فروشگاه بزرگ الماس

این فروشگاه اینترنتی آمادگی خود را جهت ارائه انواع فایل های الکترونیک، پروژه های مختلف دانشجویی و صنعتی، کتاب ها و جزوات و دانشگاهی اعلام کرده و در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است

فروشگاه بزرگ الماس

این فروشگاه اینترنتی آمادگی خود را جهت ارائه انواع فایل های الکترونیک، پروژه های مختلف دانشجویی و صنعتی، کتاب ها و جزوات و دانشگاهی اعلام کرده و در این زمینه فعالیت خود را آغاز کرده است

بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی شهرستان ابهر

هدف از تحقیق حاضر بررسی را رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی شهرستان ابهر است جامعه مورد مطالعه دانش آموزان سال سوم راهنمایی شهرستان ابهر بودند که 70 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و آزمون کمال گرایی و سلامت روانی بر روی آزمودنی ها اجرا گردید جهت آزمون فرضیه ها از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون استفاده گردید نتیج
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 104 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 53
بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی شهرستان ابهر

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

چکیده :

هدف از تحقیق حاضر بررسی را رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی شهرستان ابهر است. جامعه مورد مطالعه دانش آموزان سال سوم راهنمایی شهرستان ابهر بودند که 70 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و آزمون کمال گرایی و سلامت روانی بر روی آزمودنی ها اجرا گردید. جهت آزمون فرضیه ها از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون استفاده گردید نتیجه بدست آمده نشان می دهد که بین سلامت روانی دختران و کمال گرایی مادران رابطه معنی داری وجود دارد.

فصل اول

کلیات تحقیق

مقدمه :

خانواده نخستین کانون های زندگی جمعی، جلوگاه های عشق آفرینی و نهادهای تربیتی هستند، بنابراین تمدن انسانی از دل «خانواده» به عنوان هسته های اولیه تعلیم و تربیت سربرآورده است. انتقال سنتهای فرهنگی ارزشیابی رشد میزان فرهنگی و حتی گسترش فرهنگی، نخست به وسیله خانواده ها انجام پذیرفته است. خانه و خانواده آسایشگاهی است که کودک در آنی، همه افتخارات و موفقیتهایش را به نمایش می گذارد در آنی در به درمان و مرهمی برای دردها، شکستها و زخمهای وارد برخود می گردد تا دردهای خود را آرامش بخشد به بیان دیگر خانه برای کودک جایگاهی است که از تجربه اجتماعی رندانه خود را با شتاب به درون آن می آورد، تا آن تجربه را ارزیابی کند به خاطر آن ستایش و تحسین و تشویق شود، یا آن را به بوته فراموشی سپارد و به عنوان یک قد به از آن درس بیاموزد (نوابی نژاد 1373).

در واقع خانواده اولین نهاد و کانونی است که محیطی امن و مناسب برای رشد کودک فراهم می کند. خانواده نه تنها در رشد تک تک اعضاء می تواند مؤثر باشد، بلکه می تواند جامعه ای را سالم سازد. زیرا خانواده کوچکترین جزء اجتماع است و اجتماعی که از جامعه ای را سالم سازد. زیرا خانواده کوچکترین جزء اجتماع است و. اجتماع که از خانواده های سالم تشکیل شده باشد مسلماً اجتماعی سالم خواهد بودند برای رسیدن به رشد و تکامل و بهبود وضع اجتماعی تلاش برای بهبود وضع خانواده و افراد آن مهم ترین ساله است (سیتر ربرسک نیکلی (1971)). به نقل از بردمنه نسب (1373). اظهار می دارد که جو حاکم بر خانواده و رفتار والدین می تواند در چگونگی احساس فرد از خود توانایی های وی مؤثر باشد. وی معتقد است که حمایت افراطی والدین باعث می شود که کودک احساس بی کفایتی و عدم مقبولیت کند، زیرا که فرصت مستقل بودن و احساس مسئولیت از او گرفته می شود. هم چنین نیکلی معتقد است که سلطه والدین معتقد است که سلطه والدین نیز همین واکنشها را در کودک ایجاد می کند. هرچند در ظاهر، حمایت افراطی و سلطه گری در صنعت متفاوت و متضاد هستند، ولی هر دو صنعت این ویژگی را دارند و در کودک این احساس را به وجود می آورند که دیگران برای او تصمیم گیرنده هستند و خودش مسئولیتی در قبال شکستها و پیروزی هایش ندارد. خانواده اولین پایه گذار شخصیت، ارزشها و معیارهای فکری فرد است و نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک و خط زندگی فرد در آینده دارد. و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حد زیادی به آن وابسته است واکنش کودک نسبت به محیط خود تأثیر نموازین اجتماعی و فرهنگی گروهی که کودک در میان آن بزرگ شده است و همۀ موارد و عملکردهای والدین در کشل گیری شخصیت کودک اثر دارد. در ارزیابی های به دست آمده ار تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه سبکهای فرزند پروری با سلامت روان نوجوانان توسط جوهاکسیار همکاران (2002) به نقل از ابوطالبی احمدی (1382 مشخص می شود و در خانواده هایی که نوجوانان احساس طردشدگی دارند والدین از آنها مراقبت نمی کنند و یا از محبت و گرمای لازم در زندگی خانوادگی و پذیرش والدین خود برخوردار نیستند فرزندان، علائم روان تنی داشته و از رتبه های پایین شاخص سلامت روانی برخوردار هستند. به طور کلی رشد و تکامل شخصیت کودک تحت تأثیر روش های والدین در نگهداری از آنها انضباط و شیوه های زندگی قرار می گیرد. رشد سالم و بهتر شخصیت کودک در سن پیش از مدرسه نیز به دوست داشتن، فهمیدن، تهیه امکانات، تعبیر مربیان افکار و احساسات دارد (شعاری نژاد 1373).

بیان مسأله :

سازه کماال گرایی در ادبیات روان شناختی 40 ساله اخیر افزایش مورد توجه یافته است اگرچه تعریف اصلی کمال گرایه – گرایش به داشتن معیارهای بالای افراطی – در این دوره تغییرات اندکی کرده است. با این حال بیشتر تلاشها جنبه های بیشتر تلاشها جنبه های مضر این سازه را جنبه های مفید آن متمایز کرده اند (ماماچاک به نقل از شعاری نژاد 1373).

فرهنگ و بستر کمال گرایی را عقیده و باوری می دارند که براساس آن اصلاح آرمانی منش اخلاقی هدف اصلی تلاشهای اخلاقی است و یا کمال گرایی، در حکمت الهی به این معنا است که معصوم بودن در زندگی امکان پذیر است. (ویزمن 1980 به نقل از لطف آبادی 1380) معتقد است کمال گرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیر واقع بنیانه آشکار می شود (لکی اینک 1998 به نقل از مهرابی زاده هنرمند 1382) کمال گرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند تعریف می نماید و اینطور بیان می دارد که پایه های کمال گرایی، حداقل در قسمتی در تعادل با والدین کمال گرا می باشد در این رابطه، کودک به طور مثبت با عملکردهای عالی تقویت می شود، بنابراین وقتی اودویک کوشش شکست می خورد، والدینش به شکست به عنوان مهاتهای پرورش کودک خودشذان می نگرند به جای اطمینان دهی و آرامش به کودک، آنان بانا امیدی اضطراب یا آشفتگی واکنش می دهند. در نتیجه در کودک ترس از اشتباهات شکل می گیرد. و واکنشهایش توسط رفتار والدین تقویت می شود. یافته های میچل سن و برنز 1998 به نقل انسیاسی 1380) حاکی از این است که اشکال منفی کمال گرایی به طور مستقیم با عیب جویی، فرسودگی شغلی و با درماندگی والدین در خانه همبسته است و نیز کمال گرایی منفی و القاء شده اجتماعی با کاهش رضایت از خود و زندگی هم بسته است.

اهداف تحقیق :

هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران است و اینکه آیا بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران رابطه معنی داری وجود دارد و اینکه آیا کمال گرایی بالایی مادران می تواند در سلامت روانی دختران تأثیر مثبت داشته باشد.

اهمیت و ضرورت تحقیق :

سلامت روانی یک زمینۀ تهنمی در محدودۀ روان پزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان به وسیله پیگشیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیناری های روانی، تشخیص زودرس بیماری های روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماری های روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانی فر - 1378).

امروزه در سراسر جهان براهمیت سلامت روانی تأکید می شود و روز به روز با انجام تحقیقات سریع و گوناگون اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر می گردد و نیز این که سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی، تحت عنوان سال جهانی با سلامت روانی اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار غلظت بس است مراقبت کنیم را در جهت آشکار ساختن اهمیت موضوع مطرح نمود. (محمد خانی 1371).

از دیرباز در جهت شناسایی عوامل مؤثر در سلامت و بیماری روانی کوششهای فراوانی به عمل آمده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که آموزش ها، الگوسازی ما و وضعیت عاطفی روانی دوران کودکی نقش تعیین کننده ای در وضعیت روانی دوران نوجوانی و بزرگسالی افراد دارد. (کاپران و سادوک به نقل از حاجی زاده 1382).

مشکلات عاطفی و روانی چربی از زندگی است و باید برای به رو شدن با آنها و یافتن بهترین راه حل غلبه بر این مشکلات به کوش و جدیت فراوانی نمود. سلامت روانی که قوانین مربوط به سلامت عاطفی را دربرمی گیرد. به نحوه رو به شدن با این مشکلات می پردازد. اگر کودک در خانواده نحوه کنترل و پنهان کردن خشم و تنفر را آموخته باشد در نوجوانی و بزرگسالی حفظ این شیوه زندگی برای او آسان خواهد بود (نجاتی 1376).

ارتباط و پیوند افراد خانواده در سلامت روانی کودک تأثیر بسزایی دارد. به طوری که اگلوهای رفتاری او در بزرگسال بنیان نهاده و موجبات امنیت خاطر و سلامت و روان را در وی فراهم می آورد. (فرجاد 1374).

فرضیه تحقیق :

1 ) بین سلامت روانی دختران و کمال گرایی مادران رابطه معنی داری وجود دارد.

واژه ها و مفاهیم :

کمال گرایی مادران سلامت روانی دختران

تعاریف عملیاتی و نظری واژه ها و مفاهیم :

کمال گرایی : گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن است. فرد کمال گرا، اشتباه خود را گناهی نابخشودنی می پندارد و همواره در انتظار پیامدهای شوم آن مضطرب است کمال گرایی نشان دهنده گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون «همه یا هیچ» است که به موجب آن، نتایج ممکن موفقیت های کامل یا شکست های کامل هستند کمال گرایی شامل دو نوع کمال گرایی هنجار و کمال گرایی ناهنجار (روان رنجور) می باشد کمال گرایی روان رنجور عبارت از نگرانی زیاد در مورد ارتکاب اشتباهات و ترس از داوری های دیگران می باشد (مهرابی زاده هنرمند 1382).

تعریف عملیاتی : کمال گرایی عبارت است از نمره ای است که آزمودنی از آزمون کمال گرایی دوست می آورد.

سلامت روانی : سلامت روانی عبارت است از : مقیاس که در پرسش نامه سلامت روانی گله مندگی سنجیده می شود. شامل اضطراب و افسردگی و نشانه های جسمانی و اختلال در کنش و کارکرد اجتماعی که شامل بی خوابی در هنگام نگرانی و احساس تحت فشار بودن عصابنیت و بدخلقی و هراسان و وحشت زده بودن و عدم توانایی انجام کارها و دلشوره داشتن و عصبی بودن و یا عبارتند از بی ارزشی، ناامید کامل در زندگی و آرزوی مردن و خلاص شدن از وضع زندگی، فکر خاتمه دادن به زندگی و یا احساس سلامتی و تندرستی و احساس نیاز به داده های تقویتی، احساس ضعف دستی، احساس بیماری، سردرد، احساس فاشر بر سر و عبارتند از توانایی مشغول نگه داشتن خود، صرف وقت بیش از حد معمول در کارها؛ احساس خوب انجام دادن کارها، احساس رضایت از نحوه انجام کارها، احساس مفید بودن در کارها که تمام این مسائل جزء سلامت روانی به حساب می آیند (میلانی فر 1387).

تعریف عملیاتی سلامت روانی : عبارت است نمره ای است که آزمودنی از آزمون سلامت روانی گله مندگی بدست می آورد.

فصل دوم

پیشینه و ادبیات تحقیق

پیشینه تحقیق :

تعاریف و مفاهیم کمال گرایی :

هورنای (1934) معتقد است : «کمال گرایی، گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن است. فرد کمال گرا، اشتباه خود را گناهی نابخشودنی می پندارد و همواره در انتظار پیامدهای شوم آن مضطرب است».

هالندر (1965) به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی (1382) معتقد است : «کمال گرایی نشان دهنه گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون «همه یا هیچ» است که به موجب آن، نتایج ممکن، موفقیت های کامل یا شکست های کامل هستند».

هاماچک (1978) معتقد است «کمال گرایی شامل دو نوع کمال گرایی بهنجار و کمال گرایی نابهنجار (روان نجور) می باشد. کمال گرایی روان رنجور عبارت از نگرانی زیاد در مورد ارتکاب اشتباهات و ترس از داوری های دیگران می باشد».

ویزمن (1980) به نقل از بلت (1995) معتقد است : «کمال گرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیرواقع بینانه آشکار می شود».

فراست، مارتن، لارهات و روزنبلیت (1990) «کمال گرایی را به عنوان مجموعه معیارهای بسیار بالا برای عملکرد، که یا خود ارزشیابی های انتقادی همراه است»، تعریف کرده اند.

(شولتز به نقل از سید محمدی - 1381).

کارل راجرز :

راجرز معتقد بود که انسان به وسیله گرایش به شکوفا کردن، نگهداری کردن و بهبود بخشیدن خود برانگیخته می شود. این گرایش فطری به خود شکوفایی، بخشی از گرایش شکوفایی بزرگتر است که تمام نیازهای فیزیولوژیکی و روان شناختی را در بر می گیرد (شولتز، 1998، ترجمه سید محمدی، 1381).

راجرز چندین ویژگی اشخاص کامل یا خودشکوفا را توصیف کرده است که عبارتند از :

  • اشخاصی کامل نسبت به تمام تجربیات آگاهی نشان می دهند. در آن ها حالت دفاعی وجود ندارد، هیچ چیز خودپنداره آن ها را تهدید نمی کند. آن ها نسبت به احساس های مثبت، چون جرأت و دلسوزی و احساس های منفی چون ترس و درد گشوده هستند. دامنه وسیعی از هیجان های مثبت و منفی را می پذیرند و آن ها را شدیدتر احساس می کنند.
  • اشخاص کامل در هر لحظه به طور کامل و پر بار زندگی می کنند :

تجربیات را نمی توان پیش بینی کرد ولی اشخاص کامل به جای این که صرفاً آن ها را مشاهده کنند، به طور کامل در آن شرکت می کنند.

  • اشخاص کامل به ارگانیزم خودشان اعتماد می کنند : اشخاص کامل اطلاعات ماشی از عقل با افراد دیگر را نادیده نمی گیرند.

انواع کمال گرایی :

هاماچک (1978) به نقل از ویت و ترول (1999) بین کمال گرایی «بهنجار» و «روان رنجور» تفاوت گذاشت. کمال گرایی بهنجار شامل سرمشق گیری مثبت و سرمشق گیری منفی می باشد. سرمشق گیری مثبت بدین صورت است که فرد مطابق با معیارهای بالای والدین می کوشد و پیشرفت می کند و در سرمشق گیری منفی فرد بر خلاف در هم ریختگی یا کم آموزی های والدین عمل می کند.

می سیل دین (1963) به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی (1382) معتقد است که در کمال گرایی بهنجار اشخاص از کارهای سخت و طاقت فرسا لذت می برند، و زمانی که احساس می کنند در انجام کارها آزادند، می کوشند تا به بهترین صورت عمل کنند، موفقیت در انجام کارها گونه ای احساس خشنودی و رضایت به همراه می آورد.

انتظارات و توقعات واقعی به افراد اجازه می دهد تا از تلاش های خویش لذت برند و از نظر احساسات سیراب شوند در انجام وظیفه بکوشند و رشد کنند و کارشان را به بهترین شیوه انجام دهند (فلت، هیویت، بلانک اشتاین و ماشر، 1991؛ به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی، 1382).

هاماچک (1978) به نقل از ویت و ترول (1991) معتقد است کمال گرایی روان از محیط هایی ناشی می شود که فرد، تائید مشروط یا عدم تائید و با تائیدات ناهمسان برای براس کارهایش دریافت می کند.

کمال گرایی روان رنجور به علت پرهیز زیاد از اشتباه به وجود می آید. برای شخص، انجام هیچ کاری کاملاض خوب به نظر نمی رسد و فرد از به دست آوردن خشنودی از آنچه در حالت طبیعی خوب انجام شده و یا حتی بهتر از کارهای دیگران نیز هست، ناتوان است. احساس های ژرف پستی و آسیب پذیری، فرد را وا می دارند تا دست به یک دور پایان ناپذیر از تلاش های خود شکستن بزند که در آن هر کار یا مسئولیتی گونه ای چالش تهدید کننده به شمار می آید، هیچ گونه تلاشی کاملاً بسنده به نظر نمی رسد و همزمان که فرد می کوشد رضایت و خشنودی دیگران را فراهم آورد به شدت تلاش می کند از هر گونه شکست و خطا بپرهیزد (بلت، 1995 به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی، 1382).

بارو و مور (1983) معتقدند که افکار کمال گرایانه اغلب نتیجه تائید مثبت مشروط یا «ترکیب ارزش قائل بودن برای خود با پیشرفت» می باشد. نویسندگان دیگری نیز حالتی را که می تواند به این نوع تفکر منجر شود شرح داده اند : انتقادهای سخت گیرانه و آشکاری والدین، انتقادهای موشکافانه تر، به طوری که والدین ممکن است مطابق با استاندادها و انتظارات خودشان رابطه برقرار کنند، فقدان استانداردهای ارتباطی واضح (مشابه با وضعیت عدم تائید هاماچم (197)؛ و یا مشاهده رفتار کمال گرایانه در والدین.

ابعاد کمال گرایی :

هیویت و فلت (1991) نشان دادند که کمال گرایی از دو بعد ذتشکیل شده است :

کمال گرایی خودمدار :

هیویت و فلت به نقل از کوبوری و تانو (2005) معتقدند : کمال گرایی خودمدار یعنی داشتن معیارهای سخت گرایانه برای خود و ارزیابی رفتارهای خود به طر سخت گیرانه. فلت و همکاران (1991) معتقدند کمال گرایی خودمدار یک مؤلفه انگیزشی است که شامل تلاش های فرد برای رسیدن به خویشتن کامل می باشد و در این بعد کمال گرایی افراد دارای انگیزه قوی برای کمال، معیارهای بالای غیر واقعی، کوشش اجباری و دارای تفکر همه یا هیچ در رابطه با نتایج می باشد. این افراد بر عیوب و شکست های گذشته خود تمرکز می کنند و معیارهای شخصی غیرواقعی را در سرتاسر حوزه رفتاری خود فراگیر می سازند. این افراد به شدت موشکاف و انتقادگر هستند به گونه ای که نمی توانند عیوب و اشتباهات و شکست های خود را در جوانب مختلف زندگی بپذیرند.

کمال گرایی دیگر مدار :

این بعد کمال گرایی شامل عقاید و انتظارات فرد، درباره شکستگی های دیگران است. کمال گرایی دیگر مدار یک بعد میان فردی است که دربرگیرنده گرایش به داشتن معیارهای کمال گرایانه برای افرادی است که برای شخص اهمیت بالایی دارند. (فلت و همکاران، 1991). چون کمال گرایی دیگر مدار با بی اعتمادی و احساس دشمنی نسبت به دسگران همراه است، ممکن است به روابط بین شخصی دشوار منجر شود (فلت و همکاران، 1998).

فراست، هایمبرگ، هلت و ماتیا (1993) معتقدند کمال گرایی دیگر مدار عبارت است از گرایش فرد به داشتن مجموعه انتظارات غیر واقع بینانه برای دیگران و ارزیابی سفت و سخت از آن ها. فرد کمال گرا تمایل دارد دیگران را به شکل مبالغه آمیزی با معیارهای غیرواقعی «کامل» ببیند.

(سیتر به نقل از بیرشک - 1373).

فهرستی از ویزگی های افراد کمال گرا به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی (1382) به قرار زیر می باشد :

1 ) داشتن اهداف بلند پردازانه، جاه طلبانه، مبهم، دست نیافتنی و تلاش افراطی برای به دست آوردن این اهداف.

2 ) گرایش به اندیشه همه یا هیچ.

3 ) ارزیابی سخت گیرانه از خود و دیگران.

4 ) نیاز شدید به موفقیت.

5 ) پرهیز از انتقاد دیگران و دوری جستن از آشکار شدن عیب و نقص ها.

6 ) فراگیر نمودن معیارهای شخصی غیرواقعی در سراسر حوزه های رفتاری.

7 ) چشم داشت های زیاد از خود و دیگران.

8 ) احساس ستیزه و خواری نسبت به خود و دیگران به دلیل برآورده نشدن انتظارات و توقعات.

9 ) فراگیر نمودن افراطی شکستها.

10 ) چشم داشت احترام از دیگران در همه حال، به دلیل منصف، درستکار و وظیفه شناس دانستن خود.

11 ) ناتوان بودن از درخواست کمک از دیگران حتی نزدیک ترین دوستان.

12 ) وانمود کردن به استقلال فکری و عاطفی.

13 ) اشتباه را گناه نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار عواقب شوم آن را کشیدن.

(شفیع آبادی. 1371)

سلامت روان :

تعاریف و مفاهیم سلامت روان :

در سال های اخیر، انجمن کانادایی بهداشت روانی، سلامت روانی را در سه قسمتی تعریف کرده است. قسمت اول، نگرشهای مربوط به خود که شامل تسلط بر هیجان های خود، آگاه از ضعفهای خود و رضایت از خوشیهای ساده است. قسمت دوم، نگرشهای مربوط به دیگران که شامل علاقه به دوستی طولانی و صمیمی، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی است. قسمت سوم، نگرشهای مربوط به زندگی که شامل پذیرش مسئولیت ها، ذوق توسعه امکانات و علایق خود، توانایی اخذ تصمیمات شخصی و ذوق خوب کار کردن است. به عقیده این انجمن نشانه هایی پیدا می شوند که ما را از دشواریهای روانی، به ویژه در خود فرو رفتن، پرخاشگری، خود مداری، بی اعتقادی شدید، بی خوابی، اضطراب، خیالبافی، هیپوکندری، ضعف در کنترا هیجان، نوسان های خلقی، احساس ناتوانی و وابستگی، مطلع می سازند. به علاوه برای داشتن سلامت روانی خوب، شرایطی از قبیل روبه رو شدن با دیگران، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رساندن به مردم وجود دارد. به طوری که ملاحظه می شود این انجمن سلامت روانی را در ارتباط سازگاری با محیط و نگرشهای مربوط به خود و دیگران تعریف می کند و به مفاهیم بیماری، آسیب شناسی و ناسازگاری ارجاع نمی دهد (گنجی، 1376).

فرهنگ بزرگ روان شناسی لازاروی سازمان بهداشت روانی، سلامت روانی را چنین تعریف می کند «استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و مؤثر کار کردن، برای موقعیتهای دشوار و انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود، توانایی داشتن» (گنجی، 1376).

در سال 1948، کمیسیون مقدماتی سومین کنگره جهانی بهداشت روانی، یک تعریف دو قسمتی ارائه می دهد.

1 ) سلامت روانی حالتی است که از نظر جسمی، روانی و عاطفی، در حدی که با سلامت روانی دیگران انطباق داشته باشد، برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد.

2 ) جامعه خوب جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی فراهم آورد، در عین حال، رشد خود را تضمین کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد (کلوتید، 1968، به نقل از گنجی، 1376).

لوینسون و همکاران (1962) به نقل از میلانی فر (1378) سلامت روان را این طور تعریف کرده اند : «سلامت روان عبارت است از این که فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازی وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن».

کارل راجرز :

الگوی راجرز از شخصیت سالم و سلامت روانی انسانی بسیار کارآمد و با کارکرد کامل است که از تمام توانایی ها و استعدادهایش بهره می گیرد و به همین علت وی در روش درمانی خود بر خلاف فروید مسئولیت عمده تغییر شخصیت را به عهده مراجع (مددجو) می گذارد و ادراک و تجربه آگاهانه را معیار نهایی انسان سالم می داند. گ

طبق نظر راجرز سلامت روان یک فرایند است نه یک حالت یک مسیر است نه مقصد و این فرایند مشکل و گاهی نیز دردناک بوده و مستلزم آن است که فرد به وطر مستمر توانایی ها و استعدادهایش را رشد و گسترش دهد و بیازماید و به تحقیق خود یا خود شکوفایی که بنیادی ترین و مهم ترین انگیزه آدمی است بپردازد.

از نظر راجرز شخصیت سالم الزاماً خرسند و خوشحال و خندان نیم باشد زیرا این افراد فاقد نقاب و ماسک هستند. با خودشان رو راست و صادق بوده حالت تدافعی ندارند و از سایر انسان ها، عاطفی تر، انعطاف پذیرتر و بدئون پیشداوری هستند از نظر راجرز کسی که فقط براساس عقل و منطق رفتار نماید ناتوان است زیرا در هنگام رویارویی با مشکل بایستی تمام جنبه های وجود اعم از عوامل آگاه و ناآگاه عاطفی و فکری مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند.

راجرز معتقد است که انسان سالم آفرینشگری و خلاقیت دارد زیرا با محدودیت های اجتماعی و فرهنگی و سازش منفعلانه ندارد و تدافعی نیست و به تمجید و ستایش دیگران نیز دلخوش نمی باشد (ساچتز 1977، به نقل از جنانی 1380).


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 50 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 34
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

تعریف سلامت روان

سازمان بهداشت جهانی در سال 1986 تعریفی از سلامتی را ارائه دارد :

سلامتی گستره وسیعی است جهت توانمند ساختن فرد ها گروه ، که از یک طرف موجب واقعیت بخشیدن به آمال و آرزوها و ارضاء نیازها و از طرف دیگر باعث مقابله با محیط می شود بنابراین طبق تعریف فوق به نظر می رسد سلامتی یک منبعی برای زندگی روزمره است نه به عنوان وسیله ای برای زندگی ، یک مفهوم کاربردی و مثبت است که علاوه بر تأکید بر توانایی جسمانی افراد بر منابع فردی و اجتماعی آنان نیز تأکید می ورزد . ( اسکوفیلد ، 1998 مقاله )

اصلاح سلامت روانی ، اصطلاحی است که از آن برای بیان و اظهار کردن هدف خاصی برای جامعه استفاده می شود . هر فرهنگی براساس معیارهای خاص خود به دنبال سلامت روان است . هدف هر جامعه ای این است که شرایطی را که سلامت اعضای جامعه را تضمین می کند آماده نماید . سلامت روان بخشی از سلامت عمومی است . منظور از سلامت روان ، سلامت ابعاد خاصی از انسان مثل هوش ، ذهن ، حالت و فکر می باشد . از طرف دیگر سلامت روان بر سلامت جسمانی هم تأثیر دارد . بسیاری از پژوهش های اخیر مشخص کرده اند که یک سری اختلال های فیزیکی و جسمانی به شرایط خاص روانی مرتبط هستند . با وجود این که سلامت روان مفهوم وسیعی است اما هنوز یک تعریف کلی که مورد قبول همه باشد از آن به دست نداده اند هر فرد یا گروهی یک تصور خاص از سلامت روان دارد در حالی که در مورد سلامت جسمانی چنین حالتی وجود ندارد .

در سال 1948 ، کمیسیون مقدماتی سومین کنگره جهانی بهداشت روانی ، برای بهداشت روانی یک تعریف دو قسمتی ارائه می دهد :

1. بهداشت روانی حالتی است که از نظر جسمی ، روانی و عاطفی در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد .

2. جامعه خوب جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی را فراهم می آورد در عین حال رشد خود را تضمین می کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد . ( گنجی ، 1379 ص 13 )

سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی را براساس جنبه های زیستی و اجتماعی تعریف می کند . به نظر این سازمان ، بهداشت روانی برای فرد استعداد ایجاد روابط موزون با دیگران و استعداد شرکت در تغییرات محیط اجتماعی و طبیعی با استعداد کمک به تغییرات ، به شیوه سازنده ، قائل است . همچنین بهداشت روانی ایجاب می کند که بین تمایلات غریزی فرد هماهنگی وجود داشته است در این تعریف هیچ اشاره ای به بیماری نشده است .

در تعریف فوق و تعاریف مشابه آن ، سازگاری با محیط اهمیت زیادی دارد . طبق این تعریف شخصی که بتواند با محیط ( اعضای خانواده ، همکاران ، همسایگان و به طور کلی اجتماع ) خوب سازگار شود از نظر بهداشت روانی بهنجار خواهد بود . این شخص با تعادل روانی رضایت بخش پیش خواهد رفت . تعارضات خود را با دنیای برون و درون حل خواهد کرد و در مقابل ناکامی های اجتناب ناپذیر زندگی مقاومت خواهد داشت . اگر کسی توان انجام دادن این کارها را نداشته باشد و در نتیجه با محیط خود به شیوه نامناسب و دور از انتظار برخورد کند از نظر روانی بیمار محسوب خواهد شد ، زیرا با این خطر روبرو خواهد بود که تعارض های حل نشده خود را به صورت نوروز ( اختلالات خفیف رفتاری ) نشان می دهد و به شخص نوروتیک تبدیل می شود . ( گنجی ، 1379 ص 12 )

عده ای از روان شناسان معتقدند که سلامت روان ، داشتن هدفی انسانی در زندگی، سعی در حل عاقلانه مشکلات ، سازش با محیط اجتماعی براساس موازین علمی و اخلاقی و سرانجام ایمانی به کار و مسئولیت پذیری و پیروی از اصول نیکوکاری و خیر خواهی است. ( شفیع آبادی ، 1371 ص 85 )

لوینسون و همکاران سلامت روان را اینچنین تعریف کرده اند :

سلامت روان عبارتست از این که فرد چه احساسی نسبت به خود ، دنیای اطراف ، محل زندگی و اطرافیان دارد مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد ، چگونگی سازش وی به درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویش . ( انصاری ، 1374 پایان نامه )

کارل مننجر می گوید :

سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر به طور کامل شود . ( همان منبع )

کینگزبرک بهداشت روانی را این چنین تعریف می کند :

تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به خصوص در سه فضای مهم عشق ، کار و تفریح . ( همان منبع )

در سالهای اخیر انجمن کانادایی بهداشت روانی را در سه قسمت تعریف کرده است.

قسمت اول : نگرش های مربوط به خود ( شامل تسلط بر هیجان های خود ، آگاهی از ضعف های خود و رضایت از خوشی های ساده )

قسمت دوم : نگرش های مربوط به دیگران ( علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی ، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و طبیعی .

قسمت سوم : نگرش های مربوط به زندگی ( رویارویی با الزام های زندگی ، پذیرش مسئولیت ها ، ذوق و توسعه امکانات و علایق خود ، توانایی اخذ تصمیم های شخصی و ذوق یا انگیزه خوب کارکردن . ( گنجی 1379 ، ص 13 )

به طوری که ملاحظه می شود ، این انجمن بهداشت روانی را در ارتباط با سازگاری با محیط و نگرشهای مربوط به خود و دیگران تعریف می کند اما به مفاهیم بیماری آسیب شناسی و ناسازگاری ارجاع نمی دهد . ( همان منبع )

طبق تعریف فرهنگ روانشناسی آرتور 1985 واژه سلامت روان ، برای افرادی که عملکردشان در سطح بالای از سازگاری هیجانی و رفتاری است به کار می رود و در مورد افرادی که صرفاً‌ بیماری روانی ندارد به کار نمی رود . از نظر کاپلان و ساروک سلامت روان ، آن حالت بهزیستی است که افراد قادر باشند به راحتی در جامعه ، فعالیت کنند و پیشرفتها و خصوصیات شخصی برای آن رضایتبخش است . ( ادبی ، 1379 ، پایان نامه )

کنفرانس بین المللی بهداشت ، که با همکاری سازمان بهداشت جهانی و یونیسف در سال 1988 با شرکت 134 کشور در آلماآتا تشکیل شد سلامت روانی را سلامت کامل جسمانی ، روانی ، اجتماعی تعریف نموده است و نه فقدان بیماری و ناتوانی . ( ادبی ، 1379 ، پایان نامه )

آرچریک مبحث تاریخی را اضافه کرده و می گوید در جوامع به سرعت در حال تغییر و غیر قابل پیش بینی امروز توانایی اکتشاف محیط و ایجاد تعهد ، یک مهارت اساسی برای بقاء و لازمه سلامت روانی است . ( همان منبع )

ویژیگی های افراد سالم ( برخوردار از سلامت روان ) از دیدگاه های مختلف :

برای داشتن بهداشت روانی خوب ، شرایطی وجود دارد : روبروشدن با واقعیت ، سازگاری داشتن با تغییرات ، گنجایش داشتن برای اضطرابها ، کم توقع بودن ، احترام قایل شدن به دیگران ، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رساندن به مردن . ( گنجی 1379 ، ص 13 )

بنابر تحقیقات انجمن ملی بهداشت روانی

1. افراد سالم از نظر روان احساس راحتی می کنند . خود را آن گونه که هستند می پذیرند ، از استعدادهای خود بهره مند می شوند در مورد عیوب جسمانی و ناتوانیهای خود شکیبا بوده و از آن ناراحت نمی شوند ، دیدگاه واقع گرایانه دارند ، دشواریهای زندگی را سهل می انگارند ، آن ها وقت کمی را در نگرانی ، ترس ، اضطراب و یا حسادت سپری می کنند . اغلب آرامند ، نسبت به عقاید تازه گشاده رو بوده و دارای طیب خاطر هستند ، شوخ طبع هستند و اعتماد به نفس دارند ، اگرچه از حضور در جمع لذا می برند اما به تنها بودن نیز اهمیت می دهند و وحشتی از آن ندارند ، همچنین از سیستم ارزشی برخوردارند که از تجارب شخصی شان سرچشمه می گیرد . بدین معنی که یک احساس شخصی مبتنی بر درست یا غلط بودن امور دارند .

2. افراد دارای سلامت روان ، احساس خوبی نسبت به دیگران دارند ، آنها می کوشند تا دیگران را دوست بدارند ، و به آنان اعتماد کنند ، چرا که تمایل دارند دیگران نیز آن ها را دوست باشند و به آن ها اعتماد نمایند چنین افرادی قادرند که با دیگران روابط گرمی داشته باشند و این روابط را ادامه دهند ، به علایق دیگران توجه می کنند و احترام می گذارند آنها به خود اجازه نمی دهند از سوی دیگران مورد حمله و فشار قرار گیرند و نیز سعی نمی کنند که بر دیگران تسلط یابند آنها با احساس یکی بودن با جامعه ، نسبت بر دیگران احساس مسئولیت می کنند .

2. قدرت روبرو شدن با نیازهای زندگی را دارند معمولاً‌نسبت به اعمال خود احساس مسئولیت می کنند و با مشکلات به همان شیوه که رخ می دهد برخورد می کنند . دارای پندارهای واقع گرا در مورد آنچه که می توانند یا نمی توانند انجام بدهند هستند بنابراین آن ها محیط خود را تا آن جا که ممکن است شکل می دهند و نیز تا آن جا که ضرورت دارد با آن سازگار می شوند . ( بنی جمالی ، 1373 ، ص 28 )

در این بخش به بررسی دیدگاه های مختلف روانشناسی پیرامون ویژگی های افراد دارای سلامت روان می پردازیم :


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان و تعارض کار

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان و تعارض کار
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 237 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 46
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان و تعارض کار

فروشنده فایل

کد کاربری 4558

سلامت روان:

ریشه لغوی واژه انگلیسی «health» در واژه­های«haelth»، «haelp» به معنی کل و(heal) «haelen» انگلیسی قدیم و کلمه آلمانی قدیم«heilen» و «heilida» به معنی کل قرار دارد. گراهام1(1992) این ریشه لغوی را با کلمات انگلیسی «halig» و آلمانی قدیم «heilig» که به معنی مقدس است ارتباط داده است. بنابراین از نظر ریشه­شناسی لغوی سالم بودن به معنی کلیت داشتن یا مقدس بودن است. بدین ترتیب شامل ویژگی­های معنوی و فیزیکی است. از نظر سارتریوس سلامتی غیر قابل رویت است و مستلزم تظاهر کارکرد بخش­های مستقل روانی جسمی و اجتماعی است. مانی این رویکردهای کل نگر در مورد سلامتی را به کل جهان گسترش می­دهد و سلامتی بشر را از سلامتی سیاره زمین جدایی ناپذیر می­داند. تودور(1996) سلامتی روان را به شرح زیر تعریف می­کند.

سلامت روان شامل: توانایی زندگی کردن همراه با شادی، بهره­وری و بدون وجود دردسر است. سلامت روان مفهوم انتزاعی و ارزیابی نسبی گری از روابط انسان با خود، جامعه و ارزش­هایش است و نمی­توان آن را جـدای از سایر پدیده­های چند عامـلی فهمید که فرد را به مـوازاتی که در جامـعه به عمل می­پردازد، می­سازند. سلامت روان، شیوه سازگاری آدمی با دنیاست، انسان­هایی که مؤثر، شاد و راضی هستند و حالت یکنواختی خلقی رفتار ملاحظه­گرانه و گرایش شاد را حفظ می­کنند. سلامت روان عنوان و برچسبی است که دیدگاه­ها و موضوعات مختلف مانند: عدم وجود علایم احساسات مرتبط با بهزیستی اخلاقی و معنوی و مانند آن را در بر می­گیرد. برای ارائه یک تئوری در مورد سلامت روان، موفقیت برون روانی کافی نیست باید سلامت درونی روانی را به حساب آوریم. سلامت روان ظرفیت رشد و نمو شخصی می­باشد و یک موضوع مربوط به پختگی است. سلامت روان یعنی هماهنگی بین ارزش­ها، علایق­ها و نگرش­ها در حوزه عمل افراد و در نتیجه برنامه­ریزی واقع­بینانه برای زندگی و تحقق هدفمند مفاهیم زندگی است. سلامت روان، سلامت جسم نیست بلکه به دیدگاه و سطح روانشناختی ارتباطات فرد، محیط اشاره دارد. بخش مرکزی سلامت، سلامت روان است زیرا تمامی تعاملات مربوط به سلامتی به وسیله روان انجام می­شود. سلامت روان ظرفیت کامل زندگی کردن به شیوه­ای است که ما را قادر به درک ظرفیت­های طبیعی خود می­کند و به جای جدا کردن ما از سایر انسان­هایی که دنیای ما را می­سازند، نوعی وحدت بین ما و دیگران بوجود می­آورد .سلامت روان، توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن است، نوعی حس هویت بر تجربه خود به عنوان موضوع و عـامل قدرت فرد، که هـمراه است با درک واقـعیت درون و بیرون از خود و رشد واقع­بینی و استدلال(فرهیخته1389).

سلامت روانی:1

پیش از پرداختن به تعریف سلامتی روانی لازم است به یک نکته اشاره نماییم. سه واژه­ی «بهداشت روانی»، «سلامت روانی» و «بهزیستی روانی2» گر چه دارای معانی متفاوتی هستند، ولی در مواردی بجای یکدیگر به کار می­روند(هرشن سن3 و پاور4، 1988،ترجمه منشی طوسی،1374).

کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می­کنند: «سلامت فکر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب»( میلانی­فر، 1376).

بهداشت روانی یک زمینه تخصصی در محدوده­ی روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان بوسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماری­های روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیماری­های روانی، تشخیص زودرس بیماری­های روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماری­های روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است. پس بهداشت روانی علمی است برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیش­آمدهای زندگی( میلانی­فر، 1376).

سلامت روانی را می­توان بر اساس تعریف کلی و وسیع­تر تندرستی تعریف کرد. طی قرن گذشته ادراک ما از تندرستی به طور گسترده­ای تغییر یافته است. عمر طولانی­تر از متوسط، نجات زندگی انسان از ابتلاء به بیماری­های مهلک با کشف آنتی­بیوتیک­ها و پیشرفت­های علمی و تکنیکی در تشخیص و درمان، مفهوم کنونی تندرستی را به دست داده که نه تنها بیانگر نبود بیماری است. بلکه توان دستیابی به سطح بالای تندرستی را نیز معنی می­دهد. چنین مفهومی نیازمند تعادل در تمام ابعاد زندگی فرد از نظر جسمانی، عقلانی، اجتماعی، شغلی و معنوی است. این ابعاد در رابطه متقابل با یکدیگرند، به طوری که هر فرد از دیگران و از محیط تأثیر می­گیرد و بر آن­ها تأثیر می­گذارد. بنابراین سلامت روانی نه تنها نبود بیماری روانی است، بلکه به سطحی از عملکرد اشاره می­کند که فرد با خود و سبک زندگی­اش آسوده و بدون مشکل باشد. در واقع، تصور بر این است که فرد باید بر زندگی­اش کنترل داشته باشد و فقط در چنین حالتی است که می­توان آن قسمت­هایی را که درباره­ی خود یا زندگی­اش مسأله ساز است تغییر دهد(هرشن سن و پاور، 1988، ترجمه منشی طوسی،1374).

یهودا ( 1959، به نقل از منشی طوسی،1374) مواردی را برای تعریف سلامت روانی ارائه کرد :

الف) نگرش مثبت به خود

ب) میزان رشد، تحول و خودشکوفایی

ج) عملکرد روانی یکپارچه

د) خود مختاری یا استقلال شخصی

ه) درک صحیح از واقعیت

و) تسلط بر محیط

دیگران نیز موارد دیگری را ارائه دادند ولی از نظر اسمیت1( 1961، به نقل از منشی طوسی، 1374) همه­ی این موارد، مفاهیم اصلی یکسان را برداشتند. بنابراین وی پیشنهاد کرد به جای شمردن اینگونه موارد بهتر است ابعاد بهداشت روانی بر اساس اصول زیر انتخاب شود :

الف) نشان دادن ارزش­های مثبت بشری

ب) داشتن قابلیت اندازه­گیری و تشخیص

ج) داشتن ارتباط با نظریه­های شخصیت

د) مرتبط بودن با بافت­های اجتماعی که برای آن تعریف و مشخص شده­اند.

به این ترتیب، متخصصان بعدی کارشان را روی مفاهیمی کلی از قبیل بهنجار بودن یا بهزیستی متمرکز کردند. امروزه مفهوم مقابله2 به منزله ملاک سلامت روانی به نوشته­های رشته­های تخصصی گوناگون بهداشت روانی راه یافته است(هرشنسن و پاور،1988، ترجمه منشی طوسی، 1374).

بعضی از محققان معتقدند سلامت روانی حالتی از بهزیستی و وجود این احساس در فرد است که می­تواند با جامعه کنار بیاید. سلامت روانی به معنای احساس رضایت، روان سالم­تر و تطابق اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه است(کاپلان و سادوک، 1999، ترجمه پور افکاری ،1376).

سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی را قابلیت ایجاد ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی و حل مناسب و منطقی تضادهای غریزی و تمایلات شخصی، به طوری که فرد بتواند از مجموعه تضادها ترکیبی متعادل به وجود آورد، می­داند. طبق تعریفی که این سازمان ارائه می­دهد، وظیفه اصلی بهداشت روانی، تأمین سلامت روان است تا به مدد آن بتواند قوا و استعدادهای روانی را پرورش داد. در واقع، بهداشت روانی مبتنی بر سه پایه است :

الف) حفظ و تأمین سلامت روان

ب) ریشه کن ساختن عوامل بیماری­زا و پیشگیری از ابتلاء به بیماری­های روانی

ج) ایجاد زمینه­ی مساعد برای رشد و شکوفایی شخصیت و استعدادها تا حداکثر ظرفیت نهفته در آن­ها (سامی کرمانی، 1354).

به طور کلی شخص دارای سلامت روان می­تواند با مشکلات دوران رشد روبرو شود و قادر است در عین کسب فردیت با محیط نیز انطباق یابد. به نظر می­رسد تعریف رضایت بخش از سلامت روانی برای فرد مستلزم داشتن احساس مثبت و سازگاری موفقیت­آمیز و رفتار شایسته مطلوب است. بنابراین هرگونه ملاکی که به عنوان اساس سلامتی در نظر گرفته می­شود باید شامل رفتار بیرونی و احساسات درونی باشد(بنی جمال واحدی،1370).



1. Graham

1.Mental health

2.Well- being

3.Hershenson

Power.4

1.Smith

.Coping2


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

مبانی نظری ایمان مذهبی و سلامت روان

پیشینه ومبانی نظری پژوهش ایمان مذهبی و سلامت روان
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 3
فرمت فایل docx
حجم فایل 57 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 29
مبانی نظری ایمان مذهبی و سلامت روان

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

پیشینه ومبانی نظری پژوهش ایمان مذهبی و سلامت روان

توضیحات: فصل دوم (پیشینه ی پژوهش)

همرا با منبع نویسی درون متنی فارسی و انگلیسی کامل به شیوه APA جهت استفاده فصل دو

توضیحات نظری در مورد متغیر و همچنین پیشینه در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب برای فصل دو

منبع : دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

ایمان در لغت به معنای تصدیق و در اصطلاح دینی به معنای تصدیق و تسلیم به خدا و پذیرش حقانیت پیامبران الهی و کتب و فرمان‌هایی است که خداوند برای هدایت و تربیت انسان‌ها فرستاده است. در گفتاری از امیرالمؤمنین (ع) ایمان شناختن به دل و اقرار به زبان و عمل و بردن فرمان با اندام­ها و جوارح معرفی شده است (بدخشانی، 1388).

برخی نویسندگان (مثلاً، آذربایجانی، 1387، ص. 131) معتقدند که ایمان یکی از ویژگی‌های تأثیرگذار شخصیت است و از لحاظ سلسله مراتبی در بالاترین سطح و به‌عنوان عامل مرتبه‌ی سوم قلمداد می‌شود. به اعتقاد این نویسندگان ایمان مذهبی تأثیری گسترده بر ابعاد عاطفی، اخلاقی و اجتماعی زندگی انسان می‌گذارد و همه ابعاد این تأثیرات را نمی‌توان با ابزارهای مادی­گرایانه اندازه‌گیری کرد.

برخی از محققان مانند فولر (1981) ایمان را مفهومی انسجام دهنده قلمداد می‌کنند که نیاز به دین ندارد. در این دیدگاه، ایمان به‌عنوان عاملی برای انسجام بخشیدن به نیروهای متعدد و روابطی که زندگی مردم را تشکیل می‌دهد تعریف می‌شود که انسان‌ها را به سمت زندگی و زیستن سوق می‌دهد. در این دیدگاه، ایمان اساسی‌ترین مقوله در تلاش انسان برای ارتباط با تعالی (وجود بالا و فراتر از حدود تجربه ماده) قلمداد شده است (وارن، 2006، به نقل از گودرزی).

2-3-2. دیدگاه‌های مربوط به ایمان و معنویت

بهرام دشتکی (1389) در مقاله‌ای به بهترین نحو دیدگاه‌های پیرامون مذهب و معنویت را گرد آورده است. به گفته‌ی وی، نگاهی اجمالی به بازخورد روان­شناسان برجسته نشان می‌دهد که دست‌کم در حد نظام‌های بزرگ روان‌شناختی، روان­شناسان دیدگاهی بدبینانه به مذهب ارائه کرده‌اند. شاید این برداشت از دین، به فلسفه‌های غالب در آن زمان، حرکت افراطی علوم به‌سوی عینی‌نگری و نیز کنشگری‌های مذهب در آن زمان بازگردد. درمانگران دارای جهت‌گیری روان تحلیلگری، گرایش‌های مذهبی را نشانه‌های انحراف از سلامت می‌دانستند و تحت تأثیر فروید، معتقد بودند که پیوند با خداوند، ادامه‌ی وابستگی دوران کودکی است. بر اساس این نظریه، اعمال مذهبی، تکرار رفتارهای روان­آزرده­وار کودکی درباره‌ی والدین است. فروید می‌گوید که تا زمانی که دنیا تهدیدآمیز و پیش‌بینی‌نشده باشد، انسان در پی پدری متعالی است تا احساس محافظت و احساس ایمنی را در خود به وجود آورد (جنیا 1995، به نقل از جان بزرگی).

مقیاس جهت‌گیری مذهبی آلپورت، مبنای منطقی فراهم کرده است که بر طبق آن، مذهب بهتر درک می‌شود (داناهو، 1985). وی مذهب را به دو صورت درونی و برونی می‌داند و معتقد است که مذهب درونی ساختار معنا دهنده دارد، برحسب این­که تمام زندگی درک شده است. همچنین، آلپورت دریافت که مذهب درونی، با انعطاف‌پذیری، تساهل، پختگی، یکپارچگی و وحدت در ارتباط است و مذهب بیرونی، مذهب آسودگی، قراردادهای اجتماعی و فردی می‌باشد و در ارتباط با طبقه‌بندی‌ها، تبعیض، استثناسازی، ناپختگی، وابستگی، دیدگاه فایده گرا و تدافعی است (دیلی، 1997).

جلال تهرانی (1995) عنوان کرد که مذهب ظاهری در خدمت نیازها و ارزش‌های دیگری از قبیل کسب موفقیت و موقعیت در خانواده یا گروه اجتماعی و مجوز فعالیت‌های به سود فرد است و به جای آن­که روشنی‌بخش ارزش‌ها و زندگی باشد، مانعی در برابر واقعیت است؛ ازاین‌رو، طبیعی است که چنین مذهبی موردانتقاد نظریه‌پردازانی همچون فروید (1964) قرار گیرد که معتقدند مذهب ساختاری روان­نژند دارد و موجب ریا و تعصب می‌شود (مایرز، 1994، به نقل از برآبادی، 1383).

همان‌گونه که فروید و برخی از دانشمندان دیگر معتقدند، مذهب دست‌کم تا اندازه­ای در نیاز به امنیت و حمایت ریشه دارد. هود و همکارانش (1996) نتیجه گرفتند که بیشتر مردم در مواقع سختی به خدا روی می‌آورند. مواقعی که سبب ایجاد چنین وضعیتی می‌شود عبارت‌اند از:

1- بیماری، ناتوانی و رویدادهای منفی که سبب ضعف روانی و جسمی می‌شوند؛

2- انتظار مرگ یا مرگ دوستان و خویشاوندان؛

3- رویارویی با موقعیت ناخوشایند در زندگی (هان، 1997؛ لاولند، 1968؛ و پارکس، 1972، به نقل از بزرگی، 1383).

هرچند فروید دین را توهم، روان آزردگی جهانی و افیون توصیف می‌کند که امید دارد انسان‌ها بر آن چیره شوند (آینده‌ی توهم)، علاقه شدیدی به رفتار مذهبی داشت و مقالات متعدد و سه کتاب مهم درباره این موضوع نگاشته است (کولینز و وودز، به نقل از حیدری، 1382).

البته در عصر فروید، قضاوت منصفانه درباره دین غیرممکن بود. افزون بر آن، نتیجه تحلیل روانی محقق، تابع پیش‌فرض‌های اوست. اگر یکی از پیش‌فرض‌ها بیان کند که دین هیچ اختیار عینی ندارد و به‌هیچ‌وجه، حاکی از حقیقتی متعالی نیست، این نتیجه طبیعی خواهد بود که تجربه، اندیشه و مناسک دینی فرد، برخاسته از نیازها و تمایلات اوست (ولف، 1997، به نقل از ناروتی نصرتی، 1380).

جینا (1995، به نقل از جان بزرگی، 1378) عنوان می‌کند که در میان روان­شناسان رفتار که زیرگروهی از رفتاری­گراها به شمار می‌روند نیز مخالفت با مذهب و معنویت به چشم می‌خورد. به دنبال مخالفت الیس، بنیان‌گذار مکتب عقلانی-عاطفی، با مذهب، بسیاری از روان‌درمانگران شناختی معتقد بودند که هرگونه باور مذهبی، غیرمنطقی و ناپخته است. از نظر الیس و پیروانش، دیدگاه مبتنی بر انکار وجود خدا، راه رسیدن به کمال مطلوب سلامتی و خوبی است.

یونگ، خدا را در زندگی انسان دخیل می‌داند. به اعتقاد وی، خدا با وجود انسان آمیخته است و انسان با او زندگی، احساس و تجربه می‌نماید. به همین دلیل، منبع آن را تعیین می‌کند (روان انسان)، ولی سخن فلاسفه و کلامی‌ها را در شناخت خدا مبهم می‌داند. همین امر سبب شد که یونگ در کسوت کسی که منبع تجارب دینی و افکار مذهبی را روان آدمی می‌داند، به لاادری­گرایی و حتی الحاد متهم شود. یونگ در پاسخ می‌گوید که از دیدگاه روان­شناسان، درباره خدا بیش از آن­چه در روان آدمی وجود دارد، نمی‌توان اظهارنظر کرد؛ روان­شناسان تنها می‌توانند نشانه‌ها و آثار و نه نشانه‌گذار را بشناسد (یونگ، 1938، به نقل از نارویی نصرتی، 1380).


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست

چارچوب نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان

چارچوب نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 20
فرمت فایل doc
حجم فایل 88 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

سلامت روان

ریشه لغوی واژه انگلیسی «health» در واژه­های انگلیسی قدیم«haelth» و«haelp» و کلمه آلمانی قدیم «heilen» و «heilida» به معنی کل قرار دارد.

گراهام 1(1992) این ریشه لغوی را با کلمات انگلیسی «halig» و آلمانی قدیم «heilig» که به معنی مقدس است ارتباط داده است. بنابراین از نظر ریشه شناسی لغوی سالم بودن به معنی کلیت داشتن یا مقدس بودن است بدین ترتیب شامل ویژگی های معنوی و فیزیکی است. از نظر سارتریوس سلامتی غیر قابل رویت است. و مستلزم تظاهر کارکرد بخش های مستقل روانی جسمی و اجتماعی است. مانی این رویکردهای کل نگر در مورد سلامتی را به کل جهان گسترش می دهد و سلامتی بشر را از سلامتی سیاره زمین جدایی ناپذیر می داند. تودور (1996) سلامتی روان را به شرح زیر تعریف می کند. سلامت روان شامل: توانایی زندگی کردن همراه با شادی، بهره وری و بدون وجود دردسر است. سلامت روان مفهوم انتزاعی و ارزیابی نسبی گری از روابط انسان با خود، جامعه و ارزش هایش است و نمی توان آن را جدای از سایر پدیده های چند عاملی فهمید که فرد را به موازاتی که در جامعه به عمل می پردازد، می سازند. سلامت روان، شیوه سازگاری آدمی با دنیاست، انسان هایی که موثر، شاد و راضی هستند و حالت یکنواختی خلقی رفتار ملاحظه گرانه و گرایش شاد را حفظ می کنند. سلامت روان عنوان و برچسبی است که دیدگاه ها و موضوعات مختلف مانند: عدم وجود علایم احساسات مرتبط با بهزیستی اخلاقی و معنوی و مانند آن را در بر می گیرد. برای ارائه یک تئوری در مورد سلامت روان، موفقیت برون روانی کافی نیست باید سلامت درونی روانی را به حساب آوریم. سلامت روان ظرفیت رشد و نمو شخصی می باشد. و یک موضوع مربوط به پختگی است. سلامت روان یعنی هماهنگی بین ارزش ها، علایق ها و نگرش ها در حوزه عمل افراد و در نتیجه برنامه ریزی واقع بینانه برای زندگی و تحقق هدفمند مفاهیم زندگی است. سلامت روان، سلامت جسم نیست بلکه به دیدگاه و سطح روانشناختی ارتباطات فرد، محیط اشاره دارد. بخش مرکزی سلامت، سلامت روان است زیرا تمامی تعاملات مربوط به سلامتی به وسیله روان انجام می شود. سلامت روان ظرفیت کامل زندگی کردن به شیوه ای است که ما را قادر به درک ظرفیتهای طبیعی خود می کند و به جای جدا کردن ما از سایر انسانهایی که دنیای ما را می سازند، نوعی وحدت بین ما و دیگران بوجود می آورد .سلامت روان، توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن است، نوعی حس هویت بر تجربه خود به عنوان موضوع و عامل قدرت فرد، که همراه است با درک واقعیت درون و بیرون از خود و رشد واقع بینی و استدلال (آقاجانی و اسدی نوقابی، 1381).

2-1-3-1 تعریف سلامت روان:1

پیش از پرداختن به تعریف سلامتی روان لازم است به یک نکته اشاره نماییم. سه واژه ی« بهداشت روانی» و«سلامت روانی» و « بهزیستی روانی2»گر چه دارای معانی متفاوتی هستند، ولی در مواردی بجای یکدیگر به کار می روند (هرشن سن3 و پاور4، 1988، ترجمه منشی طوسی، 1374).

کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند: «سلامت فکر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب (میلانی­فر، 1376).

بهداشت روانی یک زمینه تخصصی در محدوده ی روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان بوسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل موثر در بروز بیماریهای روانی، تشخیص زودرس بیماریهای روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است. پس بهداشت روانی علمی است برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیش آمدهای زندگی (میلانی فر، 1376).



1 . Graham

1.Mental health

2.Well- being

3.Hershenson

Power.4


** توجه: شما دوستان میتوانید از اینجا وارد فروشگاه بزرگ الماس شده و دیگر محصولات و پروژه های مشابه را جست جو نمایید... هدف ما رضایت شماست