موارد مورد بررسی قرار گرفته اند این حوادث ضربه زننده موقعیت هایی هستند که از خطرات استثنایی که معمولا خارج از تجربه های معمولی هستند حاصل می شوند موارد زیر را می توان جزء حوادث ضربه زننده نامید.

1- مصیبت های طبیعی مانند زلزله، سیل، طوفان های شدید و ...

2- مصیبت هایی که توسط انسان ایجاد می شود مانند جنگ، حملات هوایی، اسارت و ...

3- مصیبت هایی که ناشی از حوادث است مثل تصادف با اتومبیل، سقوط هواپیما و ...

4- تجاوزهای جنسی، قتل، شکنجه و ....(کوتاش1985).

ب) حوادث زندگی

در تعریف حادثه زندگی باید گفت که منظور فقط حوادث و فعالیت هایی هستند که تعامل روانی فرد را به هم ریخته و یا موجب از هم گسیختگی فرد می شود یا به عبارت دیگر وحدت روانی فرد را به هم می زنند.گرچه برخی از حوادث غیر منتظره زندگی مثل طلاق، بیماری و آسیب دیدگی های شدید، ترفیع شغلی، تغییر در خط و مشی زندگی، ترک یکی از اعضای خانواده، از دست دادن شغل از برجستگی و اهمیت خاصی برخوردارند اما حوادثی دیگر وجود دارد که جزء تحولات طبیعی زندگی بوده و هنگامی برای فرد جزء حوادث خوب و مفید ارزیابی می شوند مثل ورود به دانشگاه، فراغت از تحصیل، ازدواج، تولد اولین فرزند، بازنشستگی و .... جز حوادث زندگی هستند به هرحال تمامی حوادث زندگی اعم از مثبت ومنفی نیاز به سازگاری مجدد و اساسی فرد دارد که این سازگاری مجدد به نوبه خود می تواند استرس زا باشد(کوتاش،1985)

ج) تعارض یا کشمکش

تعارض منبع مهمی برای استرس به شمار می رود.تعارض هنگامی ایجاد می شود که فرد بایستی از میان اهداف و یا روش های متناقض و متفاوت یکی را انتخاب کند.بعبارت دیگر با نوعی ناکامی روبرو هستیم که در اثر درگیری دو انگیزه متفاوت ولی همزمان بوجود می آید و. منجر به فشارهای شدید در ارگانیسم می شود.تعارض به چهار دسته تقسیم می شود:

1- تعارض جاذب-جاذب

2- تعارض جاذب-دافع

3- تعارض دافع-دافع

4- تعارض دافع-جاذب مضاعف ها

5- تعارضات فوق نقش مهمی در ایجاد استرس برای آنان دارد با توجه به اینکه انواع تعارضات در زندگی روزمره بسیار زیاد است، لذا شناخت تعارض ها در فهم بهتر اختلالات رفتاری در عصر حاضر کمک بسیار می کند(کوتاش،1985).

د) ناکامی

ناکامی نتیجه مهم یک تعارض و هم منشا یک استرس هنگامی که فرد در رسیدن به هدف های خودش متوقف می شود. با یک موقعیت ناکام کننده مواجه شده است که مشخصات آن احساس تنش و فشار خون است.کالمن و هامن در سال 1974 پنج منبع اصلی را برای ناکامی معرفی کرده اند که بعضی از آن ها نتیجه پیشرفت جوامع طبیعی امروز است(کوتاش،1985)


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

بررسی اثر مشارکت ورزشی برفشار روانی (استرس) دانش آموزان

هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر مشارکت ورزشی بر فشار روانی دانش آموزان پسر فوتبالیست 1814 ساله بوده است منظور از فشارهای روانی مجموعه واکنش های غیراختصاصی ارگانیسم در مقابله و مواجهه با هر عاملی که می باید با آن رودرو شود، که در کنترل فشار روانی عوامل متعددی از جمله مشارکت ورزشی موثر است این تحقیق با شیوه نیمه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون – پس آز
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 49 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 18
بررسی اثر مشارکت ورزشی برفشار روانی (استرس) دانش آموزان

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

چکیده

هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر مشارکت ورزشی بر فشار روانی دانش آموزان پسر فوتبالیست 18-14 ساله بوده است. منظور از فشارهای روانی مجموعه واکنش های غیراختصاصی ارگانیسم در مقابله و مواجهه با هر عاملی که می باید با آن رودرو شود، که در کنترل فشار روانی عوامل متعددی از جمله مشارکت ورزشی موثر است. این تحقیق با شیوه نیمه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون – پس آزمون با دو گروه گواه و آزمایش انجام گردید. برای انجام تحقیق آزمودنی های گروه گواه و آزمایش هر کدام 30 نفر بودند، که گروه گواه، از بین دانش آموزان دبیرستان شاهد و گروه آزمایش از بین دانش آموزان ورزشگاه هفتم تیر بابل به روش تصادفی ساده انتخاب گردید، سپس میزان فشار روانی آزمودنیها از طریق پرسشنامه فشار عصبی که شامل 40 سوال می باشد، مورد آزمون قرار گرفت، و بعد در مرحله آزمایش متغیر مستقل «مشارکت ورزشی» شامل آموزش و تمرین مهارتهای فوتبال، طی دوماه و نیم، 3 جلسه در هفته و هرجلسه به مدت 70 تا 90 دقیقه اجرا گردید تا تاثیر آن بر متغیر وابسته «فشار روانی» بررسی گردد. در مرحله تجزیه و تحلیل داده ها و یافته های حاصل از آزمون t استودنت استفاده شد و این نتایج به دست آمد:

الف) بین میانگین نمرات فشار روانی گروه گواه و نمرات گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون، به لحاظ آماری تفاوت معنی داری مشاهده نگردید 0/05)(p.

ب) بین میانگین نمرات فشار روانی گروه گواه و نمرات گروه آزمایش در مرحله پس آزمون، به لحاظ آماری تفاوت معنی داری مشاهده گردید 0/05)(p.

ج) بین میانگین نمرات فشار روانی گروه گواه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون به لحاظ آماری تفاوت معنی داری مشاهده نگردید 0/05)(p.

د) بین میانگین نمرات فشار روانی گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون و پس آزمون به لحاظ آماری تفاوت معنی داری مشاهده گردید 0/05)(p.

مقدمه

امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی و ماشینی شدن جوامع، اگر چه خدمات ارزنده ای برای بشر به ارمغان آورده اما عوارض متعددی را در برداشته است. یکی از این عوارض کاهش تحرک و فعالیت بدنی می باشد. کم تحرکی سلامت جسمی و روانی انسان را مورد تهدید قرار داده و زندگی انسان را به طور چشمگیری دچار اختلال می سازد.

انرژی روانی نمی تواند از انرژی جسمانی جدا باشد و خستگی، دلسردی، کمبود تمرین و ناتوانی در تصمیم گیری به هم ارتباط دارند. عکس قضیه نیز صادق است. یعنی شرایط متناسب به ترقی و تعالی منتهی می شود. مهارت باعث ایجاد اعتماد می گردد و دارا بودن آمادگی جسمانی گام بزرگی به سوی داشتن آمادگی روانی است.

بیان مسئله

با توجه به اینکه شرکت در فعالیتهای ورزشی اغلب تاثیر درمانی برکودکان و نوجوانان که دچار اختلال عاطفی و یا معلولیت رشدی هستند. دارد. و همچنین کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان از طریق ورزش این فرصت را بدست می آورند که ارتباطات جسمی و روانی و اجتماعی خود را تقویت نمایند. برهمین اساس تحقیق حاضر در پی بررسی این موضوع است که آیا مشارکت در یک فعالیت ورزشی نسبتا بلند مدت باعث تغییر فشار روانی در دانش آموزان ورزشکارمی گردد. البته انتخاب رشته ورزشی فوتبال بدلیل تمایل و کشش دانش آموزان به رشته فوق در استان مازندران بیشتر است.

اهمیت و ضرورت تحقیق

با توجه به اینکه در عصر حاضر کم تحرکی باعث بروز بسیاری از بیماریهای روانی و بالعکس ناراحتی روانی سبب بروز علائم جسمانی می شود. لذا مشارکت ورزشی تاثیر درمانی برکودکان و نوجوانان می گذارد. به همین دلیل است که گروه زیادی از مردم پس از کار و تلاش خسته کننده شغلی، ساعات فراغت خود را صرف این گونه فعالیت ها می کنند حتی افرادی که از موضوعی دچار تاثر و غم هستند، جهت کاهش ناراحتی های روانی به ورزش می پردازند.

به موازات توسعه تکنولوژی ، کم تحرکی و بی حرکتی اجبارا به انسانها تحمیل گشته است. در نتیجه سلامت و تندرستی جسمی و روانی آنان دستخوش مخاطره شده است در این موقعیت حساس ورزش کردن در یک محدوده زمان معین می تواند شرایط بدنی را دوباره احیاء کند و تعادل و توازن روانی برقرار سازد. (تندنویس. 1371).

ادبیات و پیشینه تحقیق

مک ماهان[1] (1990) در مورد فوائد تمرینات بدنی مطالعات زیادی انجام داد و به این نتیجه رسید که تمرینات هوازی شدید، موجب بهبود و پیشرفت زیاد در عزت نفس و کاهش افسردگی می شود (به نقل از حبیبیان، 1379).

اسکلتون و همکاران [2] (1991) طی تحقیق نقش درجات کمربند تکواندو را بر سطح پرخاشگری کودکان 11-9 ساله بررسی کردند. نتایج این تحقیق آشکار نمود که همراه با رشد و بالا رفتن سطوح رزمی، میزان پرخاشگری کاهش پیدا می کند دلیل این امر در طول مدت تمرینات رزمی تکواندو می توان یافت.

بروک و هایم [3] (1996) پژوهش مقدماتی در مورد 16 کودک مبتلا به آسم به عمل آوردند و نتیجه گرفتند افرادی که در ورزش شرکت داشتند، خودپنداری مثبت تری داشتند و دچار اضطراب کمتری بودند و با بیماری خود بهتر کنار می آمدند تا کسانی که در فعالیت های ورزشی شرکت نداشتند (به نقل از شاملو، 1378).

نورا و همکاران [4] (1995) در طی تحقیقی پیشرفت معنی دار 13 تا 14 درصد توان هوازی و کاهش دردهای مفصلی و تغییرات مثبت در افسردگی و اضطراب را بعد از 12 هفته تمرین هوازی مشاهده کردند و در تحقیق دیگری (1997) برنامه هوازی ارتقای 10 تا 20 درصد آمادگی قلبی – تنفسی با کاهش موثر افسردگی، اضطراب و خستگی و تنش را، گزارش دادند.

کوکس و کالین [5] (1998) طی تحقیقی گزارش دادند اعتماد به نفس و اجرای مهارت ها حرکتی رابطه خطی وجود دارد یعنی هرچه مهارت های حرکتی با کیفیت بالاتری اجرا شود اعتماد به نفس نیز افزایش می یابد . (به نقل از نمازی زاده و نقوی، 1381).

زیبری (1373) وضعیت خلق و خوی شخصیتی یک گروه منتخب از ورزشکاران نخبه را با یک گروه از غیرورزشکاران مورد مقایسه قرار داد نتایج وی نشان داد که در متغیرهای خشم- خصومت، قدرت- فعالیت و خستگی – بی حالی تفاوت بین دو گروه معنی دار بود ولی در متغیرهای تنش- نگرانی و سردرگمی – بهت زدگی تفاوت معنی داری بین دو گروه دیده نشد.

صاحب الزمانی (1374) دانش آموزان غیرورزشکار 13 الی 15 ساله را به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم نموده و با گروه کنترل سه ماه تمرین کاراته انجام داد به این نتیجه رسید که تمرین کاراته به مدت سه ماه در کاهش پرخاشگری دانش آموزان مثبت است.

مزینی (1374) میزان افسردگی از دانشجویان دختر ورزشکار و غیرورزشکار را مورد بررسی قرار داد و نتایج نشان داد که میزان افسردگی در دختران غیرورزشکار بیشتر از دختران ورزشکار بوده است. ورزش به دلیل ماهیت ضد افسردگی در ایجاد روحیه شاداب در افراد بسیار موثر است.

الله قلی پور (1376) پرخاشگری جوانان ورزشکار رشته های بسکتبال، کاراته و بوکس را با جوانان غیرورزشکار را مورد مقایسه قرار داد و به این نتیجه رسید که اختلاف معنی داری بین پرخاشگری ورزشکاران و غیر ورزشکاران وجود دارد.

حبیبیان (1379) در پژوهشی تحت عنوان مقایسه میزان استرس (فشار روانی) دانشجویان دختر ورزشکار با غیرورزشکار انجام داد به این نتیجه رسید که دانشجویان دختر ورزشکار استرس کمتری نسبت به دانشجویان غیرورزشکار داشتند.


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست