فروشگاه بزرگ الماس

این فروشگاه اینترنتی آمادگی خود را جهت ارائه انواع فایل های الکترونیک، پروژه های مختلف دانشجویی و صنعتی، کتاب ها و جزوات و دانشگاهی اعلام کرده و در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است

فروشگاه بزرگ الماس

این فروشگاه اینترنتی آمادگی خود را جهت ارائه انواع فایل های الکترونیک، پروژه های مختلف دانشجویی و صنعتی، کتاب ها و جزوات و دانشگاهی اعلام کرده و در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است

ارزش های سیاسی در معنای زندگی و اندیشه امام علی (ع)

خداوندا، سپاس تو را همچنانکه خود را سپاس گفته ای و برتر از آنچه هر گوینده ای گوید، هستی خداوندا! درود و سلام فرست بر برترین آفریدگان، آنکه او را به حق بر انگیختند، تا بیم دهنده ی جهانیان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاک او) خداوندا! توفیق ده تا برسیم به آنچه که از خشنودی تو آرزو داریم و در راه های نزدیکی جستن به خویش یاریم
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 86 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 146
ارزش های سیاسی در معنای زندگی و اندیشه امام علی (ع)

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

” مقدمه“

خداوندا، سپاس تو را همچنانکه خود را سپاس گفته ای و برتر از آنچه هر گوینده ای گوید، هستی. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترین آفریدگان، آنکه او را به حق بر انگیختند، تا بیم دهنده ی جهانیان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاک او.)

خداوندا! توفیق ده تا برسیم به آنچه که از خشنودی تو آرزو داریم و در راه های نزدیکی جستن به خویش یاریمان ده و گام هایمان را استوار کن تا پیرو راه یاوران تو باشیم[1]. خداوندا! ما را یاری فرما که با استفاده از نهج البلاغه، این راه نور و هدایت در زندگانی خود موفق شویم و به آنچه تو از ما انتظار داری، دست یابیم.

خداوند قرآن را بر پیامبر فرستاد و وی به مردم آموخت و علی(ع) با استفاده از آن آموخته ها و علم بی پایانش، نهج البلاغه ای نوشت که مانند آن هرگز دیگر نخواهد آمد.

زیرا سه فصل زندگی آن حضرت، مکتب و وحدت و عدالت بود و مذهب او رهبری و برابری بود و فداکردن همه مصلحت ها در پای حقیقت از رفتار ایشان می باشد. رسول خدا(ص) فرمود: هر کس با دوستی آل محمد(ص) بمیرد، شهید و آمرزیده شده و با توجه و با ایمان کامل مرده است.[2]

پس بهترین وسیله ی تهذیب نفس، محبت اهل بیت می باشد. ما از خدای منان توفیق جستیم و بر آن شدیم تا مقاله ای به مضمون :” ارزش های سیاسی در معنای زندگی و اندیشه ی حضرت علی(ع)“ به ساحت مقدس الهی و همچنین امام زمان (عج)، تقدیم نماییم. این کار به طور کلی چندین هدف داشت. اول ان بود که مورد قبول درگاه الهی و رضای او هر چه بیشتر قرار گیریم زیرا بدون رضای خدا و توکل به سوی او، هر کاری ناقص و به اصطلاح ابتر می باشد. لذا سخنی که پیرامون زندگی علی(ع) است و همه اش صحبت از حق و خدا بوده است، اگر با یاد خدا و توکل به او و هدف نزدیکی هر چه بیشتر به خود او صورت نگیرد! اصلا سزاوار نمی باشد.

و دوم انکه به عنوان یک بنده‌ی خدا، توانایی و استعداد خود را صرف شرح مختصری بر زندگی حضرت علی(ع) کرده باشم. که نزدیکی به اهل بیت، بهترین راه تهذیب نفس است و تهذیب نفس موجب قرب الهی و خشنودی او می شود.

سوم این بود که یک بار دیگر زندگی حضرت علی(ع) را مرور نماییم و بیشتر، رفتارهای ایشان را که مربوط به سیاست و حکومت آن زمان می شود، مورد بررسی قرار دادیم و ارزش هایی را که امام علی(ع) در برخورد با حکومت(حکومت خود و یا دیگری) حال در زمان رسول خدا، حال بعد از سقیفه و خلفای سه گانه و حال در زمان حکومت طلایی خود مورد توجه قرار دادند، تحت عنوان ارزش های سیاسی بررسی نماییم. در اصل ما در این مقاله از ابتدا می خواستیم که زندگی امام علی(ع) را بررسی کنیم، ولی از آنجایی که می‌بایست موضوعی انتخاب شود و و متناسب با آن بحث شود، سعی کردیم به بیان اخلاق توأم با ارزش ها آن هم در رفتارهای سیاسی امام مثلا در فصل اول، نقش وی در زمان رسول خدا و سیاست آن زمان و یا در فصل دوم رفتار امام علی در واقعه ی سقیفه و خلفای سه گانه و در فصل سوم خود حکومت امام، که می‌بایست با توجه به آن زندگی امام علی(ع) را مرور کنیم، بپردازیم. همچنین هدف و انگیزه دیگر ما از بررسی رفتارهای سیاسی امام ، این بود که این موضوع، موضوعی پر بار و متناسب با جهان امروز می باشد و نقش علی (ع) در سرنوشت امت و رفتارهای سیاسی ایشان، افق های سیاسی بسیاری را بر روی همه ی افراد جامعه، در امروز و فردا و در داخل دستگاه حکومت و یا خارج آن، می گشاید. در مورد استفاده ی ما از قرآن و نهج البلاغه می توان گفت که بیشتر از قرآن در وقتی که در فصل اول راجع به حقیقت امام و شخصیت حضرت بحث می کردیم، استفاده کرده و از مقولات اخلاقی و سیاسی نهج البلاغه نیز بیشتر از سایر قسمت های این کتاب شریف، به خصوص در مورد عملکرد امام با دشمنان سه گانه ی دوران حکومتش در این تحقیق، استفاده شده است. هدف نهایی هم این بود که بعد از مرور سه فصل زندگی حضرت که متناسب با آن ما سه فصل اول خود را آوردیم، در آخر ثابت شود که علی(ع) دارای سیاستی پیوند خورده با ارزش ها داشت و اینکه آن ارزش ها کدامند؟ باید خواننده این مقاله را بخواند و به طور پراکنده آن ارزش ها را بیابد، هر چند به طور فشرده ارزش ها در قسمت جمع بندی و نتیجه گیری این تحقیق نه به صورت موردی بلکه در قالب متونی مثلا «یک پیام برای سیاستمدار» امروز آورده شده است.

ارزش هایی که در این مقاله ذکر شده، ان هم در امر مهم سیاست در برابر همه ی ارزش ها بسیار ناچیز خواهد بود. در حال در این جا لازم است که اندکی به تناسب و نحوه ی تطبیق موضوع با متن نیز اشاره ای داشته باشیم تا ابهامی رو به روی خواننده قرار نگیرد. همان طور که گفته شد چون سه فصل زندگی امام علی(ع)، وحدت و مکتب و عدالت بود. ما سه فصل خود را بر شعار این سه اصل بنا نهادیم. و در فصل اول پس از گفتن یک سری از مقدمات واجب و توضیحاتی پیرامون شخصیت امام علی(ع) که نحوه ی شکل گیری مکتب امام را می رساند، به نقش امام در سیاست های زمان پیامبر و نقش اساسی وی در آن زمان نیز اشاره ای کردیم که تا اوایل فصل دوم نیز این بحث طول کشید. در فصل دوم و سوم نیز سعی شد که متناسب با شعار وحدت و عدالت که بزرگترین ارزش های سیاسی امام در دوره قبل از خلافت خود و در هنگام حکومت خود بودند، ارز ش های سیاسی را تا جائیکه در توان داشتیم بسط دهیم. ما از آوردن بخش اول این مقاله که به ظاهر ربطی به موضوع ما و ارزش های سیاسی ندارد، چند دفاع داریم. اول اینکه در کنار بحث های پیرامون امام علی(ع) و شخصیت وی و اثبات امامت و ... ما کاملا به رفتار امام علی(ع) در زمان پیامبر و سیاست‌های وی و نقش علی(ع) در آن اشاره داشته ایم. و دوم اینکه آیا خواننده‌ای که امام علی(ع) را نشناسد از خود نمی پرسد که علی(ع) که این همه شگفتی در عرصه ی حیات خویش نثار جهانیان کرد، چگونه و توسط چه کسی شخصیتش شکل گرفته است ؟ این همه ارزش از کجا در وجود این چنین انسانی نمودار شده است؟ از پاسخ به این سئوالات هم که بگذریم به عنوان مقدمه و رابطه منطقی بین مطالب و حسن نوشته و زیبایی آن هم که شده باشد، می بایستی شخصیت علی(ع) را کاملا بررسی نماییم. وقتی راجع موفقیت سیاستمداری در تاریخ بحث می کنیم، اول می رویم سراغ مکتب و تحصیلات وی، حال چگونه راجع به بزرگ ترین سیاستمدار تاریخ بدون توجه به مکتبش حرف بزنیم؟! در هر حال خواننده محترم می تواند در صورتی که می خواهد متن را کاملا مطابق با ارزش ها در سیاست ببیند، حواس خود را بیشتر بر روی فصل دوم به بعد متمرکز کرده و توضیحات پیرامون شخصیت علی(ع) و یک امام را مقدمه تلقی نماید. در آخرین فصل نیز هدف و انگیزه ی ما بررسی ارزش های سیاسی نه به طور پراکنده که در تحقیق موجود است، بلکه به صورت اختصاص در یک بخش، در جهان امروز است. هدف ما از آوردن سخن آخر نیز دو چیز بود که اولا توصیه‌هایی جهت توسعه ی نهج البلاغه داشته باشیم و دوم اینکه مشکلاتی در حین انجام تحقیق با آن رو به رو بودیم ذکر کنیم. بیان مشکلات را می توانستیم در همین متن مقدمه ذکر کنیم، که دیدیم اگر در پایان باشد می تواند بهتر باشد. در این روند و روال سعی شده است که به جای اینکه زیاد بر باطل حمله بریم، از حق دفاع بیشتری نماییم! لذا همین اصل بود که موجب شد ما ابتدا، به بیان ارزش های درون نامه ی امام به مالک اشتر و دستگاه امام علی(ع) قبل از حمله‌ها و جنگ های امام با باطل بپردازیم. هدف آن بود که همانطوری که دفاع از حقیقت مهم تر از حمله بردن بر باطل است، ما نیز با ذکر ارزش ها از دیدگاه امام علی(ع) در دستگاه سیاسی و نامه ی تاریخی وی به مالک اشتر قبل از جنگ ها با باطل، بتوینیم این ارزش کلی را یار و یاور باشیم. در کل از خدای تبارک و تعالی در تمام طول انجام این تحقیق خواستار بودیم که دل ما را صاف گرداند و باطن دل ما را بر حقیقت پایدار سازد و رحمت خود را بر رفتار ما نازل کند. در هر حال از خداوند منان خواستاریم که این سخنان ما را درباره ی حیدر ولایتش بپذیرد و همه ما را به کمالات بالاتر رهنمون سازد. و دقت ما را در کارها افزایش دهد. تا مانند امام علی(ع) رفتار نماییم و با دقت سخن گوییم و ” نه“ و بلی گوییم. درست مانند امام علی(ع) که در هنگام شور و شوق مردم و فشار ان ها جهت به خلافت رسیدن امام، ایشان برای مخالفت با مرگ عثمان(به عنوان فاکتور حاکم) و جنجال ها ” نه“ گفت و در آخر چون دید ارزش وحدت بهتر قرار است احیا شود، بی طمع حکومت را پذیرفت. برای اینکه از مضمون مقدمه خارج نشویم. سخن را به درازا نکشانیده و بر خدا توکل کرده و قضاوت را به شما خواننده گرامی وا می گذاریم. همچنین ما بخشی ضمیمه مانند که مضمومنش موردی کردن نتایج با انگیزه ی راحت تر کردن نتیجه برداری از متن توسط خواننده و روشن تر شدن بهتر نتایج است در آخرین مطلب این تحقیق آورده ایم. امید است که مورد قبول قرار گیرد.


”در آمدی بر علی(ع)“

شناخت امام علی(ع) کاری دشوار است و این وجود نا متناهی را کسی نتواند بشناسد و هر کس او را از دید خویش به نحوی دیده است. اما همه کس در این که امام علی(ع) از برجسته ترین افراد در اخلاق و نیکی هاست و گویی تجلی ارزش ها و قران و اسلام است، اختلافی ندارند. زیرا تاریخ از او حمایت می کند. وقتی صفحات دفتر تاریخ را ورق می زنیم و به عقب باز می گردیم، قسمت اعظمی از آن از وجود دین خبر می دهد، ان هم دینی به نام اسلام که پیامبری ممتاز از دیگر پیامبران کتابی حقیقتا پر گوهر از طریق وحی آورده است. در تاریخ، حوادث بسیاری به وضوح آمده است اما هیچ کدام به اندازه ی تاریخ دین و انبیاء در سرنوشت انسان تأثیر نگذاشته است. علتش هم این است که دین از خدا و حقیقت و کمال خبر می داد و جهان بینی ها و ایدئولوژی های بسیاری جهت کمال انسان در همه ابعاد برای او داشت. اما هیچ دینی به پای دین اسلام نمی رسد، زیرا دینی است برای همه اعصار و هرچه به جلوتر می رویم. با حقایق آن بیشتر و با پوچی های حرف های غیر ان بیشتر و بیشتر اشنا می شویم. حقایق دین در قرآن بسیار مشهود است و قرآن کلام خداست که به وسیله جبرائیل از طریق وحی بر حضرت محمد (ص) نازل گشته است. هر کس قرآن و جهان بینی اسلامی بخواند، حتما با دلیل و منطق اسلامی و بینش اسلامی، چهره ای وسیع و حقیقی از کمال و سر منزل غایی در ذهن او مجسم می شود و گویی آن را می‌شناسد و به ان ایمان می آورد، اما برای اینکه عزم کند و بخواهد به آن عمل نماید، نیاز به الگویی دارد که این راه را رفته و پیروز شده است. پس سنت پیامبر و اعمال پیامبر دری دیگر به روی او باز می کند که به وی مژده سعادت و نیکی می دهد. با نظر به اینکه پیامبر نیز عمری دارد و آن عمر به پایان می رسد، آیا باید گفت سنت به پایان می رسد؟ خیر، زیرا سنت را می توان حفظ نمود ولی باز هم سئوال مطرح است که ایا در آن روزگار بعد از پیامبر احتمال تعریف سنت وجود داشت؟ و ایا فرد دیگری الگو و تجلی سنت و قرآن و حقیقت است؟ در آن روزگار که قرآن در عمل و سنت پیامبر، چیزی تازه بود، امکانش وجود داشت که تحریفی بشود؛ ولی دو چیز این امکان را از بین می برد: اول خدا، که هر چه بخواهد می کند و با رفتار حکیمانه اش نمی گذارد تحریفی در قرآن صورت بگیرد. برای مورد دوم باید به بینشی متعالیه نظر کرد و جواب قطعی گرفت، براستی علت اینکه خدا به رسول اکرم فرمود اگر تو نبودی، بشر را خلق نمی‌کردم چه بود؟ جواب این سئوال وجود راهنما و الگو را در هر زمانی اثبات می کند. اگر خدا فیاض است، اگر اسلام و پیامبر را نمی فرستاد، انسان ها از چنین حقیقتی بی بهره می ماندند، همچون شاگردانی که بی معلم ارزش ندارند. پیامبر که رفت، برای نسل ها قرآن و سنت خویش را به یادگار گذاشت و برای الگویی در قالب یک انسان که از قرآن و سنت محافظت نماید و نسبت به حقایق دین بینا باشد، اصل عترت را بر جا نهاد[3] . خاندان پیامبر کیستند؟ آیا کسی جز علی(ع) در زمان پیامبر توانست این چنین مرد با مفهوم حقیقی ارزش ها، بدرخشد. هم اکنون به شخصیت علی(ع) در زمان حیات پیامبر اشاره می کنیم و این را بدان جهت می نویسیم تا معلوم شود حقیقت فردی که این چنین بعد از پیامبر، رفتارش در حکومت و غیر حکومت(که در مورد آن بحث خواهیم کرد) تاریخ را نورانی کرده و گوهر تشیع برای حیات حقیقی نسل ها باقی گذارده است، چگونه شکل گرفته و ریشه اش از کجا و به دست چه کسی بوده است؟

” پرورش نور“

عجیب ترین چیز در مورد علی(ع) این است که بگوییم، فردی است مانند افراد دیگر! البته از نظر جسم با دیگران برابر بود و پیامبران نیز مثل مردم زمان خود بودند، تفاوت در استعداد و روح و بینش ها است. اعتقاد به حدیث شریفه ی کساء و نظرات امام در مورد امامت! و سخن امام که فرمود از من بپرسید تا زمانی که در میانتان هستم و گرنه مرا نخواهید یافت. نشانگر این است که امام مانند دیگر انسان ها نه تنها خود مسیر کمال را طی کرده است بلکه حقیقتا رفتارش تفسیری بر قرآن و سنت بوده و وجود خود را مایه هدایت احساس می کرده است و این یعنی الگو بودن در حد هدایت دیگران و این کاملا معلوم است که افراد بسیاری الگویند ولی کسی ادعای همه چیز را به یمن خدا می دانم ندارد! در مورد تولد حضرت و نحوه تولد ایشان همین بس که او را مولود کعبه لقب دادند که شرحش جای دیگر می طلبد و همانطور که گفته شد ما می خواهیم نتایج اخلاقی و سیاسی از این مجموعه بگیریم و ضرورت ها و واجبات باید بیان شود.

در آن هنگام که رسول گرامی اسلام (ص) با خدیجه ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. در فکر جبران زحمات و محبت های ابوطالب افتاد و به همین علت به عموی خویش فرمود:” من دوست دارم که بعضی از فرزندانت را در نزد من بگذاری تا در کار رسالتم مرا یار و یاور باشد و نیز جبران زحمات گذشته ام را نشبت به شما کرده باشم“ ابوطالب در پاسخ پیامبر (ص) گفت: هر کدام را که می‌خواهی انتخاب کن، رسول الله(ص) علی (ع) را برگزید[4]. از همین جا می توان حدس زد کسی که علی(ع) را پرورش داد، خود یک ارزش بود و عملش سنت برای نسل ها شد! به راستی اینده کسی که توسط پیامبر(ص) پرورش یافته بود چه می شد؟ از همان روزهای آغاز بعثت پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی (ع) اندکی تفکر کرد و آن را به عنوان اولین مرد مؤمن به آن پذیرفت. حضرت علی(ع) خود می فرماید که پیامبر هر روز دری از درهای اخلاق و معرفت بر من می گشود و مرا به پیروی از آنان سفارش می نمود. تکامل شخصیت علی(ع) در ارتباط با پیامبر (ص) بود و اندیشه ها و بینش های عمیق و متعالی نیز از این جا سر چشمه می گیرد. عشق و علاقه ی میان پیامبر و علی(ع) وصف ناپذیر است، تا جایی که پامبر(ص) که می دانست این علی(ع) است که امام مردم خواهد بود، لحظه ای از تربیتش دست بر نمی دارد و دوست او را دوست خویش و دشمن او را دشمن خویش می نامد و علی(ع) نیز در طول زندگی هیچ گاه و در هیچ مورد بر پیامبر پیشی نگرفت و نهج البلاغه که مجموعه ای از سخنان پر ارزش حضرت علی(ع) است، بسیاری از آن راجع به ستایش پیامبر است. پس فهمیدیم که مکتب و ریشه اعتقادات حضرت علی(ع)، اسلام است و اسلام. در صفحات آینده راجع به اندیشه های امام سخن خواهیم گفت و هم اکنون پاره ای از مبانی اندیشه های امام و عظمت کارهای امام علی(ع) را در زمان حیات پیامبر اکرم (ص)، دنبال می کنیم. مبانی اندیشه های حضرت علی(ع) همان مبانی اندیشه های اسلام و پیامبر است و ایشان جهان بینی های اسلامی را با وجود خود قبول کرده بودند و بر انجام ایدئولوژی های ان مداومت می کردند و مبنای حق و باطل نیز موردی است که باید حتما در مبانی اندیشه ی امام بدان اشاره شود. حق در نظر امام علی(ع) همان خدا و دستور اوست. حضرت علی(ع) با ایمان به خدا و دین و راهنمایی های پیامبر، قلب و اندیشه ی خود را بر حقایق گشود. تا آنجا که درباره ی پیروی خویش از حق می فرماید:” از آن هنگام که حق را به من نمودند در آن دو دل نگردیدم[5]” گویی دوره ی کودکی تا نوجوانی حضرت علی(ع) دوره ی بارگیری حقیقت بوده است. و این مدعا کاملا درست است زیرا کافی است نهج البلاغه را بگشائیم و وصف خدا و آخرت و زیبایی ها را از زبان حضرت بشنویم و سیراب شویم و باز به ان نظر کنیم و اخلاق سیاسی زمان حضرت را مورد مطالعه قرار دهیم تا واقعا بفهمیم ارزش به مفهومی که انسان را به سعادت می‌رساند یعنی چه؟! حقیقت و کمال و هدف امام فقط خدا بود و حضرت علی(ع) با اختیار خود این اصل را با برهان و دلیل و نظر به فطرت پذیرفت و وجود خود را نورانی از عشق حقیقی به خود خدا کرد و وظیفه خود را احیای دین معشوق دانست و با نظر به آیه ی قرآن که فرمود: اگر کسی دستور خدا را انجام دهد، خدا راه های رسیدن به ارزش های بیشتری را بر او می گشاید، لا اقل می توانیم با نظر به تاریخ، وجود حضرت علی(ع) و کمالات روز افزون را اندکی مورد بررسی قرار دهیم. ارزش حقیقی در دیدگاه امام در مورد مسائل اخلاقی، انچه بود که حقیقتا انسان را به کمال می برد که البته این همان دستور خدا می باشد! گویی علی(ع) خود و زندگی اش تفسیری بر قرآن است و علی با قرآن و علی با ارزش های اخلاقی از علی حقیقتا علی ساخته است! تا کنون این همه سخن مبانی اندیشه ی حضرت علی(ع) بود؛ که در مورد خود اندیشه های ایشان در صفحات آینده صحبت خواهیم کرد. مبانی اندیشه های حضرت علی(ع) بر ما روشن می سازد که راه حضرت در ابتدا چه بوده است. هم اکنون در جنبه‌ی عمل به ارزش ها و حرکت امام بر پایه‌ی همان ارزش ها در زمان حیات پیامبر، بحث را ادامه می دهیم. شجاعت و دلاوری بر موضوعی شرط لازم ” ایمان“ را از قبل به آن می طلبد ، اینکه اساس و موضوع مورد ایمان چه بوده است و درست بوده یا نبوده در دست وجدان و عقل است. اثبات خدا و ارزش‌ها را با هزار دلیل می توان ممکن ساخت که این در دست فلسفه و دلایل و براهین منطقی است و فطرت انسان و اراده و خواست او نیز این امر را ممکن می سازد. حال که ما حقیقتی را که علی(ع) بدان اعتقاد داشت شناختیم می توانیم خود نیز به بررسی این حقیقت بپردازیم و می بینیم حقیقت نیست جز خدایی که کمالات و فیض می بخشد، وصف خدا را باید از زبان خود علی(ع) شنید که دلش منزلگاه او بود و ایمان به خدا در دل و قلب علی(ع) همه ی هستی و وجود علی(ع) است. این ایمان به خدا باعث شد که تاریخ علی(ع) را نور ببیند و الگوی انسان ها گردد. در هنگامی که رسول اکرم برای هجرت آماده می شد، حضرت علی(ع) بود که خطر مرگ را بر جان خرید و حاضر شد در بستر پیامبر بخوابد و این از اوج بلندی روح او خبر می داد حال کسانی که حقیقت را جز خدا می‌بینند، همین بس که بدانیم در زجرند و آخر در زمین فرو خواهند رفت و جز دنیا نتوانند ببینند پس هرگز رنگ آرامش را تا زمانی که دنیا دنیاست، نخواهند دید. غزوه های پیامبربسیار به شکست نزدیک بود اگر علی نبود. علی(ع) با شرکت در غزوه ها و جنگ های مختلف، ایمان خود را تثبیت کرد و شجاعت و بزرگی را در آن زمان و در طول تاریخ، مرکب خویش نمود. در جنگ بدر، در ابتدای جنگ بنا بر روایات متعدد، حضرت علی(ع) بود که هر سه نفر از افرادی که به جلوی سپاه کفر برای مبارزطلبی آمده بودند به هلاکت رسانید[6]. در غزوه‌ی احد که می توان گفت سپاه مسلمین در آغاز جرأت جنگ نداشتند علی(ع) بود که با شکست دادن بسیاری از نامیان آنان، روحیه ی پیروزی را به مسلمانان عطا نمود[7]. در غزوه ی خندق نیز ماجرای جنگ علی(ع) با عمروبن عبدود معروف است و نشان داد که قدرتی در آن تاریخ و برای همه تاریخ به اندازه ی علی(ع) نبود. این قدرت و نیرو همان تجلی ایمان به ارزش ها است که بر شمشیر نمودار گشته است و از طرفی این اقدام علی(ع) که او را به خاطر خدا سر برید نشانگر عظمت ارزش های مقدس وجود او بود و وصله ی شهرت را که از طرف مخالفان او که حسد وجودشان را گرفته بود، حتی بدون در نظر گرفتن اقدامات آینده علی(ع) و نهج البلاغه، برای همیشه از اذهان و تاریخ جدا نمود. براستی این است انسان بودن!ایمان به حقیقتی عظیم و شمشیر زدن در راه او به همراه تمامی ارزش های انسانی و معنوی نمی تواند جز تجلی سلامت روح علی(ع) و شایستگی بی پایان او باشد.


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

مقاله NGO مورد بررسی هستیا اندیشه

مقاله NGO مورد بررسی هستیا اندیشه در 23 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 2
فرمت فایل doc
حجم فایل 72 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 23
مقاله NGO مورد بررسی هستیا اندیشه

فروشنده فایل

کد کاربری 6017
کاربر

مقاله NGO مورد بررسی هستیا اندیشه در 23 صفحه ورد قابل ویرایش

NGO مورد بررسی: هستیا اندیشه

هستیا ایزد بانویی است که در اسطوره‌ها به معنی زن دانا و آگاه آمده است، زنی که گرما و روشنی خانه‌های مردم از اوست.

1- معرفی:

هستیا اندیش، کانونی است غیر دولتی، غیرانتفاعی که به همت گروهی از افراد فعال و آگاه در عرصه مسائل اجتماعی با هدف حساس سازی و تغییر نگرش مردم نسبت به مسائل جنسیتی در یک جامعه مدنی پویا از طریق توانمند سازی و ارتقاء آگاهی با آموزش، پژوهش، اطلاع رسانی، ترویج و لابی گری در سال 1381 تأسیس شده است.

2-چشم انداز:

آرمان کانون، جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌ای است انسانی، آزاد، عادلانه و عاری از خشنونت، جایی که زنان و مردان با برخوداری از حقوق انسانی وفرصت‌های برابر، صرف نظر از تبعیض‌های جنسیتی، نژادی، طبقاتی، قومی، مذهبی، سنی ودیگر وضیعت‌های محرومیت زا همگام با هم در توسعه انسانی پایدار صاحب نقش باشند و از ثمرات آن بهره‌مند گردند.

3- اهداف:

· رفع کلیشه‌های تبعیض جنسیتی

· رسیدن به برابری زن و مرد در چارچوب معیار‌های حقوق بشر

· بهبود زندگی زنان

· مشارکت زنان در حوزه‌های تصمیم گیری، مشاغل مدیریتی و پست‌های کلیدی

· دستیابی زنان به سرمایه، تولید و اطلاعات در زمینه‌های مختلف

· تلاش برای گسترش تفاهم و گفتمان اجتماعی میان زنان و مردان

· بهبود بخشیدن دید جامعه نسبت به توانایی زنان در تمامی عرصه‌ها

· آسیب شناسی زنان با تکیه بر محیط اجتماعی و فرهنگی

· رایزنی و تبادل تجربیات میان اعضا، سازمانهای ملی و بین‌المللی

· انجام پژوهش در امور زنان و انعکاس نتایج به دست آمده به مردم و مراجع مسئول

· مخالفت با همه اشکال خشونت دیدگان در جهت بهبود وضعیتشان

· تغییر ارزشها و طرز تلقی‌ها و اعمال تقویت کننده خشونت

4- اعضای هئیت مؤسس چه کسانی هستند؟ جلوه جواهری، بیتا طاهباز‌، مونا محمدزاده، سارا لقمانی، کاوه مظفری

5- چه کسی یا کسانی NGO را حمایت مالی می‌کنند؟ از طرف محل یا نهاد خاصی حمایت نمی‌شوند اعضای NGO خودشان هزینه‌ها را پرداخت می‌کنند و افراد عضو هم ماهانه هزار تومان پرداخت می‌کنند.

6- مشکلات سازمان چیست؟ مالی، امنیتی (اجرای مراسم)، گرفتن مجوز، جانیفتادن نقش NGO در جامعه و…

7- روابط اعضای NGO با همدیگر چگونه می‌باشد؟ چون اعضای NGO در کل جوان می‌باشند همگی اعضاء زیر 30 سال سن دارند روابطشان خیلی با همدیگر صمیمانه می‌‌باشد.

8- آیا با NGO ها یا نهاد‌های دیگر در ارتباطید؟ بله مثلاً NGO های محیط زیست وهم‌‌اندیش زنان و…

9- فعالیت‌های انجام شده توسط هستیا را ذکر بفرمایید؟

- برگزاری مراسم 8 مارس 1381: حقوق انسانی و کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان

- توانا سازی اعضا با شرکت در کارگاهها، کلاسهای آموزشی و برگزاری دوره‌های مطالعاتی

- چاپ نشریه هستیا

- مشارکت در کمپین زنان و مردان علیه خشونت تا ؟ مارس

- جمع‌آوری طومار از دانشگاهها در اعتراض به طرح سهمیه‌بندی جنسیتی در پذیرش رشته‌های پزشکی و فرستادن آن به مجلس

- برگزاری مراسم 8 مارس سال 1382: زنان، صلح و خشونت

- راه اندازی سایت هستیا

- مشارکت در کمپین اعتراضی علیه صدا و سیما

- پیوستن به گروه همکاری پکن

- برگزاری و شرکت در جلسات هم‌اندیشی زنان.
فاطمه کریمی

- مسائل زن و خانواده از محضر آیت‌الله امینی:

1- جایگاه زن از دیدگاه اسلام

2- ناقص بودن عقل زنان

3- مسائل حقوق بشر درباره جایگاه زن و مرد

- حق حیات و زندگی

- حق آزادی

- حق استفاده از منابع طبیعی

- حق بهداشت و درمان

- حق اشتغال

- حق تملک و تصرف در اموال خود

- حق امنیت

- حق جعل قانون و در سایه قانون زیستن

- حق دخالت و مشارکت در حکومت

- حق اختیار همسر

- حق داشتن و تربیت فرزند

- حق اندیشیدن و عقیده داشتن

- حق تحصیل علم

- حق تکامل روحی و معنوی

4- روابط زن و مرد در جامعه

5- الگوی زن مسلمان

- خانه‌داری

- شوهر‌‌داری

- شرکت در کارهای بیرون از خانه

6- نتیجه‌گیری

آیت‌ا… امینی جزو کسانی است که سابقه طولانی در عرصه تحقیق . تألیف و خصوصاٌ اولویت دادن به موضوعات تربیتی، خانوادگی و به ویژه مسائل زنان دارد. این کتابها و تألیفات عبارتند از: آئین همسرداری، آئین تربیت، انتخاب همسر، بانوی نمونه اسلام. این کتابها مشخصاٌ پیرامون موضوع زن و مسائل زنان می‌باشد. البته در کتابهای دیگری مثل کتاب «آشنایی با مسائل کلی اسلام» هم حدود 90 صفحه که تقریباٌ یک سوم کتاب است در مورد مسائل زنان می‌باشد.

1- جایگاه زن از دیدگاه اسلام:

مقام زن در قرآن و در اسلام، در واقع همان مقام انسان است. اصولاٌ خیلی جالب است که در هزار و چند صد سال قبل که زن را معمولاٌ یک جنس پست‌تر و ضعیف‌تر می‌دانستند و حتی بعضی‌ها در انسان بودن او تردید داشتند‌، اسلام هیچ این مسأله را به طور مستقیم مطرح نمی‌‌کند، بلکه مسائلی را که درباره انسان بیان می‌کند به طور طبیعی شامل زن و مرد و هر دو می‌کند. بنابراین برای تبیین مقام زن باید بررسی کنیم و ببینیم که مقام انسان از دیدگاه اسلام چیست؟

اسلام انسان را موجودی ممتاز و برتر از موجودات مادی می‌داند که مرکب از جسم و روح است. انسان موجودی است باقی که در آفرینش او هدفی وجود دارد و
آن هدف، تکامل نفسانی و سعادت در مجموعه حیات و بویژه سعادت اخروی است. با این بیان مقام زن هم روشن می‌شود. در قرآن و احادیث نسبت به این موضوع تأکید شده است. از جمله در قرآن خداوند می‌فرماید: ما بنی‌آدم آدمیزادگان را گرامی داشتیم، یعنی مقامشان را بالا بردیم از سایر موجودات مادی- هم زنان آدمیزاده‌اند و هم مزدان- و برای اینها در خشکی و دریا وسیله‌ حمل فراهم کردیم و برای رزق و روزی‌شان غذاهای پاکیزه‌ای تهیه دیدیم و آنان را بر بسیاری موجودات برتری دادیم. پس در این آیه در صدق عنوان بنی‌آدم، زن و مرد مساوی هستند. اگر زن برتر نبود گفته می‌شد:«ما مردها را برتری دادیم».

در موضوع آفرینش آدم به طور کلی داستانش در قرآن مفصل است که خداوند متعال به فرشتگان فرمود که من می‌خواهم خلیفه‌ای را در زمین بیافرینم. اما آن خلیفه مرد تنها نبود. بلکه انسان بود یعنی بنی‌آدم و همه انسانها در طول تاریخ خلیفه خدا هستند و در این جهت زن و مرد تفاوت نمی‌کنند. اینکه اسلام اصلاٌ زن و مرد را جدا نکرده است خیلی مسئاله جالبی است، یعنی این امر مسلمی است که اصلاٌ قابل بحث نیست، خصوصاٌ در آن زمانها که حتی بعضی‌ها در انسان بودن زن تردید می‌کردند، اسلام احتیاجی به دفاع نمی‌بیند هیچ جایی نداریم که اسلام گفته باشد زن هم انسان است، چون این امر مسلمی است.

ما در تمام قرآن حتی یک آیه پیدا نمی‌کنیم که زن را پایین‌تر از ورد بداند و احتمال نقصان و ضعفی را در عقل و یا در کارهای اجتماعی‌اش داده باشد. مرد محوری، خود‌محوری و مرد را عالی‌تر دانستن، همه اینها از رسوماتی است که از سابق باقی مانده است. الان هم در همه جوامع افرادی هستند که زن را عقب‌تر از مرد می‌دانند. اسلام با این افکار موافق نیست.

· حق اندیشیدن و عقیده داشتن:

زن عاقل است، مرد هم عاقل است. یعنی عقل داشتن و فکر کردن از خواص هر دوست. وقتی که خدا این نعمت را به کسی داده است او هم حق دارد که آه را به کار بیندازد وفکر کند، و طبیعی است که انسان در پی اندیشه‌هایش به یک عقیده‌ای می‌رسد، حالا این عقیده یا نسبت به مسایل معنوی و اخروی و امثال اینهاست، یا در مورد مسائل اجتماعی و دنیوی. به هر حال عقیده انسان محترم است از هر راهی که کسب کرده باشد.

· حق تحصیل علم:

یکی از حقوق انسانی حق تحصیل علم است، بنابراین تحصیل کردن برای بانوان یک حق طبیعی و یک حق انسانی است. در این زمینه روایات فراوانی داریم و شاید فقط شش یاهفت مورد روایت داشته باشیم که آنها هم البته تحصیل خانمها را نهی نکرده است بلکه نوشتن خانمها را نهی کرده است، به این معنی که گفته خط و نوشتن را تعلیمشان نکنید. در اصل تحصیل ما هیچ نهی نداریم به طور مطلق خانمها می‌توانند تحصیل کنند اما در مورد خط چند روایت داریم که این روایات اولاٌ اکثر آنها ضعیف یا مرفوع و یا مرسلند و دلالتشان هم قوی نیست. مثلاٌ در حدیثی از پیامبر آمده است که زنان را در غرفه‌ها و در طبقات فوقانی جای ندهید. کتابت و نوشتن را به اینها نیاموزید و فقط زیستن و سوره نور را یادشان بدهید. به نظر من بی‌دلیل است که بعضی‌ها با استناد به این حدیث می‌خواهند جلوی تحصیلات زنان را یگیرند حتی در زمان پیامبر زنانی بوده‌اند که خیلی عالمه بودند، تحصیل می‌کردند مثلاٌ حضرت زهرا- عایشه- حفصه که علاوه بر خواندن، نوشتن هم می‌دانستند.

اگر قرار بود که زنها دنبال تحصیل علم نروند، قطعاٌ خداوند استعدادش را هم به آنها نمی‌داد پس باید بروند و با مردها در این جهت کاملاٌ مشترکند.

تقریباٌ نصف جامعه ما زن است طبعاٌ باید نصف دانشگاههای ما هم زنانه محض باشد نصف دبیرستانها مدارس ابتدایی و راهنمایی باید زنانه باشد و چه بهتر که همه ارکان آن را خودشان اداره کنند، یعنی از راننده گرفته تا مستخدم و دبیر و آموزگار و استاد، همه از خود خانمها باشند.

و به نظر من بهترین رشته برای تحصیل زنان مربوط به رشته پزشکی و توابعش است چون این رشته‌ها همیشه مورد نیازند برای همه و از جمله بانوان. چون لازمه رشته پزشکی لمس کردن طرف مقابل و معاینه کردن اوست و برای زنان مشکل است که یک پزشک مرد او را لمس کند پس باید زنان خود پزشک باشند. تا این زمینه لمس کردن که باعث ایجاد انحراف است از بین برود و احکام الهی و مصالح مورد نظر دین به آسانی بتواند پیاده شود.

در معاینه شدن زن توسط پزشک ورد اولاٌ زمینه انحراف وجود دارد ثانیاٌ اگر زن متدین باشد و نخواهد مرتکب خلاف شود ناراحتی روحی برایش می‌آید و علاوه بر این عوارض منفی دیگری هم می‌تواند پیش بیاورد مثلاٌ ممکن است شخص نسبت به همسر خودش علاقه و احساسی را که سابقاٌ داشت از دست بدهد و زندگی‌اش مختل شود.

چرا زن باید منشی باشد و مرد پزشک؟ باید پزشک متخصص، زن باسد منشی‌اش هم زن باشد. این شأنی نیست که یک خانمی بیاید منشی شود برای یک پزشک مرد، یا مثلاٌ در حال عمل جراحی دستیار او باشد.

همانطور که یک زن در رشته پزشکی می‌تواند مرجع درمان بیماری و معالجه شوند در زمینه مرجعیت دینی هم می‌تواند مرجع فتوا شود.

من نظرم اینست که ما بر اساس آمارهایمان باید پذیرفتن دانشجویان پسر را در رشته‌های پزشکی به حداقل برسانیم در عوض دانشجویان دختر را بیشتر برای این رشته‌ها بپذیریم تا این دو در همه سطوح عمومی، تخصص و فوق تخصص متعادل شوند.

· حق تکامل روحی و معنوی:

از آنجا که انسان دارای استعداد و ظرفیت تکامل روحانی و پیشرفت عقلی است برای زن و مرد این حق وجود دارد که برای نیل به مقامات عالی معنوی تلاش کنند و به تعالی روحی و کمالات نفسانی نایل شوند و کسی حق ممانعت از این امر را ندارد.


4- روابط زن و مرد در جامعه:

اسلام برای جلوگیری از تحریکات ناصحیح و ارتباط مشروع اختلاط زن و مرد را محدود می‌داند و آنان را ملزم می‌کند به حفظ حجاب، پرهیز از نگاه کردن به همدیگر و یا پرهیز از ایجاد محیطهای کاری مختلط. همه اینها برای سلامت خانواده و روح و برای به فساد نیافتادن انسانهاست. این چیزی است که اسلام خواسته است که زن و مرد ارتباط به آن شکل نداشته باشند تا مشکل اجتماعی و روانی ایجاد نشود و این به نفع زن و مردست. و من پیشنهاد می‌کنم که محیط مدارس، دانشگاهها، بیمارستانها نیز جداسازی شود و این به نظر من بیشتر به نقع زنان است بهتر می‌توانند استقلال و لیاقت خود را نشان دهند اثبات کنند و آزادانه پیشرفت بکنند. ما جدایی را اینطور نمی‌گوییم که آنان اصلاٌ روی همدیگر را نبینند بلکه منظور از آن معایناتی است که محذور شرعی ندارد.

5- الگوی زن مسلمان از دیدگاه امینی:

آیت‌ا… امینی در کتاب بانوی نمونه اسلام، فاطمه(س) را به عنوان نمونه و الگوی زنان مسلمان بیان می‌کند و در این کتاب به بیان ویژگی‌هایی از او که باید چراغ راه دیگر زنان مسلمان باشد اشاره می‌کند و ما نیز به ذکر پاره‌ای از این موارد که رمز خوشبختی و سعادت یک زن مسلمان است اشاره می‌کنیم:

- در امور مربوط به خانه‌داری به امر پیامبر وظایف به طور مساوی بین فاطمه و علی تقسیم شد. علی مسئول امور خارج از خانه و فاطمه نیز مسئول امور مربوط به داخل خانه می‌شود هر چند کارهای خانه سنگینی زیادی بر دوش فاطمه می‌گذارد ولی این زن نمونه اسلام بدون هیچگونه شکایتی به انجام کارها می‌پردازد. فاطمه(س) از این تقسیم‌‌بندی ( تقسیم‌بندی طبیعی) خیلی خوشحال بود چون می‌توانست بهتر به امور خانه‌داری و تربیت فرزندان بپردازد.


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

ما از روند انقلابی چه معنایی را در نظر می گیریم ؟ در معناییی که این اصطلاح را به کار می بریم ، انقلاب عبارت از عصیان جمعی ناگهانی و شدیدی است که قصد آن واژگونی قدرت یا رژیمی و دگرگونی وضعیت معینی است
دسته بندی علوم اجتماعی
بازدید ها 13
فرمت فایل doc
حجم فایل 142 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 143
بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

فروشنده فایل

کاربر

بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس


فهرست مطالب:
پیشینه ها ، عوامل و شرایط انقلابات
تئوریهای تبیین کننده پیرایش انقلاب
ابعاد تحول انقلاب
تئوریها و مدل های تحلیل انقلاب
متن:
پیشینه ها، عوامل و شرایط انقلاب
انقلاب چیست ؟
ما از روند انقلابی چه معنایی را در نظر می گیریم ؟ در معناییی که این اصطلاح را به کار می بریم ، انقلاب عبارت از عصیان جمعی ناگهانی و شدیدی است که قصد آن واژگونی قدرت یا رژیمی و دگرگونی وضعیت معینی است . به دین ترتیب ، انقلاب حقیقتاً لحظه ای تاریخی است که حالت انفجار اجتماعی و در عین حال حالت هیجان انفرادی مشخصه آن است . بنابراین حادثه ای است که می توان زمان آن را مشخص نمود ، گو این که در عمل انجام دادن این کاربسیار مشگل است ، خصوصاً در لحظه وقوع . حتی گاهی تاریخ نویسان بر سر تعیین تاریخ شروع و خاتمه انقلاب معینی به توافق نمی رسند . انقلاب را لحظه ای پرهیجان و داغ و در تاریخ نام می برند که، لزوماً محدود است یعنی ابتدایی دارد و انتهایی.
علاوه بر تعریفی که در بالا ارائه گردید ، بعضی از پدیده ها را نیز به انقلاب منتسب می سازند ، مثل اصطلاح انقلاب صنعتی یا انقلاب تکنولوژیک . در عنوان نمودن این اصطلاحات بیشتر تکیه بر تغییرات قابل ملاحظه و طولانی است که به دنبال بعضی از تحولات تکنیکی به وجود آمده است و روشن است که تعریف ما از آن چه که تحت عنوان (( روند انقلابی )) نام می بریم شامل این نوع انقلاب نمی گردد.
علاوه بر این روند انقلابی طرحی از دگرگونی رژیم را در بر دارد ، یعنی سعی در زیر و رو کردن رژیم به نفع قدرت جدید می کند و به همین انقلاب از نهضتی که ناشی از نارضایتی است و هدفش بر طرف کردن بعضی نارضاییها و نارساییها است ، متفاوت می باشد ، در حالی که روند انقلابی فرا تر از این می رود و هدف آن نفعی قدرت یک رژیم است . البته گاهی هم اتفاق می افتدکه نهضت ناشی از نارضایی به روندانقلابی تبدیل شود ولی لزوماً چنین نیست . بلاخره ما حالت ((انقلاب دایم )) یا (( جامعه انقلابی )) را نیز مشمول تعریف خود نمی کنیم . ما تصور می کنیم که این اصطلاحات بیشتر از ایدئولوژی مایه می گیرند تا جامعه شناسی و چنین مفاهیمی مربوط به جامعه بعد از انقلاب می گردد ، به دین معنی که جامعه ای را عنوان (( جامعه انقلابی )) می دهند که در مقابل روند انقلاب جدیدی ، ( اعم از چپ یا راست )، سعی در حفظ و نگهداری دستاوردهای انقلاب دارد .(1)
تئوریهای تبین کننده انقلاب
مارکس و آندرت
- یکی از نقاطی که در نظریه افلاطون و جود داشت و برخی دیگر از دانشمندان نظیر ارسطو نیز به آن اشاره کرده اند ( م.ش. ویل دورانت 1345 ص 87 ) فقر و تضاد طبقاتی بین فقرا و
فقر--- انقلاب
- اغنیا ء است . کارل مارکس (Marx ) هم به طوری که بیشتر خوانندگان با مطالعه ، می دانند ، در تئوری طبقاتی خود به بدتر شدن و بیچارگی ( V erlendunj ) طبقه گارگر در پی جریان صنعتی شدن به عنوان علت و انگیزه انقلاب می پردازد .
بدین معنی که با پیشرفت صنعتی ، سود سرمایه داران به مراتب بیشتر از بهبود وضعیت کارگران می باشد.
- فقر به عنوان علت انقلاب از جانب ها نا آندرت Hanna Arendt ,1963 ) هم تایید و
تاکید می شود . اما در صورتی که بخواهیم تاد حدودی ترتیب زمانی را رعایت کنیم لازم
است ابتدا به چند نظریه نسبتاً قدیمی به طور کوتاه اشاره نمائیم .

گوتشالک
گوتشالک ( Gottschalk ) به عنوان یک تاریخ دان ، پیدایش انقلاب را به علل زیر می داند :
1- تقاضا و نیاز مردم برای یک تغییر ، که خود از دو علت دیگر سرچشمه می گیرد :
الف : تحریک مردم ( provocat ion ) مثلاً از طریق فشار اقتصادی
ب: هم عقیدگی فشرده و قوی بین مردم ( solidified public opinion ) درباره این که وضع باید تغییرکند.
1- امیدواری مردم به موفقیت ( hopfulness ) ، که خود در پی عوامل زیر به وجود می آید : ب: داشتن رهبری ( leadership )
3- ضعف نیروی حاکم و تردید آنها در حقوق خود . ( نقل از ( dahrendorf 1974 173 .
برینتون :
برینتون ( brinton ) دانشمند تاریخ شناس دیگری است که کتاب قدیمیش به زبان فارسی نیز به چاپ رسیده است . وی براساس یک بررسی استقرائی از چهار انقلاب : انگلستان ، فرانسه ، آمریکا و روسیه و استخراج وجوه اشتراک آنها ، علت انقلاب را در عوامل زیر می بیند:
1- پیشرفت اقتصادی
2- تضاد طبقاتی شدید
3- از خود بیگانگی شدن روشن فکران
4- ضعف و عدم کارائی دستگاه دولت
5- انعطاف پذیری طبقه حاکم که از نظر روانی نیز نامطمئن و بی تعادل است و نمی تواند خود را با شرایط جدید تطبیق دهد .
هر چند که کاربرینتون برای زمان خودش باارزش و در شرایط بعد نیز تا حدودی قابل استفاده است ، اما به قول ذاهرندوف: همانطور که نام کتاب برینتون می گوید او در کارش به تشریح جریان چهار انقلاب پرداخته و ارتباط علی و سیتماتیک بین عوامل را کمتر در نظر گرفته است تا بتواند یک تئوری انقلاب دهد ) dahrendorf , 1974:173 وstone,1971:48 وبرینتون 1362).
اکشتاین
اکشتاین (harry Eckstein ) دانشمند علوم سیاسی نیز در قالب عوامل اقتصادی به گسترش فقر در سطح جامعه بعنوان علت انقلاب اشاره می کند و رشد سریع اقتصادی و عدم تعادل بین تولید و توزیع را از علل اقتصادی پیدایش انقلاب می داند . بدین معنی که گرچه تولید اقتصادی رشد می کند ، اما همه مردم به یک اندازه از آن بهره مند نمی شوند .
اما اکشتاین عوامل دیگری را نیز در پیدایش انقلاب مؤثر می داند و آنها را به چند دسته تقسیم می کند . او ابتدا از روشنفکران آغاز می کند و معتقد است که وقتی شرایط زیر بین روشنفکران وجود داشته باشد برظهور انقلاب تأثیر می گذارد :
- عدم جامعه پذیری و انطباق سیاسی مناسب روشنفکران
- تضاد ارزشهای اجتماعی ( یعنی دوگانگی نظام ارزشی سنتی و جدید )
- فلسفه اجتماعی و ایدئولژی و زنگزده (corrosive) یعنی ایدئولژی که دیگر منطبق با شرایط نباشد و انسانها را از پیشرفت وادارد.
- از خود بیگانگی قشر روشنفکر
علاوه بر این اکشتاین به عوامل اجتماعی و سیاسی مؤثر زیر نیز اشاره می کند:
- نارضایتی مردم از دایره تنگ و محدود و غیر قابل ورود نخبگان و قشر بالا ( که ارتقأ اجتماعی را برای دیگران غیر ممکن می سازد ) ،
- آشفتگی اجتماعی ( آنومی ) ،
- تضاد در پی پیدایش طبقات جدید اجتماعی
- ضعف دولت و حکومت و دو گانگی در درون آن
به طور کلی اکشتاین معتقد است که اگر تغیرات اجتماعی سریع در یک جامعه روی دهد و بین نظام اجتماعی و دولت ناهماهنگی و تضاد به وجود آید ، انقلاب پدید می آید ( نقل از stone, 1971:48 ).


*************فروشگاه اینترنتی الماس***************