دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 75 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 115 |
چکیده :
این پژوهش به بررسی شیوه های فرزندپروری و سلامت روان می پردازد که
- آیا بین شیوه های دیکتاتوری از سبک فرزندپروری و سلامت روانی رابطه ی معنی داری وجود دارد؟
- آیا بین شیوه های سهل انگاری از سبک های فرزندپروری و سلامت روانی رابطه معنی داری وجود دارد؟
- آیا بین شیوه های دموکراتیک از سبک های فرزندپرری و سلامت روانی رابطه معنی داری وجود دارد؟
و فرضیه های مربوط به آن عبارتند از :
- بین سبک دیکتاتوری و سلامت روانی رابطه معنی دار وجود دارد.
- بین سبک سهل انگاری و سلامت روانی ابطه ی معنی دار وجود دارد.
- بین سبک دموکراتیک و سلامت روانی رابطه ی معنی دار وجود دارد.
همچنین از تست های شیوه های فرزندپروری دیانابامرنید و تست سلامت روانی GHQ28 بر روی 70 نفر از دانش آموزان فرهنگسرای خانواده جمع آوری گردید با توجه به فرضیه های فوق و نتایج با استفاده از آمار توصیفی T استودنت نتایج زیر بدست آمده .
- بین سبک دیکتاتوری و سلامت روانی رابطه ی معنی داری وجود نداشت و فرضیه صفر قبول شد.
- بین 2 سبک دیگر یعنی سبک های سهل انگار و سبک دموکراتیک رابطه ی معنی داری وجود دارد و فرض صفر رد می شود.
فهرست مطالب
- فصل اول
مقدمه
بیان مسئله
اهداف پژوهش
اهمیت پژوهش
سوال و فرضیه پژوهشی
تعاریف نظری و عملیاتی شیوه های فرزندپروری
تعاریف نظری و عملیاتی سلامت روانی
فصل دوم : ادبیات و پیشینه ی تحقیق
الف. نظریه های شیوه های فرزندپروری
- نظریه ی گوردن
- نظریه ی درایکورز
- نظریه ی زیگمن
- نظریه ی وینترباتوم
ب. تحقیقات صورت گرفته در داخل و خارج از کشور
- تحقیقات در داخل کشور
- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
ج . انواع خانواده ها
1- اهمیت خانواده
- خانواده به عنوان سیستم
- خانواده به عنوان معلم و الگو
- خانواده به عنوان کانون محبت و امنیت
2- انسان محصول تربیت
3- تربیت و نقش آن در خانواده
- نقش پدر و اهمیت حضور او در خانواده
- نقش مادر و اهمیت حضور او در خانواده
4- عوامل موثر بر روابط والد و فرزندی
5- نقش خانواده و تاثیر آن بر شخصیت کودک
6- رابطه ی والد و فرزندی و نقش ان در بهداشت روانی خانواده
د. خانواده و سلامت روانی فرزندان
1- مفاهیم و تعاریف اساسی
2- موضوعات مهم در تربیت فرزندان
3- مفاهیم و تعاریف سلامت روانی
ه. راهبرده های ایجاد بهداشت روانی در خانواده
ی. سلامت روانی
1- الگوی وینتر باتوم
2- سلامت روانی در مکاتب مختلف
3- نقش خانواده بر سلامت روانی
4- نقش فرزندان برسلامت روانی
5- عوامل موثر بر سلامت روان
6- نظام اجتماعی و اقتصادی روان
- نظام اجتماعی و اقتصادی والدین
- نقش اقتصاد در خانواده
- وضعیت اجتماعی اقتصادی والدین
- معنویت در خانواده امروز
1- مقدمه
اگر به تاثیر خانواده در شکل گیری شیوه های فرزند پروری نظری بیاندازیم متوجه می شویم که بچه ها از طریق روابط تاثیر گذاری و تاثیر پذیری می شوند و در واقع این کانون گرم خانواده است که انسانها و افراد را می سازد و این ساختن ها در کودکی بیشتر است و در دوران حساس زندگی خود زیر سلطه پدر و مادر است (هیلگارد ، 1369)[1].
در سده های اول میلادی شیوه های فرزند پروری تا حدودی تند و خشن بود و بیشتر به والدین توصیه می شد به جای لوس کردن کودک و در آغوش کشیدن کودک با او به جدیت رفتار کنند این روش خشن تا حدودی زیر نفوذ مکتب رفتار گرای بود و هدف این مکتب ایجاد عادت (خوب) و خاموش کردن عادت (بد) بود این دیدگاه را عینی ، کنترل کننده و غیر عاطفی می دانستند نقل قولی است از واتسون بنیان گذار مکتب رفتارگرایی که می گوید : با بچه ها طوری رفتار کنید که گویی یک بزرگسال است کم سن و سال با او به شیوه های عینی و با استواری ملاطفت آمیز رفتار کنید هرگز او را به آغوش نکشید و روی زانوی خود ننشانید (واتسون ، 1928 به نقل از رئیس دانا 1370).[2]
در دهه 1940 این روند به سمت جمعیت سهل گیر و انعطاف پذیر بیشتری پیدا و به طور کل دگرگون گردید از جمله طرفداران این دیدگاه می توان به بنیامین اسپاک اشاره نمود او به والدین توصیه می نمود از شم طبیعی خود پیروی کنند و از برنامه های انعطاف پذیری که هم با نیازهای خود آنها هم با نیازهای کودک سازگاری داشته استفاده نمایند (هیلگارد و همکاران ، 1983، ترجمه براهنی و همکاران 1373) و به نظر من والدین عصر جدید زیاد این شیوه را مناسب نمی دانند و حال آنکه مهم ترین کانون رشد و تربیت کودک خانواده است پس چه باید کرد؟قدری تامل برانگیز است.طفل با امکانات بالقوه ارثی پا به محیط خانواده می گذارد و بعد این محیط است که با قدرتهای رفتاری از بدو تولد و حتی قبل از آن او را احاطه کرده و فرایند اجتماعی شدن به برکت تعامل با تک تک اعضای خانواده می باشد و از طرف دیگر والدین باید با ایجاد روابط عاطفی سالم و سازنده ابراز محبت و پذیرش کودک و با تعیین ملاک های با ثبات از رفتارهای مطلوب بهترین و موثرترین شیوه های اجتماعی شدن و بنای یک تربیت صحیح را فراهم کنند (مامن و همکاران مترجم یاسایی 1375).[3]
یکی از عوامل اساسی در تربیت فرزندان ، ایجاد سلامت روانی در آنهاست.اگر زمینه سلامت روانی را در خانواده ایجاد کنید ، دارای فرزندانی با شخصیت ، متعادل ، سازگار ، با عاطفه ، اجتماعی ، با اعتماد به نفس ، مسئولیت پذیر ، منطقی ، عادل و... خواهید داشت.به بیان دیگر اگر فرزندانی با سلامت فکر قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران می خواهید که قادر با تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی یا عادلانه مناسب شوند و سه فضای اساسی زندگی ، عشق ، کار و تفریح در آنها به وجود آید باید والدین زمینه بهداشت روانی را در خانواده مهیا کنند.و سلامت روانی به سالم و متعادل بار آوردن شخصیت فرزندان از طریق فراهم آوردن محیط مناسب برای تامین نیازها و شکوفایی استعدادها مربوط می شود (میرکمالی ، 1378).
بیان مسئله
والدین اولین کسانی هستند که زیر بنای شخصیت سالم یک نوجوان را گذراند دوره نوجوانی همواره نمی توان دوره خاص باشد نوجوان خام است بسیار از مشکلات آنان را به بی تجربه نسبت می دهند اگر چه ممکن است نوجوان مهارتی کسب نکرده باشد ولی این بدان معنی که نتوانسته کاری انجام دهد و در بعضی خانواده ها در بین والدین و نوجوانان درگیری وجود دارد همین امر موجب مشکلات چندی در دوران بلوغ یعنی همین نوجوانی می گردد مثال (درون گرایی و گوشه گیری) می شود در خانواده هایی که هر دو والد تندخو و مستبد هستند نه پسر و به دختر الگو مناسب برای برای رفتار مناسبی را فرا بگیرد این خانواده ها زیر بنای مشکلات نوجوان را خود می گذارند چه بسا باعث مشکلات بعدی آنان می شوند.همچنین خانواده هایی هستند که والدین ایده آل دارند و هر دو با احترام و توام با تفاهم و صمیمیت موجب رشد عقلانی عاطفی در همه زمینه ها را فراهم می آورند (احدی و بنی جمالی 1374 شعاری نژاد 1349 به نقل از شمس نجفی 1385).
- آیا بین شیوه های فرزند پروری و سلامت روانی رابطه معنی داری وجود دارد؟
اهداف پژوهشی
پدر و مادرها برای به دست آوردن ابتکار عمل و انجام وظیفه تربیتی فرزندان الزاماً باید اطلاعات خود را هر روز غنی تر کنند تا بتوانند بر کودکان خود موثر واقع شوند والدین باید بدانند که کودکان در هر شرایطی توانایی انجام دادن چه کارهایی را دارد و متناسب با توانایی های آنان از آنها انتظار داشته باشند نوجوان به خاطر پشت سر نهادن دوران کودکی با تغییراتی در بدن خویش مواجه می گردد حال آنکه این تغییرات در روان و برخورد او در جامعه گسترش می یابد اینکه کیست و در کجا قرار دارد و چه نقشی باید داشته باشد اگر او بتواند این تغییرات را یکپارچه کند خویشتن پنداری پیدا خواهد کرد اما اگر نتواند خود را بشناسد که البته این مقوله به کمک والدین میسر می شود با سردرگمی بر هم خوردن سلامت روانی او رو به رو خواهد شد و پیامد آن تزلزل در اعمال و رفتار کودک و نوجوان خواهد بود بزرگ کردن فرزندان یکی از دشوارترین مسئولیت هاست که بزرگسالان در زندگی خود بر عهده دارند با وجود این غالب مردم برای پدر و مادر شدن آمادگی ندارند بعضی از مردم دچار مشکلات عاطفی یا فشارهایی در زندگی که مانع از آن می شود که والدین خوبی باشند (برگس و کانجر 1987).
به طور کلی هر ویژگی رفتاری و عاطفی می تواند بر روی سلامت روانی نوجوان ما اثر گذار باشد.این تحقیق درصدد است.
ارتباط بین شیوه های فرزند پروری و سلامت روان را بررسی کند:
1- آیا بین سبک دیکتاتوری و سلامت روانی رابطه ی معنی وجود دارد ؟
2- آیا بین سبک سهل انکاری و سلامت روان رابطه معنی داری وجود دارد؟
3- آیا بین سبک دموکراتیک و سلامت روان رابطه معنی داری وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
رفتار والدین و مربیان بطور کلی بزرگترها با نوجوانان و کودکان خود از اهمیت خاصی برخوردار است و آنها هستند که با کنش های بهنجار و نابهنجار خویش گاهی سرنوشت نوجوان را تغییر می دهند و او را به بیراهه می کشاند یا راه درست زندگی را به او نشان می دهند دانستن این موضوع که فرزندان ما در سنین نوجوانی دستخوش چنین تغییراتی می شوند و او باید خود را با تمام این تغییرات هماهنگ کند و به جای ایجاد نگرانی در نوجوان احساس امید را در او پرورش دهیم.پدر و مادر آگاه و فهمیده محیطی سرشار از محبت و تفاهم را به وجود می آورند و به فرزندان خود فرصت می دهند مشکلات و مسائل دوران نوجوانی را به آسانی در محیط خانواده حل نمایند.
والدین در این میان با مهر و محبت این حمایت و امنیت را درنوجوان ایجاد کرده و منجر به ارتقای سلامت روانی کودک و نوجون خود می گردد.با توجه به این مهم در این پژوهش برانیم که بررسی نماییم کدامین روش رابطه مثبت بیشتری با سلامت روانی نوجوان ما دارد علی رغم این که تحقیق در مورد رابطه بین سلامت روان و شیوه های فرزند پروری نشانگر یک رابطه علت و معلولی نیست با این حال تحقیق زمینه را برای تحقیقات علی آینده فراهم کند.
سوال
1- آیا بین شیوه های فرزند پروری والدین سخت گیر (مستبدانه) با سلامت روانی فرزندان رابطه ی معنی داری وجود دارد؟
2- آیا بین شیوه های فرزند پروری والدین سهل گیر با سلامت روانی فرزندان رابطه ی معنی داری وجود دارد؟
3- آیا بین شیوه های فرزند پروری والدین قاطع و منطقی (دموکراتیک) رابطه معنی داری وجود دارد؟
فرضیه
1- بین شیوه های فرزند پروری والدین سخت گیر (مستبدانه) با سلامت روانی فرزندان رابطه معنی داری وجود دارد.
2- بین شیوه های فرزند پروری والدین سهل گیر با سلامت روانی فرزندان رابطه ی معنی داری وجود دارد.
3- بین شیوه های فرزند پروری والدین قاطع و منطقی (دموکراتیک) رابطه معنی داری وجود دارد.
تعاریف نظری شیوه های فرزند پروری
شیوه های فرزند پروری به روش هایی که والدین برای فرزندان خود اعمال می کنند که در شکل گیری و رشد آنان در دوران کودکی و نوجوانی و پس از آن اثر گذار می باشد این سبک های تربیتی خود شامل : سبک های مستبدانه ، سهل گیرانه ، پذیرنده.
شیوه های مستبدانه : والدین قوانین خود را به صورت انعطاف ناپذیری به فرزندان تحمیل می کنند از نظر تربیتی خشن و تنبیه گرند کودک خود را تنبیه می کنند.محبت آن ها نسبت به کودکان در سطح پایین است آنها عقاید و امیال کودکان را در نظر نمی گیرند و اغلب دارای فرزندان گوشه گیر خجالتی و بی اعتمادی هستند.(ماسن و همکاران ، 1973)[4].
شیوه های سهل گیرانه : والدین در آموزش رفتارهای اجتماعی سهل انگار هستند.نظم و ترتیب کمی در این خانواده ها حاکم و اعضای خانواده نسبت به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی بسیار کم اهمیت هستند.
فرزندان در چنین خانواده هایی دارای استقلال فکری و عملی هستند و این باعث بی بند و باری کودکان آنان شده و در فرزندان رشد یافته این قبیل خانواده ها در مقابل بزرگسالان مقاوم و لجوج و دارای روحیه اعتماد به نفس پایینی هستند زود خشمگین و زود خوشحال می گردند (همان منبع).
شیوه های پذیرنده : والدین که فرزندان خود را تحت هر شرایطی با توجه به ویژگی هایی که هریک ممکن است دارا باشند پذیرا بوده و نسبت به رفتارهای بد آنها به صورت کاملاً منطقی و عاقلانه و در این حال با محبت رفتار می کنند.آنها دارای فرزندانی باهوش و با اعتماد به نفسی خواهند بود.
تعریف عملیاتی شیوه های فرزند پروری
عبارت است از سبکی که با توجه به پرسشنامه حاصل سبک فرزند پروری دیانا بامریند 3 سبک مستبدانه ، سهل گیرانه ، پذیرنده (دموکراتیک) را بررسی می کند.
تعریف نظری سلامت روانی
در اساسنامه سازمان جهانی بهداشت آمده (سلامت روانی عبارت است از رفاه کامل جسمی ، روانی ، اجتماعی و نه فقط نبود بیماری یا ناتوانی) (به نقل از کاپلان سادوک 1370 ج 1 ص 293).[5]
این سه بعد سلامتی لازم و ملزم یکدیگرند و هیچ دلیلی موجه و توجیه علمی و اخلاقی اجتماعی وجود ندارد که یکی از ابعاد را نادیده گرفته باشد چرا که بهداشت روانی بخشی جدایی ناپذیر از بهداشت عمومی است که فرد را از عناصر شناختی عاطفی و همچنین از توانایی خود در ایجاد رابطه با دیگران آگاه می سازد انسان با داشتن تعادل روانی بهتر می تواند فشار زندگی فائق آید کارهای روزانه را پر بارتر و سودمند تر گرداند فرد مفیدی برای جامعه باشد (به نقل از سازمان جهانی بهداشت ، 2001 ، مترجم شاه محمدی 1380).
تعریف عملیاتی
سلامت روانی به نمره اشاره دارد که فرد در پرسشنامه سلامت روانی GHQ28 حاوی 28 سوال است که گزینه به دست آمده به عنوان سلامت روانی در نظر گرفته می شود.
الف- خانواده و نقش های آن
- اهمیت خانواده
خانواده اولین بذر تکوین و رشد فردی و بنای شخصیت را در انسان فراهم می سازد کودک در خانواده به عنوان فیلتری برای عقاید و ارزش های اخلاقی را کسب می کند ، روابط اجتماعی با دیگران را می آموزد واصول و قواعد اخلاقی را یاد می گیرد خانواده به عنوان فیلتری برای عقاید ، ارزش ها و نگرش های مربوط به فرهنگ یک جامعه محسوب می گردد و آنها را به یک شیوه های بسیار اختصاصی و انتخابی به کودک ارائه می دهد بی تردید باید گفت که شخصیت ، نگرش ها ، طبقه اجتماعی ، اقتصادی و مذهبی خصوصیات و وابستگی های نسبی خانوادگی تحصیل و جنس والدین خانواده به نحو ارائه ارزش ها و میزان هایا اخلاقی به فرزندان تاثیر خواهد گذاشت (کرمی نوریو مرادی ، 1372).
خانواده در تربیت فرزندان وظایف و نقش های متعددی را بر عهده دارد که اهم آنها عبارتند از :
1- خانواده به عنوان سیستم ، 2- خانواده به عنوان معلم الگو ، 3- خانواده به عنوان کانون محبت و امنیت.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 67 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 68 |
فهرست |
صفحه |
|
مقدمه |
……………………………………………………………….. |
1 |
فصل اول |
نوجوانان |
|
مبحث اول : |
تعریف نوجوانان …………………………………………….. |
5 |
مبحث دوم : |
تحلیل کارشناسی ……………………………………………. |
10 |
فصل دوم : |
خانواده |
|
مبحث اول : |
اهمیت خانواده ……………………………………………... |
13 |
مبحث دوم : |
ضرورت بازسازی نهادهای اجتماعی ………………………... |
23 |
مبحث سوم : |
آمار به دست آمده ………………………………………….. |
29 |
فصل سوم : |
علل فرار نوجوانان |
|
مبحث اول : |
عوامل موثر در فرار …………………………………………. |
31 |
مبحث دوم : |
فقر …………………………………………………………... |
37 |
مبحث سوم : |
طلاق ………………………………………………………… |
44 |
مبحث چهارم : |
اختلافات خانوادگی ………………………………………… |
48 |
فصل چهارم : |
تحلیل بزهکاری |
|
مبحث اول : |
عوامل بزهکاری اطفال ……………………………………... |
51 |
مبحث دوم : |
کانون اصلاح و تربیت ………………………………………. |
55 |
مبحث سوم : |
سیاست های قضایی در خصوص نوجوانان …………………. |
57 |
مبحث چهارم : |
فرار از خانه به تنهایی جرم نیست …………………………… |
64 |
فصل پنجم : |
نتیجه |
|
مبحث اول : |
راه چاره کدام است ؟……………………………………… |
66 |
فهرست منابع |
……………………………………………………………… |
67 |
مقدمه :
همه می خواهند جوانانی برومند و شایسته داشته باشند که به آنها افتخار کنند جهت حرکت دین و مذهب ، اخلاق ، روانشناسی و سایر علوم در حیطه ارتباطات و اخلاقیات و سنن و آداب و رسوم اجتماعی و دیدگاه کلی حاکم بر خانواده نیز در همین راستا و برای نیل به این مقصود است اما متاسفانه می بینیم که همه این تلاشها و کوششها برای برآوردن این خواست و آرزو کافی نیست . آمار وحشتناک زندانیان ، افزایش اعتیاد و جرم و بزهکاری ، افزایش باندهای فساد ، فرار دختران از خانه ، روابط نا مشروع و لجام گسیخته بین نسلهای جوان همه و همه شاهد این مدعا است .
خانواده ، اولیای مدرسه ، مربیان تربیتی ، سخنوران مذهبی ، مشاوران مدارس همه دست اندرکار تربیت نسل جدید هستند اما ظاهراً تربیت است و نتایج برعکس می دهد . دین ستیزه خزنده در سطح مدارس ، نتیجه تعبیر خاص و تحمیل گرایانه از دین و توسل به خشونت و زور در امور پرورشی است . به این مسائل باید فرزند سالاری ، از بین رفتن ارزش کار و تحریف معنای آن ، ساعات زیاد بیکاری نسل جوان و زیاده خواهی و رایگان خواهی و مطالبت زیاده از حد بعضی از جوانان و بسیاری مسائل دیگر فرهنگی و اجتماعی را افزود .
پدری که تمام ساعات روز را خارج از منزل است ، مادری که تند خو و عصبی مزاج است نمی تواند با نوجوان و جوان خود ارتباط دوستانه متقابلی داشته باشد . فرزندان همواره نیازمند محبت هستند و بسیاری از خودکشی ها ، فرار از خانه ها ، تظاهر به بیماریها و به منظور جلب محبت خانواده صورت می گیرد به خصوص در مورد مادران که مظهر مهر الهی و محبت و عشق و صفا در خانواده هستند .
مادری که دائم با گله و شکایت محیط خانه را بر می آشوبد با سخن چینی بین اعضاء خانواده و پدر ، رابطه بین آنها را به هم می زند و غم و غصه و افسردگی فرزندانش را به عنوان یک زنگ خطر نمی بیند و درک نمی کند نمی تواند یک مادر کامل باشد .
کادر فهمیده و خردمند از رنج و محرومیت های زندگی خود برای فرزند سخن نمی گوید و از زندگی یک تصور سیاه و زشت نمی سازد بلکه او را با خوبیها و امیدها آشنا کرده به لطف و محبت خدا امیدوار و او را در مسیر رشد و تکامل به سوی یک آینده زیبا قرار می دهد ، سن بلوغ ، سن زندگی طوفانی است .
جوان یک آتشفشان در حال جوشش یک اقیانوس پر تلاطم می ماند . در این شرایط روحی نصیحت و حرف مثل خس و خاشاک یا قایق کوچکی است که در اولین مواجهه با امواج طوفانی در هم شکسته و نابود می شود . برای ارتباط برقرار کردن با این جوان باید ابتدا خشم و خروش او را کنترل کرد و با او با محبت و عاطفه ، با صمیمیت ، با هر مادرانه و با شخصیت دادن در اجتماع و خانواده آرامش بخشید یک دریای آرام در یک نسیم و آفتاب ملایم و در موقعیت مکانی و زمانی مناسب بهترین موقعیت برای قایقرانی و ماهیگیری است . به فرزندانمان بفهمانیم که آنها مایه امید و شادی و نشاط ما هستند نه موجوداتی مزاحم و سربار زندگی .
طبق دستورات معصومین ابتدا به آنها درآمد داشتن و استقلال و خود کفایی و فرد مقیدی بودن برای جامعه را آموزش دهیم و بعد شیوه خرج کردن و طلبکار بودن و انتظارات رویایی داشتن . اگر آنها سختی و لذت کار را بچشند هرگز دنبال هوا و هوس و ناهنجاریها و ضد ارزشها نخواهند رفت از سپردن کارها و مسئولیتها به آنها نهراسیم کاری کنیم که خود را باور کنند . استعداد خدادادی خود را بشناسند و در جهت شکوفایی آن گام بردارند.
زندگی زیباست به آنها کمک کنیم تا زیبائیهای واقعی آن را بشناسند و از زشتی های آن روبرگردانند زشتی هایی که از رفتقت ها و دوستی با افراد ناباب و به خاطر کم محبتی خانواده روی می دهد .
( اینک که برای ما هر امیدی به نومیدی مبدل گشته است ، خداوندگار را نگر که به جای ما فرشتگان مطرود و در به در شده دل به مسرتی تازه خوش کرده و به آفریدن آدمی پرداخته و به خاطر وی جهانی تازه آفریده است !
پس ای امید بدرود باش و ای ترس تو نیز مرا ترک کن و ای پشیمانی از من دوری گزین!
در من که سرچشمه خوبی خشکیده است تو ای بدی و پلیدی به جای خوبی و خیر جایگزین باش . زیرا چون تو باشی . قلمرو آفرینش را با یزدان دو بخش خواهم کرد و من بر تیمی از آن فرمانروایی خواهم کرد .
شاید از آن تیم که خاص پروردگار است بخشی نیز بهره من گردد .
چنانکه خواهد شد و دیری نمی پاید که این جهان نو ، و این آدمیان بر تسلط من آگاهی خواهند یافت . )
« میلتون »
منظومه چهارم گفتگوی شیطان
از بهشت گمشده .
بزهکاری مجموعه جرائمی است که در زمان و مکان معین به وقوع می پیوندد .
کتله دانشمند بلژیکی اولین کسی است که با بررسی آمارهای مختلف ، اثرات عوامل طبیعی و اجتماعی را مورد تحقیق قرار داده معتقد است که بزهکاری ، پدیده ای است که بدون توجه به بزهکار می توان آن را مورد مطالعه قرار داد . به عقیده او ازدیاد و تقلیل جرائم و تغییرات احتمالی انواع بزه ها را از لحاظ زمان و مکان ، با توجه به عوامل اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و مذهبی بایستی بررسی کرد . برای ارائه علمی بزهکاری، تعداد کل جمعیت کیفری یک منطقه و جمعیت کل همان منطقه هم مقایسه می شود و میزان کاهش و یا افزایش بزهکاری با توجه به چند درصد از مقایسه آمارها به دست می آید .
تعریف نوجوان :
نوجوانی : یک دوره در توسعه شخصیت فرد انسان بین آغاز بلوغ کامل ، اغلب به عنوان مترادف با دوره جوانی خوانده می شود و معمولاً این دو را بین سنین 10 تا 18 سالگی می دانند .
جوانی : دوره ای از زندگی انسان که بعد از سالها نوجوانی می رسد و از سنین 18 تا 25 سالگی است برخی این دو را از سنین 15 تا 25 سالگی می دانند .
در این دو دوره از زندگی یعنی نوجوانی و جوانی انسان تحت شرایط روحی و روانی خاصی قرار دارد که خواسته ها و انتظارات و شخصیت او را تحت تاثیر قرار می دهد و محیط اطراف و جو خانوادگی تاثیر بسزایی در روحیات فرد دارد .
شکل دادن الگوهای سالم از آغاز دوران نوجوانی ، بسیار آسانتر از تغییر دادن الگوهای رفتاری مخاطره آمیزی است که پیش از این شکل گرفته است .
ارتباط مداوم ، مثبت و عاطفی با یک فرد بزرگسال مهربان ، به جوانان احساس امنیت و اطمینان می بخشد .
نیازهای عمیق عاطفی که برخی از دختران را به فرار و افتادن در دام حوادث سوق می دهد . فرار ، نوعی اعتراض ساده دلانه دختران سرگردان ، به وضع موجود در خانواده است و تمنای محبتی که از آنها دریغ کرده اند ، همانگونه که خودکشی های زنانه و دخترانه فریادی خاموش برای جلب توجه همسر یا والدین به شمار می آید . در بعضی خانواده ها والدین توجهی به این نیاز فرزندان ، بویژه دختران نوجوان خود ندارند و گمان می کنند که با تامین خوراک و لباس ، پوشاک و مسکن و رفع دیگر نیازهای مادی آنها ، از قبیل هزینه تحصیل و جهیزیه وظیفه خود را در قبال این تشنگان مهر و عاطفه ، انجام می دهند ، چنین والدینی دختران خود را در چهار چوب تصورات دوران جوانی خود می خواهند مطیع و سر به راه باشند نمره خوب بگیرند . جز مسیر مدرسه و خانه، راه دیگری نشناسند و لحظه ای از نگاه تیز بین و سختگیرانه شان دور نمانند …..
ولی غافل از اینکه نوجوانان نیازهای دیگری هم دارند . تفریح و سرگرمی و نشاط می خواهند ، محبت و توجه می خواهند ، دوست دارند ، پدر و مادر را نه چون نظاره گری عادی از احساس بلکه همدم و مونس غمخوار و مهربان ببیند تا در رویارویی با یک مشکل فردی و اجتماعی بتوانند بدون هیچ دلهره و نگرانی با پدر و مادر درد دل کنند و راه چاره ای بجویند .
پدر و مادر باید به این نکته توجه کنند هر مشکلی که برای نوجوان به وجود می آید ، وی علت آن را از جانب پدر و مادر خود می داند .
نوجوان ممکن است بعضی از راهنمایی ها و توصیه ها را قبول کند و بعضی از آنها را رد کند . این قسمتی از رشد فکری دوران جوانی است .
پدر و مادر باید بدانند تغییر خلق و خوی نوجوانان کاملاً طبیعی است .
این تغییر مربوط به عوامل مختلف و هیجانی است که در این سنین وجود دارد .
در این سن نوجوان اشتباه می کند و به اشتباه خود پی می برد و تجربه می آموزد .
دوران نوجوانی زمانی بین دوره کودکی و بزرگسالی است . در این مرحله فرزند شما از حالت کودکی بیرون آمده و نوجوان شده است .
در این دوران نوجوان به سرعت رشد می کند بطوری که قد دختران شما ناگهان افزایش می یابد و ظاهر او به شکل خانمی در می آید . یا موهایی در صورت پسر شما ظاهر می شود و عظلات او قوی و صدای او تغییر می کند .
غیر از رشد جسمی ، تغییرات مهمی در این دوره اتفاق می افتد که به تعبیر عده ای تولد جدید نامیده می شود و عبارت است از :
1- رشد سریع جسمی 2- رشد روانی 3- رشد جنسی 4- رشد اجتماعی
5- تحصیل و دانش آموختن 6- تغذیه 7- مسائل و مشکلات دستگاه تناسلی
دوران نوجوانی دوران بسیار پیچیده و مشکلی است بطوری که نوجوان اعتراض می کند و ادعاهایی دارد . پدر و مادر باید بدانند که این دوران زودگذر است زیرا نوجوان دوران کودکی را پشت سر گذاشته و وارد مرحله جوانی شده است . او می خواهد از حالت تابع بودن به حالت استقلال برسد . بعضی از نوجوانان از این مرحله به سادگی و راحتی می گذرند و هم پدر و مادر هم نوجوان مشکلی ندارند ولی بعضی از مواقع ممکن است حالت هیجان ، برخورد و تمرد به وجود آید که این مرحله برای نوجوان و پدر و مادر بسیار مشکل خواهد بود . بنابراین پدر و مادر باید در نظر داشته باشند که هر نوجوانی با نوجوان دیگر تفاوت دارد . همانطور که هر نوجوانی از نظر رشد جسمی با نوجوان دیگر متفاوت است از نظر رشد روانی هم با نوجوانان دیگر متفاوت است .
مسأله مهم اوایل دوران نوجوانی این است که او به طور طبیعی عطش به دست آوردن استقلال و شخصیت دارد . بدین معنی که خود را از خانواده مستقل پندارد و در نتیجه رابطه او با خانواده دچار آشفتگی می شود . در این موقع تمایل پیدا می کند که تنها باشد و خود را از والدینش که سعی می کنند با او نزدیک باشند دور می کند .
از طرف دیگر بعضی از پدر و مادرها اوایل جوانی برای فرزند خود محدودیت قایل می شوند و تصور می کنند چون او جوان است تجربه کافی ندارد ، ولی این محدودیت بر خلاف میل نوجوان است و در نتیجه فرد نوجوان به همجنس خود رو می آورد و با همسالان و همجنسان خود رفاقت و دوستی می کند و به محیط خارج از خانواده به شدت علاقمند می شود و رابطه خود را با پدر و مادر به حداقل می رساند .
رسول اکرم (ص)می فرمایند :
« فرزند در هفت سال اول عمر خود فرمانروا ، در هفت سال دوم بنده و فرمانبر ، در هفت سال سوم وزیر خانواده است »
پدر و مادر باید نوجوان خود را به منزله وزیر خانه خود بدانند و با او در امور خانواده مشورت کنند و استقلال و شخصیت به او بدهند و در استقلال یافتن به او کمک کنند .
پدر و مادر هیچگاه نباید فرزندان نوجوان خود را تحقیر کنند و با تندی و خشونت با او رفتار کنند .
نوجوان در دوران بلوغ خود بیشتر از همه عمر به توجه و پذیرش نیاز دارد ، حق رأی دادن به نوجوان به او شخصیت و استقلال می دهد ، ولی استقلال دادن به جوان و تکریم شخصیت او به معنی آزاد گذاشتن او در تمام اعمالش نیست ، زیرا بعضی از نوجوانان چون تجربه کافی ندارند ممکن است در معرض خطر قرار گیرند ، بنابراین پدر و مادر در حالی که به نوجوان خود استقلال و شخصیت می دهند نباید بدون چون و چرا تسلیم خواسته های او شوند بلکه باید او را در جهات مختلف راهنمایی کنند تا فرزند نوجوان آنها خود درک کند که والدینش صلاح او را می خواهند و از او حمایت می کنند .
نوجوان ممکن است با اندک چیزی متأثر شود ، یک کلمه ، یک کنایه می تواند او را به طور عمیق متأثر کند .
رسول اکرم (ص) به حضرت علی (ع) می فرمایند :
« از رحمت الهی بی نصیب می شوند ، پدر و مادری که بر اثر بدی رفتار و گفتار خود باعث انحراف فرزند خویش شوند به گونه ای که آن فرزند از چشم پدر و مادر بیفتد . »
تحلیل کارشناسان :
جوانان هیجان طلب و نوجو هستند و اگر در جامعه خودشان الگوی مناسبی پیدا نکنند یا جامعه روی این مسأله کار نکرده باشد ، قاعدتاً به سمت معیارهایی که رسانه های بیگانه تبلیغ می کنند گرایش می یابند . بع عنوان مثال به ورزش و تفریخ دختران اشاره می کنیم . ورزش برای بانوان جامعه ما به مکان های خاص محدود می شود اما یک دختر نوجوان دوست دارد در پارک تنیس بازی کند و یا دوچرخه سواری کند و شور و نشاط جوانی را تخلیه کند و همین محدودیتها باعث شده که برخی از دختران با تیپ پسرانه مفری پیدا کنند و در مدت کوتاهی به خواسته هایشان برسند ، غافل از این که ممکن است در این مسیر به دام خلافکاران بیافتند در نهایت به هزاران آلودگی دچار شوند .
نابسامانی خانواده ها را هم باید به عنوان یکی از علل مبدل پوشی دختران عنوان کرد . چون بچه ها در شرایط بی سرپرستی و یا کمبود عواطف خانوادگی گرفتار احساس پوچی می شوند و در این حالت ممکن است دست به هر کاری بزنند عده ای از این دختران هم می گویند که خانواده هایشان فرهنگ پسر خواهی دارند و به همین علت به سرگشتگی رسیده اند .
به دختران نوجوانی بر می خوریم که به خاطر سختگیری های بیش از حد خانواده ها اقدام به فرار و مبدل پوشی کرده اند از نظر روانشناسی این موضوع که چطور ممکن است یک دختر خودش را پسر تلقی کند قابل توجه است در بسیاری از مواردی که با آن برخورد می کنیم پی می بریم که بین بچه ها و والدین آنها رابطه صمیمی وجود ندارد . جالب اینجا است که این پدر و مادرها تصور می کنند که همه چیز را برای بچه ها مهیا کرده اند اما وقتی هنگام مشاوره راهکارهایی به آنها پیشنهاد می شود می پذیرند که نیازهای نوجوانان و جوانان فقط ابزارهای مادی نیست .
این امر نشان دهنده لزوم آموزش خانواده ها است .
خانم زهر ترابی (روانشناس) می گوید : (1)
عامل عمده تیپ پسرانه زدن دخترانی که من با آنها در ارتباط بوده ام ، فراز از منزل بوده است . دخترانی که چه با نقشه قبلی و چه با یک تصمیم آنی از خانه فرار می کنند. وقتی وارد اجتماع می شوند به خاطر احساس بی امنیتی به شکل و قیافه پسرانه در می آیند اگر هم علت این کار را از آنها بپرسند ، می گویند این کار را کردیم که امنیت داشته باشیم در حقیقت یک دختر نمی تواند شب ها در پارک یا توی کارتون بخوابد و احساس امنیت کند .
عده دیگر از این دختران عنوان می کنند که از قید و بند خانه و اجتماع خسته اند و از این طریق احساس آزادی بیشری می کنند آنها ادعا می کنند که در جامعه ما بد برخورد می شود و چون اکثراً با دوستان ناباب معاشرت دارند ترجیح می دهند شکل و شمایل پسرانه داشته باشند تا کسی مزاحم آنها نشود .
اما در مورد دختران فراری این مسئله فرق می کند . این دختران اغلب نوجوانان شهرستانی هستند و وقتی وارد شهرهای بزرگ می شوند احساس ناامنی و بی پناهی می کنند و اتفاقاً در ترمینال ها افرادی سودجو در کمین آنها هستند و در نهایت این دختران را به جاهایی که خودشان (مکان) نام دارند می برند و سر از ناکجا آباد در می آوردند .
یک فراری برای اینکه زندگیش بگذرد ، مجبور می شود تن به هر کاری بدهد و از طرف دیگر چون از بازخواست والدین می ترسد روی بازگشت به خانه را هم ندارد .
از طرف دیگر چنین دخترانی به دلیل فراری بودن می ترسند گرفتار قانون شوند لذا اقدام به مبدل پوشی می کنند و به صدها عمل خلاف دیگر دست می زنند .
درد دل کردن ، گر چه نوعی خرد و فرزانگی عامیانه به شمار می رود ، ولی ارزش بسیار زیادی دارد و سبک کردن قلب رنج دیده داروی بسیار مفیدی است .
وقتی نوجوان راجع به افکاری که آزارش می دهد حرف بزند آرامش پیدا می کند و این کار فواید طبی سومندی در بر دارد .
گاهی ممکن است ، احساس یأس و درماندگی در نوجوان مخفی باشد . در این صورت ظاهراً به نظر می رسد که شخص پر از امید و آرزوست و برای بهتر شدن زندگی اش نقشه می کشد ، تلاش می کند و دائماً در جنب و جوش است . اما باید دانست که محرک این تلاشها ، امید . یا فعال بودن نیروهای حیاتی و سازندهی وجود او نیست . بلکه چنین تلاشهایی برای فراز از ناراحتی ها و رنج های درونی است .
فرار از منزل طبق آمار به دست آمده بیشتر در مورد دختران نوجوان صدق می کند زیرا اینان دارای روحیه حساس تر و لطمه پذیر تری هستند و دختران نوجوان نسبت به پسران مقاومت کمتری در برابرمشکلات خانوادگی و … دارند .
اهمیت خانواده :
شناخت نیازها و استعدادهای فرزندان بعهده والدین بوده و هر گونه وظیفه غیر اصولی و فاقد شناخت تربیتی ، مسیر انحرافی را بدنبال دارد . شخصیت ضد اجتماعی در هر فرد معلول خانواده ایست در هم شکسته و روابط تیره خانواده می باشد .
اهمیت خانواده بعنوان یک نهاد اجتماعی مساله ای غیر قابل تردید است تاثیر خانواده در کانون و جنبه های سازندگی ، فرهنگی ، اجتماعی و اخلاقی بسیار مهم بوده و یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی خانواده است و اولین محیطی که کودک به تدریج از روشهای اجتماعی بهره مند می شود و استعدادهای آنان به مرحله بلوغ و ظهور می رسد و پرورش و شکوفایی می شود .
خانواده وسیله تامین ارزش محبت میان زن و مرد و فرزندان است که به طریق اجتماعی پسند با یکدیگر همکاری پیدا می کنند بعلاوه سبب ایجاد روحیات و حالات خاص در کودکان می گردد . خانواده از هر نوع و صورتی که باشد دارای تعهداتی و وظایفی در قبال خود ، آفریدگار خویش ، کودکان و نوجوانان و اجتماع می باشد و شکی نیست که آنان در برابر انجام این تعهدات مسئولیت دارند ، خانواده محل امن و جای دلگرمی ، فضای تبادل و تفاهم و محیط صفا و صمیمیت است .
خانواده مهمترین پناهگاه برای جوانان و فرزندان است .
اساس خانواده از نظر اسلام بر مبنای دوستی و مرحمت است . شخصیت کودکان در کانون خانواده پی ریزی می شود و از خانواده وارد اجتماع می شوند .
تاثیر خانواده :
نخستین وظیفه هر خانواده که شناخت نیازها و استعدادهای فرزندان است که باید در این راستا الگوی بسیاری از کودکان و نوجوانان و حتی جوانان را والدین تشکیل دهند رفتار والدین بطور مستقل ، اگر خود را به روحیه و طرز فکر و شخصیت این فرزندان بجا خواهد گذاشت .
سالم یا فاسد بار آمدن نوجوانان و جوانان به چگونگی تربیت آنها در خانواده و محیط اجتماعی بستگی دارد روان شناسان معتقدند که زیر بنای خانواده بایستی متکی بر دو اصل ، ارضاء و رفع حوائج و نیازهای اساسی جسمی و روانی و سازگار نمودن اطفال به زندگی عادی اجتماعی بوده باشد . خانواده شخصیت کودک را رنگ می دهد و در او سازندگی یا ویرانگری را ایجاد می کند . بر اساس روش تربیتی خانواده و والدین است که فرد در آینده عهده دار نقشی در جامعه می شود .
دوره نوجوانی و جوانی یکی از بحرانی ترین دوران زندگی فرد است . نوجوان از مرز کودکی گذشته و وارد مرحله نوینی شده است ورود به دوره نوجوانی ، فرد را با مشکلات فراوانی دست به گریبان می سازد و این مرحله در کانون خانواده شکل می گیرد و رفع این مشکلات مستلزم محیط خانواده و عامل تربیتی بوده ، در وضع روحی که نوجوان تازه وارد دارد و در شرایطی که در آن زندگی می کند و روابطی که در خانواده حکم فرما است . امکان انحراف و انحطاط و کشانده شدن نوجوان به دسته های بزهکار و منحرف زیاد است . وقتی نوجوانان هیچ گونه تکیه گاهی برای خود نداشته باشد و نتواند رابطه صحیحی در خانواده برقرار سازد و روش درست زندگی را فرا گیرد و روش نادرست تربیتی را از والدین خود فراگیرد احتمال سقوط او در انواع رفتارهای نابهنجار می رود .
اشکالاتی که در روابط خانوادگی نوجوانان بزهکار وجود دارد می توان به این صورت طبقه بندی کرد :
1- نداشتن سرپرست و جدا بودن پدر و مادر از یکدیگر .
2- ناهنجاریهای خانوادگی و وجود اختلاف بین پدر و مادر .
3- عدم توجه به تربیت فرزندان و فقدان راهنمایی لازم بر آنان .
4- سخت گیری پدر و مادر و بد رفتاری آنان به فرزندان خود .
5- ظلم و ستم ناپدری یا نامادری .
رای تقویت نهاد خانواده ، در زمینه آگاهی دادن به نسل های جوان اداره بهزیستی می تواند مؤثر عمل کند ، در زمینه مسائل اقتصادی هم سازمانهای مختلفی هستند که می توانند تأثیر گذار باشند . سازمان ملی جوانان و رسانه های ارتباط جمعی نقش بسیار مهمی دارند . درصد بسیار بالایی از برنامه های رادیویی و تلویزیونی حول محور خانواده است ولی باید سنجید که این برنامه ها تا چه میزان توانسته اند مهارت های عملی را به خانواده ها بیاموزند . پس نقش صدا و سیما سازمان ملی جوانان و سازمانهایی که به نوعی درگیر اقتصاد خانواده ها هستند بسیار مهم است .
دسته بندی | حقوق |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 94 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 120 |
مقدمه
تعریف خانواده :
1«- ازنظر حقوقی محض ، خانواده عبارت است ازمجموع اشخاصی که به واسطه قرابت بهم بستگی دارندواین خویشاوندی رابطه ای است که از نسب یانکاح یا رضاع حاصل می شود وخود نکاح ، عقدی است که به واسطه آن زن و مرد به قصد مشارکت در زندگی وتعاون بایکدیگر قانوناً متحد شده اند واین تعریفی است که حقوقدانان ما تقریبا به طور هم آهنگ از نکاح نموده اند »[1]
«خانواده به معنای عام ، یاخانواده گسترده عبارت ازگروهی است مرکب ازشخص وخویشان نسبی همسر او ، گروهی که ازیکدیگر ارث می برندمواد 862، 1032 قانون مدنی طبقات اقرباء نسبی را بیان می کند[2] »« ماده 1032 : قرابت نسبی به ترتیب طبقات ذیل است .
طبقه اول : پدر ومادر واولاد واولاد اولاد .
طبقه دوم : اجداد وبرادر وخواهر واولاد آنها
طبقه سوم : اعمام وعمات واخوال وخالات واولاد آنها» [3].
«ضابطه این خانواده ، همان ارث بردن است البته نکاح با بعضی ازاقرباء سببی قانوناً ممنوع است.»[4]
« ماده 1047 قانون مدنی بیان میدارد : « نکاح بین اشخاص ذیل به واسطه مصاهره ممنوع است :
1- بین مردومادر وجدات زن اوازهر درجه که باشد اعم از نسبی ورضاعی .
2- بین مردوزنی که سابقاً زن پدر ویایکی ازاجداد زن پسر یازن یکی ازحفاد او بوده است هرچند قرابت رضاعی باشد .
3- بین مرد بااناث ازاولاد زن از هر درجه که باشد ولو رضاعی مشروط بر اینکه بین زن وشوهر زناشویی واقع شده باشد . »[5]
«حتی مامور اجرای احکام نمی تواند متصدی اجرای حکم نسبت به اشخاصی که با آنها قرابت سببی تا درجه معینی دارد ( ماده 28 قانون اجرای احکام مدنی ) به هر حال ،خانواده به معنای گسترده درقدیم اهمیت بیشتری داشته ولی درعصر جدید اهمیت خود را تاحد زیادی از دست داده است. خانواده به فضای خاص ، عبارت از زن وشوهر وفرزندان تحت سرپرستی آنها ست که معمولا باهم زندگی می کنند وتحت ریاست شوهر وپدر هستند . معیار ضابطه تشکیل این خانواده همان ریاست یک شخص براعضای آن است ماده 1105 ق .م می گوید : درروابط زوجین ریاست خانواده با شوهر است . » [6]
اهمیت خانواده
خانواده ، از قدیمی ترین ومهم ترین گروه است که از آغاز بشر وجود داشته است. خانواده ، اولین جمعی است که انسان در آن وارد می شود وآداب ورسوم اخلاقی را از آن می آموزد .
« خانواده ، درحفظ وگسترش قدرت ملی نقش موثری را ایفا می کند به بیان دیگر ، رابطه ای نزدیک بین قدرت ملی وخانواده وجود دارد وسستی وتباهی خانواده ها انحطاط ملت را به دنبال می آورد ونیزتاریخ از سستی خانواده دردورهای انحطاط خبر می دهد . خانواده ا زنظر اقتصادی نیز نقش مهمی را در طول تاریخ ایفا کرده است، مخصوصاً در کشور ماهنوز اکثر واحدهای کشاورزی باهمکاری وخود یاری اعضای خانواده اداره می شوند. خانواده، از جهت دیگر نیز دراقتصاد کشور موثر است ، کسی که دارای خانواده است به زندگی وفعالیت های اقتصادی علاقه بیشتری نشان می دهد بیشتر کار می کند ودرآمد بیشتری به دست می آورد . »[7]
خانواده از لحاظ اجتماعی :
« خانواده، اولین مکتب شایسته ای است که انسان آنرا اجتماعی بار می آورد ودر آنجا حس از خود گذشتگی ومفهوم تعاون را فرا می گیرد وبرای شرکت درگروه های بزرگتر آماده می شود. همبستگی اخلاقی ، اجتماعی در خانواده سبب میشود که درروابط زوجین علاوه بر تمایلات جنسی ،روابط آمیخته با اخلاقیات وعواطف وتعاون یگانگی به منظور تحکیم مبانی انسانی ایجاد شده وکانون مقدسی به منظور تامین سعادت افراد خانواده و نتیجتاً پیشرفت اجتماع به وجود آید » . [8]
تعریف ازدواج :
« نکاح یا ازدواج درقانون مدنی ایران وبسیاری از کشورها تعریف نشده است نکاح درلغت به معنی صم ( پیوستن ) است ودر اصطلاح حقوقی می توان آن راچنین تعریف کرد : « نکاح قرار دادی است که به موجب آن زن ومرددر زندگی با یکدیگر شریک ومتحد شده ، خانواده ای تشکیل می دهند...»
بعضی ازاستادان حقوق درتعریف نکاح گفته اند :« نکاح عبارت از ، رابطه حقوقی است که به وسیله عقد بین مرد وزن حاصل می گردد وبه آنها حق می دهد که تمتع جنسی ازیکدیگر ببرند » .
البته تمتع جسمی ازمهمترین اغراض نکاح است وشاید مهم ترین هدفی است که اشخاص را به عقد نکاح وا می دارد ولی اغراض دیگری مانند توالد وتناسل وهمکاری درزندگی نیز در نکاح وجود دارد .
بعضی ازحقوقدانان اسلامی نکاح را چنین تعریف کرده اند: « نکاح، عقدی است که به هر یک از زوجین حق استمتاع ازدیگری را به وجه مشروع می دهد »
اگراستمتاع را دراین تعریف به معنی عام وشامل هرگونه بهره گیری بدانیم تعریف مذکور به جا وقابل قبول خواهد بود .»[9]
دراینجا به تعریفی که فقه از نکاح کرده است می پردازیم :
« النُکاحُ مُستحبُّ مؤکَّد وفضلُه مشهور محققٌ حتّی أنَّ المتّزوَجَ یُحِرزُ نصفَ دینهِ ورویَ: ثُلثا دینه. وَهیَ مِن اعظَمِ الفوائدِ بعدَ الاسلامِ »
ترجمه اینکه : » ازدواج کردن از مستحبات موکد است وفضیلت آن درمیان مسلمانان مشهورودر شرع اسلام محقق است ، تا آنجا که رهبران دینی گفته اند کسی که ازدواج می کند نیمی ازدین خود را حفظ می کند ودرروایتی آمده است ، دو سوم دین خود را حفظ میکند واختیار کردن همسر ، پس از اسلام ، بزرگترین بهره ها وفایده ها به شمار می رود»[10]
«درحقوق انگلیس نیز ،تعریف مشهور لرد پنزنسLord penzance که نکاح را ،اتحاد ارادی بین زن ومرد برای مدت عمر دانسته است » . [11]
چکیده مطالب :
دراین تحقیق، تلاش شده است که ازلحاظ جنبه های حقوقی وقانونی به موضوع انحلال نکاح پرداخته درفصل اول به عوامل و موارد فسخ نکاح عواملی که براساس آن نکاح به صورت غیر ارادی فسخ می شود، اشاره شده است. هم چنین درفصل دوم به مبحث مهم طلاق پرداخته وانواع اقسام طلاق را تعریف نموده، هم چنین ازباب تشریفات طلاق ونیز شرایط صحت طلاق مورد بررسی قرار گرفته است به طورکل باید اشاره شود که نگارنده دراین فصول مقررات وقانون جدید را مورد نقد وبررسی قرار داده وبه هر ترتیب سعی شده است که مطالب ومسائل با توجه به کتب قانونی معتبر، تدوین شود .
درپایان، متذکر می شوم که با وجود قوانین متعدد درزمینه طلاق متاسفانه دادگاه ها هنوز نتوانسته اند از وسعت اختلافات وکشمکش ها بین زن وشوهر بکاهند . بنابراین، بهتر است درمرحله اول زوجین با ازخود گذشتگی موضوع را خاتمه داد . وبرای مسائل پیش وپا افتاده به دادگاه مراجعه نکنند.
بدیهی است وقتی که هر یک از اعضاء خانواده به حقوق دیگری احترام بگذارند کا ربه دعوا ومشاجره وطلاق نخواهد کشید .
مریم جعفرپور
دانشجوی حقوق
موارد انحلال عقد نکاح
روابط بین زن ومرد در زمان نکاح با یکی از عوامل زیر منحل می شود:
طبق ماده 1120 قانون مدنی : « عقد نکاح به فسخ یا به طلاق با به بذل مدت درعقد انقطاع منحل می شود:
1- حق برهم زدن عقد نکاح با شرایط خاصی
2- طلاق در ازدواج دائم
3- پایان یافتن مدت در ازدواج موقت [12]
فصل اول : فسخ نکاح
«فسخ نکاح تنها به اراده صاحب حق واقع می شود و نیازی به رضای طرفین نداردیعنی در زمره ی ایقاعات است نه قراردادها. فسخ کننده باید اهمیت داشته باشد وبهمین دلیل فسخ نکاح مجنون باولی یا قیم اوست»[13]
به نظرمی رسد؛ فسخ نکاح طبق ماده 1120 قانون مدنی شامل انحلال یا برهم خوردن نکاح به یکی ازعوامل قانونی بدون دخالت زوج یا زوجه است. آنچه مامورد بحث قرارمی دهیم، فسخ درنکاح دائم وطلاق است وبررسی شباهت ها وتفاوت های این دو امر حقوقی است. به دلیل اهمیتی که درامر نکاح وجود دارد برخلاف بقیه عقود خیار فسخ وجودنداشته و تنها در مواردی که قانون آنرا ذکر کرده است، حق فسخ نکاح برای طرفین نکاح به وجود می آید.
گفتار اول :
وجودمشترکانی میان فسخ نکاح وطلاق :
1- هم فسخ نکاح وهم طلاق یک عمل حقوقی یک جانبه یا ایقاع بوده وباعث منحل شدن ازدواج می شود .
2- فسخ نکاح وطلاق هیچ یک نسبت به ماقبل تاثیر نداشته ونکاح اززمان وقوع فسخ ، ویا طلاق پایان یافته و آثارش از زمان انعقاد آن به بار می آید .
3- عده طلاق وفسخ نکاح درهر دو سه طهر بوده ودرصورتی که زن عادت زنانگی را نبیند در آن صورت سه ماه تمام عده می باشد ماده 1151قانون مدنی بیان می دارد: «عده طلاق وعده فسخ نکاح سه طهر است مگر اینکه زن با اقتضای سن عادت زنانگی نبیند دراین صورت عده اوسه ماه است » .
وجود تفاوت هایی بین فسخ نکاح وطلاق :
1- درمورد مهر، تفاوت هایی بین فسخ نکاح وطلاق وجود دارد از جمله اینکه هرگاه طلاق قبل از نزدیکی واقع شود زن، مستحق نصف مهریه است درحالیکه درفسخ نکاح هرگاه عقد قبل ازنزدیکی فسخ شود زن مستحق مهریه نبوده مگردر زمانی که نکاح به دلیل عنن فسخ شده باشد که در آن صورت زن مستحق نصف مهریه می باشد .
2- در زمان طلاق زن باید درطهر غیر مواقعه باشد درحالیکه درفسخ نکاح این شرط وجود ندارد .
3- طلاق درحقوق ایران به وسیله مرد انجام می شود درحالیکه در فسخ نکاح یا ازطرف شوهر یا از طرف زن انجام می شود .
4- فسخ نکاح هیچ گونه حرمتی ایجاد نمی کند، درحالیکه درطلاق بعد از 3 بار حرمت ایجاد می شود .
5- عدم ثبت طلاق دردفتر خانه رسمی جرم شناخته شده، برعکس عدم ثبت فسخ ازدواج دردفتر خانه جرم شناخته نمی شود .
6- طلاق درازدواج دائم است؛ اما فسخ نکاح هم درازدواج دائم هم در ازدواج موقت است .
7- در فسخ نکاح هیچ گونه حق رجوعی برای مرد وجود ندارد، درحالیکه درطلاق رجعی برای مرد تا زمانی که زن درعده است حق رجوعی وجود ندارد» .
گفتار دوم :
«تعریف عده : عده عبارت است از مدتی که تا انقضای آن ، زنی که عقد نکاح او منحل شده است، نمی تواند شوهر دیگری اختیار کند. زن درمدت عده، حق ندارد با مرد دیگری ازدواج کند ولی برای ازدواج با شوهری که ازاوطلاق گرفته درصورتی که ازجهت دیگری منعی نباشد مانعی وجود ندارد .
نگاهداری عده برای زنان، بعد ازوفات شوهر ضروری است اما بعد ازطلاق وفسخ نکاح در صورتی که بین زن وشوهر زناشویی نشده باشد یااینکه زن یائسه باشد لازم نیست»[14] ماده 1141 بیان می دارد :« طلاق درطهر مواقعه صحیح نیست، مگر اینکه زن یائسه یا حامل باشد.» [15]همچنین درماده 1142 آمده است « طلاق؛ زنی که با وجود اقتضای سن عادت زنانگی نمی شود وقتی صحیح است که از تاریخ آخرین نزدیکی با زن سه ماه گذشته باشد». [16]ونیز ماده 1140 بیان کرده است: « طلاق زن درمدت عادت زنانگی یادر حال نفاس صحیح نیست مگر اینکه زن حامل باشدیا طلاق قبل از نزدیکی با زن واقع شود یا شوهر غائب باشدبه طوری که اطلاع ازعادت زنانگی بودن زن نتواند حاصل شود» . [17]
شروع عده :
«عده بعد از یکی از وقایع زیر شروع می شود :
1- طلاق درنکاح دائم
2- با بذل مدت درنکاح منقطع
3- فسخ نکاح
4- فوت شوهر
5- وقوع نزدیکی به شبهه »[18]
هم چنین ماده 1150 قانون مدنی درتعریف عده می گوید : «عده عبارت است از، مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل نشده است نمی تواند شوهر دیگری اختیار کند .» [19]« بدین ترتیب، عده از آثار نکاح است نه زندگی جنسی بین زن ومرد. قانونگذار نزدیکی به اشتباه را درحکم نزدیکی بانکاح درست قرار داده است ولی از این استثناء که بگذریم ،نباید چنین پنداشت که نزدیکی بین زن ومرد باعث اجرای حکم عده است .» [20]
«درمدت عده اعم از اینکه رجعی باشدیا نباشد، باید از ازدواج با مرد دیگری خود داری کند. قانون بین زنی که درعده رجعیه است با زنی که درعده فسخ نکاح ، طلاق بائن ویا عده وفات است تفاوت قایل شده است ودرمورد مطلقه رجعیه مقرر داشته که اولاً نفقه او برعهده شوهر است ثانیا مطلقه رجعیه ، قبل ازانقضاء مدت عده ، نسبت به شوهر سابق خود از حیث ارث در حکم زوجه او است وهر یک از زن شوهر بمیرند دیگری ا زاو ارث می برند.»[21]
گفتار سوم :
موارد فسخ نکاح
« فسخ ازدواج دارای قواعد ویژه ای است که با احکام خیارات درقراردادهای مالی یکسان نیست پاره ای از عیوب موجوددرزن یامرد ، تدلیس وتخلف از شرط صفت از موجبات فسخ نکاح به شمار آمده است . مبنای فسخ ازدواج در این موارد، جلوگیری از زیان همسری است که حق فسخ برای او شناخته شده است مثلاهمسری که فریب خورده یا ندانسته با دیوانه ای ازدواج کرده، است می تواند ازدواج رابهم بزند . »[22]
مبحث نخست :
- عیوب
اول – عیوبی که هم برای زن وهم برای مردحق فسخ به وجود می آورد:
تنها عیبی که هم برای زن وهم برای مرد حق فسخ را به وجود می آورد جنون است «بنابراین چنانچه در زمان نکاح طرف دیگر از جنون دیگری آگاه نباشد به محض اطلاع از این موضوع، حق فسخ نکاح را خواهد داشت . جنونی که موجب حق فسخ نکاح می گردد جنون مطلق است بنابراین جنون به هر درجه ای که باشد موجب حق فسخ نکاح برای طرف دیگر می گردد .[23]»
درماده 1121 قانون مدنی چنین آمده است: « جنون هر یک از زوجین به شرط استمرار ،اعم ازاینکه مستمر یا ادواری باشد برای طرف مقابل موجب حق فسخ است [24]» . پس تفاوت نمی کند که جنون ازنوع مستمر باشد یا ادواری درهر دو صورت، امکان حق فسخ برای طرفین ایجاد می شود .
طبق ماده 1124 قانون مدنی : « عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مذبور درحال عقد وجود داشته باشد »[25] . درهمین حال درماده 1125 همان قانون آمده است « جنون وعنن درمرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود، موجب حق فسخ برای زن خواهد بود[26] » . بدین ترتیب؛ این تفاوت بین جنون مرد وجنون زن وجود دارد البته بر طبق ماده 1126 قانون مدنی : «هریک از زوجین قبل از عقد عالم به امراض مذکوره در طرف دیگر بوده بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت .[27] »« زیرا ضرر را پذیرفته وبه زیان خویش اقدام کرده است، پس نبایداز خیار فسخ که برای رفع ضرر است برخوردار گردد. تفاوت بین زن ومرد در مورد فسخ به علت جنون، چنین توجیه شده است که اگرزن در دوران زناشویی مجنون شود ،شوهر می تواند به وسیله کار وفعالیت خود نفقه ی او را تامین نماید واز او نگاهداری کند، ولی هرگاه شوهر پس ازعقد مجنون شود علاوه بر آنکه کسی نیست که بتواندنفقه ی زن را بدهد جز از طریق فسخ نکاح زن راه دیگری ندارد .[28]»
« لافَرْقَ بَیْنَ الجنون المُِطْبَق وغیره ولا قبل العقِد وبعدَهُ وط ء اولا وفی معَنی الحضاء الوِجاءُ .»[29]
به این معنا که : « در مورد دیوانگی، فرقی میان دیوانگی دائم ودیوانگی دوره ای ،میان دیوانگی پیش ازعقد نکاح و پس از آن ومیان وقوع نزدیکی وعدم وقوع آن نیست ».[30]
« پس جنون شوهر یازن، چه دائمی باشد وچه ادواری باشد ازموجبات فسخ نکاح به شمارمی آید به شرط اینکه استقرار داشته. باشد، یعنی پایدار باشد ».[31]
دوم – عیوبی که تنها برای شوهر حق فسخ ایجاد می کند ودرزن وجوددارد.
« درصورتی که یکی از عیوب زیر درزن با شد برای مردحق فسخ است :
1- قرن- وجوداستخوان زایددر اندام تناسلی زن، که مانع انجام زناشویی می گردد .
2- جذام ( خوره ) و آن یک نوع بیماری پوستی است .
3- برص (پیسی ) بیمای جلدی است که درپوست لکه های سفیدی به وجود می آید .
4- افضاء – ارتباط انتهای تحتانی روده ی بزرگ یا مهبل یا ارتباط مجاری ادرار ومثانه با مهبل ، این حالت براثر پارگی در قسمت های داخلی اندام تناسلی ایجادمی گردد وموجب اختلال درروابط زناشویی می گردد .
5- نابینایی از دو چشم .»[32]
طبق ماده 1123قانون مدنی: « عیوب ذیل درزن موجب حق فسخ مرد خواهد بود :
1- قرن
2- جذام
3- برص
4- افضاء
5- زمین گیری
6- نابینایی ازهر دو چشم» [33]
«همانطور که ملاحظه می شود، از حیث حق فسخ برای زن ومردنابرابری وجود دارد بدین توضیح که، اگرعیب ناشی از طبیعت زنانه یا مردانه باشد ومانع ایفای وظایف زناشویی می گردد حق فسخ به طرف دیگرداده شده است، اما در عیوبی که زن ومرد هر د وممکن است مبتلا شوند از قبیل جذام وپیسی وزمین گیری ونابینایی از هر د و چشم ملاحظه میشودکه قانونگذار به زن ومرد یکسان نظرنکرده وفقط به مرد این حق یعنی حق فسخ نکاح راداده است . »[34]
تعاریف بیماری هایی که موجب حق فسخ نکاح است از لحاظ پزشکی :
تعریف قرن:
« قرن، به معنی شاخی بودن یا وجودنسوج سخت فیبری فضروفی در مجرای مهبل است که مانع از انجام عمل زناشویی است که این مورد با جراحی ترسیمی احتمال بهبودی دارد .
تعریف برص :
برص، که تحت این عنوان تمامی بیماری های پوستی که در مان ناپذیربوده وموجب استمئزاز شوهر می گردند را نمی توان بررسی واظهار نظرکرد ، بلکه پیسی Vitiligo موردنظر است .
تعریف افضاء :
وجود فیستول بین مهبل ومثانه یا رکتوم است پارگی های التیام یافته ناحیه پرنیه که تحت این عنوان بررسی می گردند منظورنیست در بسیاری ازموارد، عارضه باجراحی ترمیمی قابل درمان است .
تعریف عنن :
عنن : ناتوانی جنسی درمرد که اگر آلت تناسلی وبیضه ها حالت عادی داشته باشد، تشخیص آن ازنظر پزشکی نفیاً واثباتاً سخت است ومعمولا اگریکسال از تاریخ مراجعه به دادگاه رفع نشود، سبب انحلال عقد نکاح است با آزمایش N.P.T که مبتنی بر حالت نعوظ شبانگاهی است، قابل تشخیص است .»[35]
« اختلال میل جنسی درمردان وعدم توانایی درانجام وظایف زناشویی ، دائمی یا به مدت طولانی عنن نامیده میشود ، بیماریهای مضعف ، خستگیها ونگرانی ها ممکن است موقتاً قدرت جنسی راکاهش دهند یا سبب عدم توانایی جنسی گردد .
معمولاً عنن دائمی قبل از 50 سال نادر است واگر ازعیوب تشریحی مادرزادی یا اکتسابی دستگاه تناسلی بگذریم عنن درجوانان وسنین متوسط منشأ روانی دارد » .[36]