دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 97 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 47 |
مبانی نظری
در این بخش به منظور بررسی تاریخچه و مبانی نظری در ابتدا به بررسی نقش باورهای شناختشناسی در حوزههای مختلف، پرداخته شده است. در ضمن همانطور که در فصل اول ذکر شد، یکی از مسائل مورد مطالعه روانشناسان در حوزه شناختشناسی، بررسی تأثیر الگوهای ارتباطی خانواده و رابطه آن با مسائل انگیزشی از جمله انگیزش پیشرفت است که موضوع پژوهش حاضر بوده است؛ بنابراین تعریف مختصری از این اهداف نیز ارائه گردیده است.
به طورکلی میتوان تحقیقات صورت گرفته در مورد باورهای شناختشناسی را در شش حوزه کلی طبقهبندی کرد (هوفر و پینتریچ، 1997):
1) بازنگری و بسط و توسعهی نظریهی پری
2) ایجاد ابزارهای اندازهگیری سادهتر برای ارزیابی باورهای شناختشناسی
3) اکتشاف الگوهای جنسیتی در حوزه دانستن
4) بررسی جایگاه باورهای شناختشناسی به عنوان قسمتی از فرایند تفکر و استدلال
5) شناسایی ابعاد باورهای شناختشناسی
6)ارزیابی نحوهی ارتباط این باورها به دیگر فرایندهای شناختی و انگیزشی
این شش حوزه در سه گروه مختلف جای میگیرند که در قسمت بعد به آن اشاره شده است.
تحقیقات روانشناسی در مورد رشد باورهای شناختشناسی در اواسط دههی 1950 آغاز شد. در این زمان سه خط سیر تحقیقاتی به طور همزمان شش حوزهی ذکرشده را پوشش
میداد (هوفر و پینتریچ، 1997). اولین گروه، به این مسئله علاقمند شدند که افراد چگونه تجارب آموزشی خود را تفسیر میکنند. (باکستر ماگلدا[1] 1992؛ بلنکی[2] و همکاران 1986، پری، 1970). پری کار خود را با نمونهای که تنها شامل جنس مذکر بود آغاز کرد. در مقابل، بلنکی (1986) "شیوه دانستن زنان"[3] را مورد تحقیق قرار داد. بکستر ماگلدا با مشاهدهی نتایج این دو تحقیق تصمیم گرفت تا تحقیق مشابهی را با هر دو گروه انجام دهد، در واقع حوزههای یک تا سه در این گروه قرار میگیرند.
دومین گروه محققان به بررسی این مسئله پرداختند که چگونه فرضیات شناختشناسی بر فرآیند تفکر و استدلال تأثیر میگذارند. در همین راستا کینگ[4] و کیچنر[5] (1994) مدلی بنام قضاوتهای تأملی[6] طراحی کردند که نشاندهندهی تحول نحوهی تفکر و استدلال بود، این سری تحقیقات دربرگیرندهی حوزهی چهارم هستند.
سومین و جدیدترین خط پژوهش به بررسی باورهای شناختشناسی در حین یادگیری کلاس و تأثیر آن بر درک و شناخت افراد از تکالیف علمی و انگیزهی آنان پرداختند (رایان 1984، 1984، شومر،1990، 1994). این سری از تکالیف حوزه پنجم و ششم را پوشش
میدهند.
در ادامه به سه مدل شناختشناسی مطرح اشاره میشود. در مدل اول معروفترین نظریهپردازان عبارتند از پری (1968)، بلنکی (1986) و ماگلدا (1986). در مدل دوم کینگ و کیچنر (1994) نامهای مطرحی هستند و در مدل سوم نام شومر (1990) برجستهتر از دیگران است.
2-2-1- مدلهای شناختشناسی
2-2-1-1-مدل شناختشناسی پری، بلنگی و ماگلدا
در اواخر دهه 1960 پری (1968) به علت تحقیق در مورد رشد باورهای شناختشناسی شهرت یافت. او بر اساس مصاحبهها و پرسشنامههای انجام شده بر روی دانشجویان کارشناسی دانشگاه هاروارد نظریهی خود را بنا نهاد. پری بیان داشت دانشجویانی که به دانشگاه وارد میشوند، معتقدند، دانش امری ساده و قطعی است که توسط یک مرجع قدرت علمی مشخص میشود، در حالیکه با گذشت زمان اکثر دانشجویان سال آخر و دورههای تکمیلی به این باور میرسند که دانش امری پیچیده است ودلیل قبول آن نه گفتههای مرجع علمی بلکه دلیل و مدرک قابل قبول و محکم میباشد.
پری علاقمند بود، دریابد چگونه دانشجویان به صورتهای متفاوتی در محیط علمی و اجتماعی دانشگاه عمل میکنند. به همین منظور ابزاری به نام چکلیست ارزشهای آموزشی[7] ساخت. این پرسشنامه سؤالاتی از قبیل "بهترین حالت در مورد موضوعات علمی این است که اکثر مسائل تنها یک جواب درست داشته باشند"را در برمیگرفت. پریلیست ارزشهای آموزشی را بر روی 313 نفر از دانشجویان سال اول اجرا نمود، سپس تعدادی از دانشجویان (27 مرد و 4 زن) رابرای یک مصاحبهی سالیانه دعوت کرد. او در ابتدا از آنان میپرسید: "در طی سال تحصیلی، چه نکتهی برجستهای در مورد مسائل آموزشی و علمی شما وجود داشته است؟"[8]
هدف از مصاحبه تشویق دانشجویان به بیان باور و عقیدهی اصلی خود در مورد تجارب آموزشی درطول سال تحصیلی بود. بر اساس این مصاحبهها، پری و همکارانش طرحی از رشد هوشی و اخلاقی ارائه دادند، که به چهار طبقه و 9 موقعیت متوالی تقسیم میشدند، بطوریکه طبقهها از نظر کیفی با هم متفاوت بودند و در هر طبقه چند موقعیت جای میگرفتند که از لحاظ شدت با هم فرق میکردند (به نقل از هوفر و پینتریچ، 1997)، این طبقهها عبارتند از:
ثنویگرایی یا دوگرایی:[9] در این مرحله افراد دیدی مطلقگرا (صحیح و غلط) نسبت به جهان پیرامون خود دارند؛ حقیقت در نزد مراجع علمی میباشد و آنان این حقیقت و دانش موجود را به یادگیرندگان منتقل میکنند. لازم به ذکر است موقعیتهای 1 و 2 در این طبقه جای میگیرند. موقعیتهای 1 و 2 شبیه به هم و تنها از نظر میزان مطلقگرایی متفاوتند، بطوریکه موقعیت اول نسبت به موقعیت دوم حالت شدیدتری دارد.
چندگرایی[10] : موقعیتهای 3 و 4 متعلق به این طبقه هستند. موقعیت 3 حالت اصلاح شده و تغییر شکل یافتهی حالت قبلی است. در این موقعیت فرد شروع به شناخت مفاهیمی از قبیل عدم قطعیت میکند. نکتهی مهم این است که در این موقعیت نیز حقیقت قابل دسترس است. حتی اگر مراجع علمی هنوز به آن دست نیافته باشند. در موقعیت 4 افراد کمکم به این باور میرسند که همهی دیدگاهها معتبر و عقیدهی هر فردی برای خودش صحیح میباشد.
نسبیگرایی[11]: موقعیتهای 5 و 6 در این طبقه قرار دارند. موقعیت 5 آغاز پیدایش دید نسبیگرایانه وابسته به بافت و موقعیت است. در ضمن یک تغییر مهم در این مرحله درک افراد از خود به عنوان سازندهی فعال مفاهیم و معانی میباشد. در موقعیت 6 افراد دانش را به صورت امری نسبی، مشروط و وابسته به بافت درک میکنند.
تعهد همراه با نسبیگرایی[12] : موقعیتهای 7 تا 9 بیانگر یک دید نسبیگرایانه همراه با قبول مسئولیت و احساس تعهد است. افراد در این مرحله با وجود داشتن یک دید
نسبیگرایانه، نسبت به ارزشها، خطمشیها، روابط و هویت فردی احساس تعهد میکنند؛ که دلیل آن درونی شدن مفاهیم در فرد است، زیرا خود فرد سازندهی معانی و مفاهیم
میباشد.
پری (1968) بیان داشت، تغییر در دید دانشجویان نسبت به ماهیت دانش و نقش مرجع علمی منجر به تغییرات محسوسی در شیوهی مطالعه و آموختن مطالب خواهد شد. همچنین او معتقد بود شیوهی تفسیر دانشجویان از دنیای پیرامونشان ناشی از یک تیپ شخصیتی نیست، بلکه یک فرایند رشدی شناختی میباشد.
تحقیقات پری در اواخر دههی 1970 به علت محدودیتهای جنسیتی مورد حمله قرار گرفت (هوفر و پینتریچ، 1997). همان طور که قبلاً ذکر شد نمونه پری تقریباً تنها شامل مردان میشد. او معتقد بود الگوی رشدی در زنان نیز از همان الگوی بدست آمده پیروی
میکند، امّا بلنکی (1986) علاقهمند شد صحت این موضوع را در این پژوهش مورد بررسی قرار دهد. به همین منظور با 135 زن مصاحبه کرد. این مصاحبهها نیز با سوالی شبیه به سوال مصاحبهی پری شروع میشد. "در طی چند سال گذشته چه نکتهی برجستهای در زندگی شما وجود داشته است؟"[13] سپس ازمصاحبه شوندگان پرسیده میشد "کدام نکته هنوز هم در زندگی شما وجود دارد؟"[14]
بلنکی با استفاده از این سؤالات قصد داشت به دیدی که افراد در مورد دانش و حقیقت دارند، پی ببرد. از آنجا که تحقیق بلنکی یک پژوهش عرضی بود، نمیتوان به صورت مشخص برای آن مراحلی را تعریف کرد؛ با این وجود بلنکی پنج موقعیت مختلف را با استفاده از استعارهی صوت تعریف کرد که عبارت بودند از:
موقعیت سکوت[15] : در این موقعیت، زنان یک نقش منفعل را ایفا میکنند و تنها به مرجع قدرت خارجی گوش میسپارند.
موقعیت دانش دریافت شده[16]:در این موقعیت، برای مسائل موجود تنها یک جواب صحیح وجود دارد و ایدههای مطرح شده یا خوبند یا بد، یا صحیحاند یا غلط. زنان در این موقعیت برخلاف موقعیت قبلی قادرند دانش را باز تولید کنند، امّا هنوز هم دانش چیزی خارج از فرد است. نکتهی قابل توجه این است که مردان در مدل پری در مرحلهی ثنویگرایی خود را در ردیف[17]مرجع حاضر میبینند؛ در حالیکه زنان در این موقعیت متمایل به این نوع همتاسازی نبودند و خود را در آن حد نمیدیدند.
موقعیت دانش ذهنی[18]: این موقعیت هم هنوز حالت ثنویگرایانه دارد، امّا منبع دانش و حقیقت درون خود فرد است. بلنکی این موقعیت را با مرحلهی چندگرایی پری برابر دانست، امّا بیان داشت مردان حقیقت واحد را بر اساس شواهد بیرونی مشخص میکنند؛ در حالیکه زنان به تجارب شخصی و الهام درونی برای تشخیص حقیقت واحد معتقدند.
موقعیت دانش روشمند[19]: در این موقعیت، زنان شیوهای نظاممند و عینی در تحلیل مسائل از خود نشان میدهند. البته این موقعیت بر اساس منبع شناختشناسی افراد، خود به دو نوع دانستن مجزا[20] و دانستن پیوسته[21] تقسیم میشود. دانستن مجزا در تفکر انتقادی مورد استفاده قرار میگیرد؛ در حالیکه ذهنی گرایان[22] (افراد متعلق به موقعیت دانش ذهنی) بر این باورند که باور هر فردی صحیح است، یاد گیرندگان مجزا معتقدند، هرکس حتی خودشان ممکن است اشتباه بگویند و بیاندیشند. در "دانستن پیوسته"، حقیقت بنابر توجه به موضوع مورد نظر تعریف میشود[23]و شیوهی دانستن شخصی و بر اساس قضاوت بنا نهاده شده است.
موقعیت دانش ساختارگرایانه[24]: در این موقعیت خود یادگیرنده بخشی از دانش است و حقیقت بر اساس بافت موجود تعریف میشود؛ مهمتر از همه اینکه افراد خود را به عنوان یکی از ارکان سازندهی دانش میشناسند. تحقیقات بلنکی (1986)، بسیار با ارزش و با اهمیت بود، زیرا با دقت فراوان به بررسی نگرش زنان در مورد منبع دانش و حقیقت پرداخته میشد؛ امّا از آنجا که تنها نمونهی زنان را دربرمیگرفت، نمیتوانست به بررسی تفاوت بین زنان و مردان بپردازد. در سال 1986 باکسترماگلدا ، یک تحقیق طولی 5 ساله را با 101 نفر از دانشجویان دانشگاه میامی در اُهایو آغاز کرد. او از مصاحبهی باز پاسخ و همچنین پرسشنامهای به نام اندازهگیری شناختشناسی تفکر[25] (MER) استفاده نمود. این مدل شامل چهار شیوهی متفاوت دانستن میشد. هر کدام از این شیوهها معرف یک نوع یادگیرنده میباشند که عبارتند از:
یادگیرندگان مطلق[26]: این نوع یادگیرندگان دانش را امری قطعی و مشخص میدانند و معتقدند، مراجع علمی همهی جوابها را در نزد خود دارند.
یادگیرندگان انتقالی[27]: این یادگیرندگان دریافتهاند که مراجع علمی همه چیز را نمیدانند؛ از این رو وجود عدم قطعیت را در علم پذیرفتهاند.
یادگیرندگان مستقل[28] : این یادگیرندگان مراجع علمی را به عنوان تنها منبع دانش زیر سؤال میبرند. آنان باورها و افکار خود را نیز به عنوان یک منبع دانش میپذیرند.
[1] -Baxter Magolda
[2] -Belenky
[3] -Women’s ways of knowing
[4] -King
[5] -Kitchener
[6] -Reflective judgment
[7] - Checklist of Educational Values
[8] Would you like to say what has stood out for you during the year?
[9] - Dualism
[10] -Multiplicity
[11] -Relativism
[12] -Commitment within relativism
[13] -What stand out for you in your life over the last few years?
[14] -What stays with you?
[15] -Silence
[16] -Received knowledge
[17] -Align
[18] -Subjective knowledge
[19] -Procedural knowledge
[20] -Separate knowing
[21] -Connected knowing
[22] -Subjectivism
[23] Truth emerges through care
[24] -Constructed knowledge
[25] Measure of Epistemological Reflection
[26] -Absoulte knower
[27] -Transitional knower
[28] -Independent knower
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 2 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 62 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق با موضوع الگوهای ارتباطی خانواده
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره الگوهای ارتباطی خانواده
الگوهای ارتباطی خانواده
در این بخش از فصل دوم به بررسی مفهوم خانواده، الگوهای ارتباطی خانواده و الگوهای رفتار والدین می پردازیم.
2-3-1 مفهوم خانواده
خانواده چیزی بیش از مجموعه افرادی است که در یک فضای مادی و روانی خاص به سر می برند. خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که ویژگی های خاص خود را دارد. این نظام اجتماعی مجموعه ای از قواعد و اصول را ابداع و برای اعضای خود نقش های متنوعی تعیین می کند. علاوه بر این، خانواده از یک ساختار نظامدار قدرت برخوردار است، صورت های پیچیده ای از پیام رسانی های آشکار و نهان را بوجود می آورد، و روش های مذاکره و مسئله گشایی مفصلی را در اختیار دارد که به آن اجازه می دهد تا تکالیف مختلفی را با موفقیت به انجام برساند. رابطه اعضای این خرده فرهنگ رابطه ای عمیق و چند لایه ای است که عمدتا براساس تاریخچه مشترک، ادراکها و فرض های مشترک و درونی شده راجع به جهان، و اهداف مشترک بنا شده است. در نین نظامی، افراد به وسیله علایق و دلبستگی های عاطفی نیرومند، دیرپا، و متقابل به یکدیگر متصل شده اند. ممکن است از شدت و حدت این علایق و دلبستگی ها در طی زمان کاسته شود، لیکن باز هم علایق مزبور در سراسر زندگی خانوادگی به بقای خود ادامه خواهند داد (گلدن برگ و گلدن برگ، 1934؛ ترجمه حسین شاهی برواتی و نقشبندی، 1392).
بر هیچ کس پوشیده نیست که خانواده مامن آرامش و جایگاه به شکوفا رساندن استعدادهاست. افراد در درون خانواده از هم تاثیر می پذیرند و بر هم تاثیر می گذارند. مسلما شکوفایی افراد خانواده، متاثر از عملکرد درونی خانواده است (جهانگیر، 1391). عملکرد خانواده در اصل اشاره به ویژگی های سیستمی خانواده دارد. به بیان دیگر عملکرد خانواده یعنی توانایی خانواده در هماهنگی یا انطباق با تغییرت ایجاد شده در طول حیات، حل کردن تعارض ها، همبستگی میان اعضا و موفقیت در الگوهای انضباطی، رعایت حد و مرز میان افراد و اجرای مقررات و اصول حاکم بر این نهاد با هدف حفاظت از کل نظام خانواده (پورتس[1] و هاول[2]، 1992؛ به نقل از کرامتی و کاوه، 1384).
[1] Portes
[2] Hovel
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 26 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 275 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 118 |
شناختشناسی حوزهای از فلسفه است که به بررسی ماهیت دانش پرداخته و چگونگی قضاوت و ارزیابی یافتههای علمی را مورد مطالعه قرار میدهد. در پژوهش حاضر نقش واسطهای باورهای شناختشناسی بر الگوهای ارتباطی و انگیزش پیشرفت مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش از پرسشنامه 63 گویهای شومر برای باورهای شناختشناسی، (1990)، پرسشنامه مکللند (1973) برای انگیزش پیشرفت و پرسشنامه فیتزپاتریک و ریچی (1997) برای الگوهای ارتباطی خانواده استفاده گردید. آزمودنیهای این پژوهش شامل 400 دانشجوی رشته علوم انسانی و فنی مهندسی دانشگاه شیراز بودند که به شیوه خوشهای تصادفی انتخاب گردیدند. نتایج بدست آمده بر اساس روش آماری بارون و کنی (1986) حاکی از آن بود که الگوی گفتوشنود تأثیر معناداری بر باورهای شناختشناسی دانشجویان داشت و نیز الگوی گفتوشنود پیشبینیکننده مثبت و معناداری برای انگیزش پیشرفت بود. در نتیجه نقش واسطهای باورهای شناختشناسی در رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و انگیزش پیشرفت از طریق الگوی گفتوشنود مورد تأیید قرار گرفت.
واژه های کلیدی: الگوهای ارتباطی خانواده، باورهای شناختشناسی، انگیزش پیشرفت تحصیلی.
فهرست مطالب
فصل اول : مقدمه
1-1-هدف از تحقیق 11
1-2-بیان مسأله 11
1-3-ضرورت و اهمیت تحقیق12
فصل دوم: مروری بر تحقیقات پیشین
2-1-مقدمه 15
2-2-تاریخچه و مبانی نظری15
2-2-1-مدلهای شناختشناسی17
2-2-1-1-مدل شناختشناسی پری، بلنگی و ماگلدا17
2-2-1-2-مدل شناختشناسی کینگ و کیچنر21
2-2-1-3-مدل شناختشناسی شومر23
2-2-2-تاریخچه الگوهای ارتباطات خانواده26
2-2-2-1-ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده29
2-2-2-1-1-جهتگیری گفت و شنود31
2-2-2-1-2-جهتگیری همنوایی31
2-2-2-2-انواع الگوهای ارتباطات خانواده32
2-2-2-2-1خانوادههای توافقکننده33
2-2-2-2-2-خانوادههای کثرتگرا34
2-2-2-2-3-خانوادههای حفظکننده34
2-2-2-3-4-خانوادههای به حال خود واگذاشته35
2-2-3-نظریه انگیزش36
2-3-مروری بر تحقیقات پیشین38
2-3-1-مروری بر تحقیقات پیشین در زمینه رابطه باورهای شناختشناسی و انگیزش38
2-3-2-مروری بر تحقیقات پیشین در زمینه رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و انگیزش42
2-3-3 مروری برتحقیقات پیشین در زمینه رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و باورهای شناختشناسی44
2-4-سؤالات تحقیق 47
2-4-1-سؤال اصلی تحقیق47
2-4-2-سؤالات فرعی تحقیق47
2-5-تعاریف عملیاتی متغیرهای پژوهش47
2-5-1-تعریف باورهای شناخت شناسی 47
2-5-2-تعریف الگوهای ارتباطی خانواده 47
2-5-3-تعریف انگیزه پیشرفت48
فصل سوم: روش تحقیق
3-1-مقدمه 50
3-2-جامعه و نمونه آماری 50
3-3-ابزارهای پژوهش 51
3-3-1-مقیاس باورهای شناختشناسی 51
3-3-2-مقیاس انگیزه پیشرفت ادواردز 54
3-3-3-مقیاس الگوهای ارتباطی خانواده 55
3-4-روش جمع آوری اطلاعات57
3-5-روشهای تجزیه و تحلیل اطلاعات57
فصل چهارم: یافته های پژوهش
4-1-مقدمه 59
4-2-یافته های توصیفی متغیرهای پژوهش59
4-3-ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش60
4-4- مقایسه عملکرد آزمودنیها در متغیرهای پژوهش برحسب
رشته های تحصیلی علوم انسانی و فنی مهندسی60
4-5-یافته های تحلیل مسیر61
4-5-1-پیشبینی انگیزش پیشرفت بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده62
4-5-2-پیشبینی انگیزش پیشرفت بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده62
4-5-3-پیشبینی ابعاد باورهای شناختشناسی بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده63
4-5-4-پیشبینی انگیزش پیشرفت بر اساس باورهای شناختشناسی با کنترل الگوهای ارتباطی خانواده 64
فصل پنجم : بحث و تفسیر نتایج
5-1-مقدمه 68
5-2-تفسیر نتایج سؤالات تحقیق68
5-2-1-پیشبینی انگیزش پیشرفت تحصیلی توسط باورهای شناختشناسی69
5-2-2-پیشبینی انگیزش پیشرفت بر اساس ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده72
5-2-3-پیشبینی باورهای شناختشناسی توسط ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده73
5-2-4-پیشبینی انگیزش پیشرفت تحصیلی توسط ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده با واسطه گری باورهای شناختشناسی 77
5-3-کاربردهای نظری و عملی پژوهش 81
5-4-پیشنهادات پژوهش83
5-5-محدودیتهای پژوهش83
منابع و مآخذ 84
پیوستها 97
فهرست جداول
جدول شماره 3-1- دوازده طبقهی پرسشنامه شومر54
جدول شماره 4-1-یافتههای توصیفی متغیرهای پژوهش59
جدول شماره 4-2- ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش60
جدول شماره 4-3-مقایسه آزمودنیهای رشتههای علوم انسانی و فنی مهندسی در متغیرهای پژوهش61
جدول شماره 4-4-میزان پیشبینی انگیزش پیشرفت بر اساس باورهای شناختشناسی62
جدول شماره 4-5- میزان پیشبینی انگیزش پیشرفت بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده 62
جدول شماره 4-6-میزان پیشبینی ابعاد باورهای شناختشناسی بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده 63
جدول شماره4-7- میزان پیشبینی انگیزش پیشرفت بر اساس باورهای شناختشناسی با کنترل الگوهای ارتباطی خانواده 64
فهرست شکلها
شکل 1-1- مدل باورهای معرفتشناختی شومر(1990، 19985
شکل 1-2- رابطه مفهومی بین متغیرهای مورد پژوهش12
شکل 2-1- انواع چهارگانه الگوهای ارتباطات خانواده28
شکل 2-2- رابطه فرضی بین باورهای معرفتشناختی و انگیزش41
شکل 4-1- مدل نهایی واسطهگری باورهای شناختی بین الگوهای ارتباطی خانواده و انگیزش پیشرفت 66