دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 9 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 369 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
چکیده
امروزه به جهت اهمال و سستی و بی توجهی های برخی از متولیان و دستگاه های موظف به حراست و صیانت و نگهداری ریشه و بن مایه و جایگاه و شریان حیاتی اصیل زبان فارسی از یک سو و عدم دقت هایی که در بیان برخی به گوش می خورد و متن هایی که بدون رعایت قاعده و احساس در اصول علمی- کاربردی زبان به چشم می آید کارش به جایی رسیده است که بعضی ها خیلی راحت و بدون دغدغه واژه های بیگانه و نادرست بر سر زبان ها جاری می کنند و در مجموعه های تصویری و آوایی و نوشتاری، واژه های نامأنوس و غیرمعمول و بدون قاعده و حتی گاهی ملهم از ادبیات بیگانه را جایگزین کلمات فاخر و خوش آهنگ زبان فارسی کرده اند. یکی از دلایل کم توجهی به ادبیات نگاه سطحی ما به آن است . در کش و قوس های سال های خودباختگی در برابر غرب و نفوذ آداب غربی که اندک اندک چون موریانه ای به جان این درخت تناور و سایه افکن افتاد ، زبان و ادبیات فارسی به عنوان درسی تفننی ، سرگرم کننده و حتی نمره آور و معدلچاق کن در نظام آموزشی ما جا خوش کرد . ادبیات فارسی درسی آسان قلمداد شد که هر دبیر غیرمتخصص و کم سوادی می تواند از عهده ی تدریس آن برآید و چنان شد که خود به خود و از آغاز نیز گروه کم سوادان به سوی رشته ی ادبیات کشیده شدند. اکنون نیز اگر به نحوه ی هدایت تحصیلی دانش آموزان گذری بیندازیم، متوجه این قضیه خواهیم شد . دانش آموزانی که حتی رشته ی ادبیات را کسب نکرده اند نیز، با تشکیل کمیسیون خاص در ادارات آموزش و پرورش به سوی این رشته گسیل داده می شوند . رشته ای که خود دانش آموز به رفتن و ادامهی تحصیل در آن راغب نیست و حتی با توجه به سوابق موجود استعداد راه یابی بدان رشته را ندارد . این است حال و روز رشته ی ادبیات در این روزگار .به همین دلیل بنده ..... در این اقدام پژوهی سعی بر این دارم که درس ادبیات و زبان فارسی را در کلاسم جذاب نموده و به دانش آموزم مهدی کمک کنم تا در رویارویی با مشکلات فرارویش در این درس موفق شود.
مقدمه
ظاهراً جنس روزها و شبهای نسل امروز با جنس روزها و شبهای نسل پدران و مادران ما تفاوتهای اساسی به خود گرفته است. از همین نگاه گذرا و نه موشکافانه میتوان فهمید که ذائقه ادبی بچههای امروز حتماً و نه شاید با بچههای دیروز بیشباهت شده است.دوست فرهیختهای میگفت اگر به نظر من «دیزی» بهترین غذاست، به نظر بچههای امروز «پیتزا» بهترین غذاست. اگر من مجذوب و عاشق غزلهای عاشقانه حافظ هستم، درک این شیفتگی برای بچههای امروز ناممکن به نظر میرسد، چرا که تغییر ذائقه ادبی آنها پا به پای تغییر ذائقه غذایی آنها پیش میرود. ضمن آن که قبول این تغییر و دگرگونی به شرایط موجود برای رسیدن به وضعیت مطلوب و مد نظر ما کمک کرده و راه را برای پذیرش داشتههای قبلی هموار میکند. اگر امروز قهرمانان فیلمهای غربی همچون «هریپاتر» که مبلغ فرهنگ غربی و برهنگیاند در برابر بچهها قد علم کردهاند، کمکاری از ماست که در معرفی «رستم و سهراب» کوتاهی کردهایم.حالا باید به دنبال یافتن پاسخ این سؤال باشیم که چرا این ذائقه شکل گرفته و ما (خانواده، مدرسه، جامعه، کتاب درسی، رسانه و...) چقدر در این شکلبخشی دخیل بودهایم.اگر یافتههای ما نشان میدهد که دانشآموزان سالهای اخیر که سالها پشت نیمکتهای کلاس ادبیات فارسی نشستهاند، اما بیذوق و بیعلاقه و بیبهره از این کلاسها و امروز بیگانهاند با حافظ و سعدی و رودکی و مولانا و... بیشک نیازهایی در آنها شکل گرفته (شاید هم ما شکل دادهایم) و شرایط به گونهای رقم خورده و کاستیهایی در این باره به جا مانده که امروز این کمعلاقگیها به ادبیات و ادبا را به نظاره نشستهایم. بنابراین واکاوی شرایط فعلی چه در کلاس و مدرسه و کتاب و چه در خانواده و جامعه میتواند در این زمینه راهگشا باشد.ضرورتی که حس نمیشود . ادبیات فارسی نقش بزرگی را در انتقال ارزشها، هنجارها و مفاهیم اجتماعی در جامعه ما برعهده دارد. بررسیهای تاریخی گواه این مطلب است که شاعران بزرگی در شکلگیری تحولات اجتماعی نقش بازی کردهاند، از طرفی تحولات اجتماعی هم بر ادبیات فارسی تأثیر گذاشته است، بنابراین ارتباط دوسویهای بین جامعه و ادبیات فارسی وجود دارد که غیرقابل انکار است.